ایرانیان صدها سال قبل در جشن بزرگ تیرگان(سیزدهم تیرماه) آیین پاسداشت قلم و تجلیل از اصحاب آن را برگزار میکردند این امر به روشنی جایگاه کهن قلم را در بین مردمان ایران زمین به رخ میکشد در عصر معاصر از سال ۸۱ و به پیشنهاد انجمن قلم ایران، با یک روز اختلاف، چهاردهم تیرماه یعنی امروز در تقویم ملی کشورمان به عنوان "روز قلم" ثبت شد تا شاید دولتمردان و صاحبان قدرت که روزانه نیم نگاهی به تقویم رومیزیشان دارند تا مناسبت های بیشمار تقویم را تبریک و یا تسلیت بگویند! اندک تاملی به حرمت قلم و جایگاه صاحبان آن داشته باشند و شهروندان نیز اگر این مناسبت به گوششان خورد یادشان بیاید که چقدر با قلم و آنچه توسط آن نگاشته میشود بیگانه هستند!
میزان برخورد سلیقهای با صاحبان قلم و حفظ حرمت آنان در سالیان گذشته را میتوان با مقایسهای ساده از تیراژ کتب و نشریات بدست آورد است و در مجموع باید گفت در سایه بروکراسی های پیچیده نشر و افزایش سرسام آور قیمتهای چاپ و همچنین نگاههای سلیقهای و انحصاری مدیران این حوزه، نه صاحبان قلم انگیزهای آنچنانی برای نوشتن دارند، نه مردمی که سرانه مطالعهشان کمتر از ۱۲ دقیقه در شبانه روز است و ۵۹ درصد آنان جز کتاب درسی آنهم اگر کامل خوانده باشند کتابی دیگر نخواندهاند، میلی به خرید و مطالعه کتاب و نشریات دارند!
با ذکر این مقدمه، وصف قلم و سخنانتکراری و کلیشهای پیرامون جایگاهآن و لزوم حمایت مسئولان از اصحاب قلم، بخیه به آبدوغ زدن است! درسایه همین بیمهریها، به مرور صاحبان واقعی قلم که آن را جز برای توسعه، آبادانی، حق طلبی و مطالبهگری، به حرکت در نمیآوردند به حاشیه رفته و در افق دلزدگی و بیتفاوتی غرق شده اند و دستهای دیگر که هیچ سررشتهای از این هنر نداشته و عموما باهدف دفاع، مدح یا تخریب و در یک کلام به عنوان قلمهای سفارشی و خریداری شده وارد عرصه نویسندگی شدهاند در حال جولان در فضاهای مجازی، رسانهای و نشر کتب ونشریات هستند.
به همان مقدار که مسئولان و سیاست گذاریهایشان را عامل درحاشیه ماندن قلم در فضای جامعه میدانم، سهم عموم شهروندان را کمتر از آنان تلقی نمیکنم! وقتی بهترین رمانها، ترجمهها و یا باکیفیت ترین نشریات و مجلات که برای نگارش کلمه به کلمه آن خون دل ها خورده شده است در پیشخوان کتاب فروشی ها و دکههای مطبوعاتی خاک میخورد! وقتی برای خنک شدن در گرمای تابستان فقیر و غنی مان با لذت بستنی چند اسکوپ و میلشیک های لاکچری بربدن میزنیم اما برای غنای افکارمان و توسعه علم و دانش این سرزمین حاضر نیستیم نصف آن مبلغ را برای خرید یک نشریه یا کتاب هزینه کنیم! نمیتوان آیندهای روشن برای چنین جامعهای متصور بود!
برخی فکر میکنند با روی برگرداندن از مطالعه کتب و نشریات و صرفا با گشت و گذار های چند ساعته در فضای مجازی و عضویت در چهارکانال و پنج پیج "آیا میدانید، مطالب جالب، علم و آگاهی و..." رفته رفته تبدیل به نوابغ زمان خواهند شد! غافل از آنکه این رشته اطلاعات تقطیع شده، بدون پردازش و پیدرپی نه تنها آنان را به دانش و آگاهی نمیرساند بلکه توهمی بیمارگونه به آنان القا میکند که خود را "همهچیزدان" فرض کنند و در کوچکترین مسائل مربوط به تاریخ تا مسائل ژنتیک جانداران، سیاست بینالملل و تحلیل حباب بازار بورس و ارزهای دیجیتال خود را علامهالدهر دانسته و بدون ذرهای تپق زدن اظهار نظر نمایند!
اگر این قلم و همفکرانش از زمین و زمان گلایهمندند دلیل دارد! اگر هم مسئولان را میکوبند و هم تلنگری به مردم میزنند گواهی بر رعایت جانب انصاف و دوری از عوامفریبی شان است! اگر دغدغه حمایت دارند سندی بر زیر بارنرفتن به اخذ رشوه، رانت و امتیازات در قبال سکوت و بی تفاوت بودنشان است! اگر هنوز مینویسند و این عرصه را ترک نگفته و دودستی به قلمهای سفارشی تقدیم نکردهاند شاهدی بر دلسوزی و آیندهنگری شان است و صدها مثال و مصداق دیگر که پرداختن به آن شاید خدای ناکرده به "خودبرتربینی" تعبیر شود.
سخن آخر آنکه اصحاب قلم و عملکرد آنان خالی از نقد نیست لیکن در نقدآنان باید دقت شود که نقاد کیست و دلیل نقدش چیست! بسیار پیش آمده است که تن به مدح فلان مسئول و شخصیت نداده و یا نقدی منصفانه وبجا بر آنان نوشتهشده باشد و بلافاصله و یا با سپریشدن چندصباحی ( برای آنکه طبیعی جلوه دهند) حلقه اطرافیان و محبّان آن شخص (از روی علاقه ویا سفارش) شدید ترین تخریب ها، تهمتها، تهدیدها و حتی توهین ها را بر ما وهمکارانمان روا میدارند تا بلکه فرار را بر قرار در این عرصه ترجیح داده و میدان را برای کمکاری و بیتدبیری آنان فراخ کنیم.
در وهله دوم نیز باید دقت شود آیا آن کسی که به عنوان اصحاب قلم نقد میشود اصلا صلاحیت ( علمی و عملی) آن را دارد که با سنگ ترازوی، صداقت، انصاف، دلسوزی و شرافت که ازجمله عیار قلم به شمار میروند سنجیده شود یا خیر!
نظر شما