خبرگزاری کردپرس _ استاد عبدالرحمن شرفکندی (ههژار) در خاطرات مملو از طنز و تراژدی خود صفحه 22 می نویسد: در کودکی که برای تعلیم به خدمت پدر مرحومم (ملا محمد بۆر) رفتم با پسرکی همسال خودم بنام محمد امین آشنا شدم که پدرش را شیخ الاسلام می نامیدند و مادرش نیز دختر مرحوم شیخ شمس الدین برهانی عارف نامدار منطقه و متوفی در روستای (شرفکند) در پای کوه (طرغه) بود و به واسطه قداست مزار شیخ بسیاری از متوفیان را طبق وصایای خودشان از شهر و دهات اطراف به گورستان شرفکندی می آوردند. کوه طرغه نیز علاوه بر اهمیت در کوهنوردی دارای آثاری تاریخی از دورانهای ختلف به خصوص قلعه و دیوار و استحکامات از عهد مغول و سلاجقه می باشد.
این کودک مرحوم هێمن شاعر بزرگ کرد بود و علاوه بر او طلبه دیگری نیز در خدمت پدرم بود که علاوه بر کسب فیض می خواست پدرم واسطه شود و کاری کند با تعویض سجل هم شده او را از خدمت سربازی نجات دهد چون به دلیل طلبیدنش به خدمت سربازی از منطقه سقز دررفته و به شرفکند و خانقاه برهان پناه آورده بود و چون مرا دید به پدرم گفت این عبدالرحمن را به من بسپار تا او را بیاموزانم و سپس مرا به پسوه برد که مرحوم (قرهنی آقای مامش) از خوانین نامدار منطقه در آنجا مسجد و مدرسه بنا کرده و خودش در قلعه اربابی می زیست و به امور دهات و قبیله ی مامش رسیدگی می کرد و او هم چون شنید پسر ملا محمد بور به حجره مسجد آمده مرا خواست و دستور داد شبها را به قلعه اربابی رفته و با پسران او باشم. زندگی در این شرایط خیلی دشوار بود چون خودش برای ساعتها عبوس و بی حرف در جای خود می نشست و هیچکس حق سخن گفتن و اظهارنظر نداشت و فقط به خان نگاه می کردیم او هم گاهی می خندید و زمانی در هم می شد مثل اینکه خاطراتش را مرور می کرد اما سید محمد که مرا آورده بود نخست مرا آزمایش کرد سپس به پدرم نوشت که پسرت عبدالرحمن هیچ بلد نیست و باید از ابتدا شروع کند و پدرم نیز موافق بود لذا در خدمت سید نشستم و از بدو الفبا خواندن را آغاز کردم.
این سید محمد حمیدی متولد 1282 شمسی در روستای پارسانیان بخش زیویه سقز بوده و از خاندان بابا سید شکرالله پارسانیان است که برا به شجره نامه موجود نسبش به حضرت امام علی النقی علیه السلام می رسد و پسر سید شکرالله بنام سید علی صاحب کتابی است بنام (دعای سیفی) برای نجات از شمشیر کفار که به سبک صحیفه سجادیه با خط زیبا در بغداد و مرقد شیخ عبدالقادر گیلانی تالیف و تحریر شده و مشهور است پس از خاتمه این کتاب شیخ عبدالقادر به خواب او رفته و فرموده سید علی به منطقه خودت برگرد و با داشتن این کتاب هیچ دشمنی بر تو غالب نخواهد بود و شاه عباس صفوی در سفر به مرزهای عثمانی از این منطقه عبور کرده و با دیدن کرامات و خوارق سید شکرالله (کهول زرد) و پسرش سید علی دوازده روستا را با فرمان کتبی به آنها بخشیده و دختر خود را نیز به عقد سید علی درآورده. مشهور است که سید شکرالله پوستینی بر تن داشته به هنگام تلاوت قرآن و ذکر حضرت رسول صلی الله علیه وسلم، پوستین که در زبان کردی (کهوڵ) گفته می شود آتش گرفته که حاضران آن را خاموش کرده اند و چون قسمتی از پوستین در آتش زرد شده او را (کهول زرد) گفته اند.
