بحران اخیر ترکیه به ترویج زبان کردی لطمه زد/ با لهجه سورانی بیشتر از هورامی و زازاکی آشنایی دارم

سرویس ترکیه- از سال 2000 به بعد، یک خوشبینی در ترکیه در خصوص ترویج زبان کردی به وجود آمد. البته وضعیت بحرانی اخیر باعث شد که گشایش حاصل شده در این زمینه ضربه و آسیب بزرگی ببیند.

به گزارش کردپرس، یونس اراوغلو معروف به جوانمرد کولک از نویسندگان و مترجمان نامدار کرد ترکیه است که دعوت کردپرس برای مصاحبه را پذیرفت. متن مصاحبه وی با خبرنگار کردپرس به شرح زیر است:

کردپرس: لطفا قبل از هر چیزی کمی از زندگی و تحصیلات خودتان برای مخاطبان کردپرس بگویید

یونس اراوغلو: من در یکی از روستاهای ماردین به نام دِریش به دنیا آمدم، زمانی که 6 ساله بودم به یکی از مناطق دیاربکر مهاجرت کردیم و من در آنجا شروع به خواندن دوره دبستان کردم و همان جا برای اولین بار غیر از زبان مادری خود با زبان دیگری در مدرسه آشنا شدم و آن هم زبان ترکی بود و این موضوع باعث شد از نظر فکری از زبان کُردی فاصله بگیرم. چون در مدرسه همه چیز به تُرکی بود. وقتی دوره دبیرستان را شروع کردم با ادبیات، فلسفه و موضوعاتی از این دست به زبان تُرکی آشنا شدم و من حتی تصور نمیکردم که چنینی موضوعاتی را می توان در زبان کُردی گنجانید و من با خودم فکر میکردم اگر روزی بخواهم یک اثر فلسفی یا ادبی بنویسم،به تُرکی خواهم نوشت. در سال 2002 من به دانشگاه آنکارا رفتم تا در رشته زبان و ادبیات انگلیسی ادامه تحصیل دهم و این اولین بار بود که من از جغرافیای کردستان دور می شدم و به شهری آمده بودم که جدای از مدرسه و دانشگاه، زبان زندگی و کوچه بازار و.. همگی تُرکی بود. این وضعیت باعث شد تا با یک بحران هویتی رو به رو شوم و گذشته و حال خود را با یکدیگر مقایسه کنم و این دغدغه هویتی خود باعث آگاهی شد و من ترغیب شدم تا بیشتر به زبان و هویت خود نزدیک شوم.

کردپرس: شما اولین بار در سال 2004 شروع به نوشتن به زبان مادری (کُردی) کردید، در مورد این تصمیم بگویید.

یونس اراوغلو: وقتی من زبان و هویت ترکی را بعنوان هویت و زبان حاکم تجربه کردم، حس غربت را تجربه کردم. وقتی من در مناطقی مـثل بسمیل، ارغنی، دیاربکر و ماردین بودم با این حس روبه رو نبودم چرا که هر چند آموزش به زبان تُرکی بود ولی زندگی در این مناطق رنگ و بوی کُردی داشت. ولی این هویت غریب، حس بیگانه بودن را به من می داد. چرا که به هیچ وجه تمثیل گر واقعیات و ویژگی های جامعه من نبود. اینجاست که تو خود را دیگری می بینی، وقتی خود را دیگری می یابی به این موضوع فکر میکنی که آن "دیگری" کیست؟ و من جواب این سوال را در گذشته خود می دیدم، گذشته ای که در آنکارا اثری از آن نبود. وقتی من به دنبال کشف این هویت قدم برداشتم، زبان مادری را بعنوان شاخصه اصلی این هویت یافتم و من که قصدم نویسندگی بود، با سوال "به چه زبانی بنویسم؟" روبه رو بودم. با خود فکر کردم که آیا با توجه به نبود آموزش های رسمی در مورد زبان کُردی، من به این زبان چه کارهایی می توانم انجام بدم. همه آنکارا را گشتم و غیر از پنج شش کتاب کُردی چیز دیگری نیافتم. آن موقع حتی الفبای کُردی را هم بلد نبودم. طی این پروسه من با جریانات و وقایع تاریخی کردستان ترکیه نیز آشنا شدم و به عبارتی دیگر با تاریخ یک قوم آشنا شدم. چرا که زبان کُردی و تاریخ کردستان به صورت موازی با یکدیگر نمود پیدا کرده و همزمان با احیای هویت کُردی، زبان این مردم نیز به موازات آن به پیش رفته است.

