دانشگاهها به عنوان مراکز علمی و آکادمیک در ایران به یکی از عوامل بیکاری، بی‎مهارتی و عدم تناسب مدرکو اشتغال در جامعه تبدیل شدهاند.
چند دهه پیش درصدقبولی در دانشگاه با توجه به میزان ظرفیت این مراکز علمی پایین بود و تنها تعداد کمی از شرکت کنندگان کنکور در دانشگاهها پذیرش میشدند. بازار کار نیز برای بخش قابل توجهی از فارغ التحصیلان وجود داشت و فارغ التحصیل بیکار به ندرت پیدا میشد.
بازماندگان از کنکور و حتی مقاطع پایینتر تحصیلی نیز تکلیفشان معلوم بود؛ در نوجوانی و جوانی روانه بازار کار میشدند. سن پایین و عدم بر دوش کشیدن مخارج خانواده باعث می شد این افراد بیش از کسب درآمد به کسب مهارت، تجربه و شاگردی روی بیاورند.آنها پس از گذشت چند سال به استادکارانی ماهر و گاهی کارآفرین تبدیل میشدند.
قبل از تاسیس دانشگاه های متعدد و متکثر در جامعه تکلیف معلوم بود؛ یا دانش آموخته دانشگاه بودی و کار مرتبط با رشته تحصیلیات را داشتی یا از تحصیل باز مانده بودی و بنا به توانایی، پشتکار و علاقه، شغلی را برای خود دست و پا میکردی.
فارغ التحصیلان دانشگاههایی که بیش از جمعیت متقاضی در دانشگاه ظرفیت پذیرش دارند بدون سواد، مهارت و تنها با یک مدرک فارغ التحصیل می شوند و در بازار کار برای آنها جایگاهی تعریف نشده است.
جمعیت قابل توجهی از جامعه جوان کشور دوران طلایی زندگی خود را با تحصیل در دانشگاه می گذرانند به جرئت می توان ادعا کرد که همین امر موجب شده که بازماندگان محدود از تحصیل هم به دنبال کسب وکارنروند واز تن دادن به کار ابا داشته باشند.
فارغ التحصیل دانشگاهی اگر پسر باشد با گذراندن خدمت سربازی حدوداً در سنین۲۷ تا ۳۰ سال آماده حضور در بازار کاری استکه جایی برای او ندارد. این جوان که آرام آرام به دهه سوم زندگی خود میرسد با چند موضوع روبرو میشود:
اول؛ چون شغلی متناسب با مدرکش پیدا نمیشود سرخورده میشود. حاضر نیست با لیسانس یا فوقلیسانس دست به کاری بزند که با دیپلم و پایین تر از آن هم میتوانستهانجامش دهد.
دوم؛ سن تشکیل خانوادهاش رسیده است و هر چه زودتر باید فکری برای این موضوع نیز بکند. با توجه به شرایط کاری تشکیل زندگی مقدور نیست و در صورت ازدواج با مشکلات عدیده ای روبرو خواهد شد و احتمال طلاق نیز بالا خواهد رفت.
سوم؛اگر هم تصمیم بگیرد به کار مشغول شود مهارتی ندارد و حوصله و کشش یادگیری حرفه ای از صفر را ندارد. او نمیتواند مدتی را بدون دستمزد ویا با دستمزدپایین به شاگردی بگذراند، تنها راه باقیمانده فروشندگی و رانندگی است که به نظر آنها نیازمند مهارت خاصی نیست.
هرچند در حوزه توزیع و پخش مویرگی شرکتهای بزرگ رونقی در این حوزه ایجاد شده اما جوابگوی این خیل جمعیت نیست.
حوزه دیگر فروشندگی در بخش صنوف است. با نگاهی به آمار صنوف در کرمانشاه میبینیم که گاهی تا ۱۰ برابر میزان نیاز آن صنف در جامعه واحد صنفی وجود دارد. در این بازار رقابتی نیز کسانی معمولاً شکست میخورند که بدون مهارت فروش و نا آشنا با بازار هستند. حالا به جز بیکاری، بدهکاری هم به دردها اضافه میشود.
اگر دانشگاه به میزان ظرفیت بازار و متناسب با شغل های ایجاد شده برای فارغالتحصیلان پذیرش داشته باشد نوجوانان و جوانان به دنبال سرابی به نام مدرک چند سال از عمر خود را تلف نمیکنند و در همان سنین نوجوانی برای کسب مهارت و تجربه اندوزی و پیدا کردن راه زندگی کاری و اقتصادی خود اقدام میکنند تا جامعه با این خیل از بیکاری روبرو نشود.
* مدیر گروه رسانه ای میلکان
نظر شما