سید محمد خواندن ابتدایی را در خدمت شوهر عمه اش ملا حسین بن عباسی شروع کرده و سپس برای تکمیل معلومات عازم منطقه مهاباد شده و در خدمت پدر استاد ههژار ملا محمد بور و ملا حسین مجدی و دیگر علماء نامدار موکریان تحصیلاتش را تمام کرده و از مجدی اجازه اجتهاد و تدریس گرفته است.
در این زمان جنگ جهانی آغاز و روسها از جانب غرب و شمالغرب به ایران وارد شدند و مردم و بزرگان منطقه برای دفاع از استقلال و آزادی و تأمین امنیت مردم دست به کار شدند چون دولت مرکزی با اعلام بی طرفی از هر گونه مقاومت خودداری کرد و ایران جولانگاه ایاب و ذهاب و تعرض و تجاوز روس و عثمانی و بریتانیا و غیره شد در نتیجه یک سازمان سیاسی در مهاباد و یکی در تبریز تاسیس و مردم به جای دولت ضعیف و ناتوان اداره امور خودشان را به دست گرفتند و امروزه در داوری بیطرفانه باید گفت آنچه در مهاباد روی داد در قیاس با گیلان می توان یک حرکت برای جلوگیری از غارت و چپاول و تجاوز و حفظ کرامت و شرافت ایرانیان نامید و مرحوم سید محمد حمیدی که مورد بحث ما بود در این تحولات به عنوان مسئول و سردبیر روزنامه کوردستان برگزیده شد که این روزنامه مدت یازده ماه بطور مفصل و پی در پی چاپ و پخش شد و تمام سرمقاله ها را سید محمد حمیدی می نوشت علاوه بر آن چند پاورقی هم به قلم خود و یا ترجمه فارسی به کردی و بالعکس در آن چاپ کرد لاکن با خروج روسها و حوادث 21 آذر و مقاومت بیهوده در تبریز که به قتل عام آذریها انجامید مسئولان مهاباد خود را تسلیم کرده و جان مردم را از مرگ حتمی نجات دادند. ملا سید محمد حمیدی نیز مدتی در کردستان عراق کاتب یکی از مشایخ بود تا اینکه عفو عمومی اعلام شد و او به سنندج رفته و در اداره ثبت احوال استخدام شد.
پس از مدتی مأمورین رکن 2 ارتش درصدد تعقیب وی برآمده و به عنوان عنصر خطرناک به عراق عجم یا سلطان آباد اراک منتقل شد اما پس از مدتی با تلاش مرحوم یحیی خان صادق وزیری علیه الرحمه به سنندج بازگشت تا اینکه در مورخ 7/2/1358 در سنندج وفات کرد و در گورستان شیخ محمد باقر به خاک سپرده شد. از آثار مرحوم سید محمد حمیدی تالیف کتاب شرعیات براساس فقه امام شافعی(ع) برای تدریس در مدارس اهل سنت و بازنویسی کتاب نورالانوار سید عبدالصمد توداری با خط خوش و تذهیب و یازده سرمقاله روزنامه کردستان در مدت یازده ماه عمر آن بوده و گویا کتاب خاطرات خودش را هم به رشته تحریر درآورده که متاسفانه چاپ نشده و چهره ی این روزنامه نگار و دانشمند قدیمی از سلسله ی سادات پارسانیان در پرده ی ابهام مانده است و بطوری که نوشته اند استاد نوشیروان مصطفی امین که ادیب و مورخی تواناست و امروزه بیهوده با سیاست و حوادث نه چندان مطلوب درگیر شده کتابی درباره زندگی و آثار سید محمد حمیدی اولین روزنامه نگار در کردستان ایران نوشته اند که با چاپ آن پرده از چهره ی این ادیب فرزانه منطقه سقز برداشته خواهد شد. غیر از ایشان مرحوم محمود ملا عزت نیز که مدتی در کشور سوئد به تکثیر و چاپ اسناد جنگ دوم در کردستان و خاطرات اشخاص مشغول بود از سید محمد حمیدی پارسانیان مطالب و اسنادی را به چاپ رسانیده است.
نظر شما