کردپرس: لطفا درباره آثاری که تا به حال نوشته اید بگویید. محتوا و شیوه نویسندگی این آثار به چه صورت است؟

یونس اراوغلو: من تاکنون 8 اثر را به کُردی نوشته و چاپ کرده ام. از این 8 اثر یکی از آنها به شعر نوشته شده است. البته نه بعنوان یک شعر مدرن بلکه بیشتر در چارچوب فُرم های شفاهی ست و بیشتر ترانه های فولکلور محلی که از زبان زنان یا مردان عاشق سروده شده اند را در برمی گیرد و این کتاب را صرفا برای حفظ و احیای این ترانه های شیرین و عامه پسند نوشتم که امروزه در حال فراموشی هستند. نام این اثر "ترانه یک شب و یک روز" می باشد. غیر از این دو اثر قصه مانند به نام های "چهار یک" و "چهار نه چهار" اخیرا به چاپ رسیده اند. جدای از اینها 5 ااثر دیگر همگی رمان می باشند. اولین اثری که به کردی نوشتم هم رمانی به نام "نامه ای برای خدا" بود. در این رمان زندگی جوانانی که در دانشگاه تحصیل می کنند بازگو می شود. یکی از رمان های دیگر رمانی به نام "اتوبوس" می باشد که با هدف پرداختن به شیوه های مختلف بازگویی نوشته شده است و هر یک از مسافران این اتوبوس به شیوه خود داستان بخشی از زندگی خود را بازگو می کنند. رمان دیگر رمانی بلند است به نام " کودکانی در کنار رودخانه" که داستان زندگی چهار نسل متفاوت از یک خانواده را در دوره ای نزدیک به صد سال بازگو می کند. و هر کدام از این داستان ها از زبان یکی از کودکان خانواده بازگو می شود و ما داستان را از پنجره نگاه و درک یک کودک دنبال می کنیم و البته در پشت پرده و ضمیمه این داستان به نوعی تاریخ یک ملت نیز در جریان است. رمان بعدی که نوشتم،رمانی است به نام " دفتر پروانه ها" که در آن یک روزنامه نگار در مورد خودکشی یک نویسنده با نام مستعار "فلانی" می نویسد. بعد از خودکشی این نویسنده، یک رمان دستنویس از وی موجود است که هنوز چاپ نشده و این روزنامه نگار با کنجکاوی به دنبال نام و هویت واقعی این نویسنده می رود و برای این کار از دستنوشته های این نویسنده شروع می کند و به دنبال چاپ این اثر به کُردی است و به نوعی در این رمان وضعیت فعلی زبان کُردی و نویسندگی در این حوزه و همچنین مسائل شخصی همانند روابط عاشقانه به تصویر کشیده شده است. و آخرین رمانی که نوشتم "20:39" است. یعنی ساعت هشت و سی و نه دقیقه شب که یک رمان کوتاه عاشقانه است که در آن یک دختر و پسر جوان وقتی در یک کافه و کنار هم می نشینند،زمان می ایستد و هر دفعه که از سر میز بلند می شوند و دوباره بر میگردند، زمان با سرعت زیاد میگذرد تا اینکه کنار همان میز هردو پیر می شوند. هر چقدر هم که پیرتر می شوند حافظه خود را هم کم کم از دست می دهند و در عین حال میخواهند گذشته دو نفری خود را به یاد بیاورند.

کردپرس: شما وضعیت فعلی نویسندگی و انتشارات در حوزه زبان کردی را در کردستان ترکیه چگونه می بینید؟ پیش بینی شما به چه صورت است؟

یونس اراوغلو: از سال 2000 به بعد، حدود10 الی 12 سال یک خوشبینی در این زمینه به وجود آمد. به گونه ای که در هیچ دوره تاریخی در کردستان ترکیه تا این اندازه انتشار به زبان کُردی وجود نداشته است و آثار بسیار زیادی نوشته و چاپ شدند. و البته این وضعیت بحرانی اخیر باعث شد که گشایش حاصل شده در این زمینه ضربه و آسیب بزرگی ببیند چرا که وقتی فضا امنیتی شود و خشونت حاکمیت پیدا کند، بیشترین آسیب به شاکله مدنی جامعه وارد می شود. ولی بدان جهت که نویسندگی به زبان کُردی با قدرت وارد عرصه شد و از طرفی ضعف نویسندگی فعلی در ادبیات تُرکی باعث شد تا کسی نتواند تا به امروز مانع پیشرفت در این زمینه شود. هنوز فعالیت های روشنفکری و نویسندگی به زبان کُردی ادامه دارد ولی مسئله مهم این است که وقتی ما در مورد ادبیات یک قوم صحبت میکنیم، با توجه به جمعیت بالای کُردها در ترکیه، این سطح از فعالیت های ادبی، انتشار به زبان کُردی و نویسندگی در این حوزه بسیار بسیار کم است و ریسک اصلی و بزرگی که در این زمینه وجود دارد این است که، در مقایسه با گذشته، امروزه با وجود پیشرفت در حوزه تکنولوژی و رسانه ها و شبکه های اجتماعی، باز هم صحبت کردن به زبان کُردی بسیار کم شده است. حتی اگر هیچ کتابی هم به یک زبانی نوشته نشود ولی متکلمان به آن زبان به زبان خود صحبت کنند،بعدها یاد گرفتن یک الفبا کار بسیار ساده ای است ولی اگر اعضای آن جامعه زبان خود را فراموش کنند، آموزش زبان کاری بس دشوار خواهد بود و این موضوع به سیاست آسمیلاسیون کمک می کند.

کردپرس: شما آثار زیادی را از زبان های انگلیسی و اسپانیایی هم به کُردی ترجمه کرده اید، آخرین ترجمه شما تحت عنوان "خواب و خیال" چاپ شد که ترجمه از زبان اسپانیایی و از آثار نویسنده مشهور آرژانتینی لوییس خورخه بورخس بود. آیا میتوانید در مورد ترجمه های خودتان بویژه این اثر توضیحاتی را به مخاطبان ما ارائه دهید.

یونس اراوغلو: اگر اشتباه نکنم سال 2008 بود که شروع به ترجمه ادبیات جهان به کُردی کرمانجی کردم و اولین اثری که در این زمینه ترجمه کردم یکی از آثار جان مکسول کوتسی نویسنده آفریقایی- بود که در سال 2002 برنده نوبل ادبیات شده است. مشهورترین رمان او به نام "بد نامی" را به کرمانجی ترجمه کردم. بعد از آن رمانی از ویلیام فالکنر تحت عنوان "هنگامی که در حال مرگ بودم" را ترجمه کردم.(این نویسنده نیز برنده جایزه نوبل ادبیات می باشد) و از انگلیسسی آخرین رمانی که ترجمه کردم از جیمز جویس بود بود تحت عنوان "دوبلینی ها" و جدای از این ادبیاتی که خیلی توجه من را جلب می کند ادبیات آمریکای لاتین است و در این حوزه اثری از نویسنده کلمبیایی گابریل گارسیا مارکز به نام "گزارش یک مرگ" ، رمانی از نویسنده مکزیکی خوآن رلفو به نام "دشت سوزان" و همچنین اثری از ماریو بارگاس یوسا(نویسنده پرویی که چند سال پیش جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرده است) به نام "کوه های آند" را از زبان اسپانیایی به کرمانجی ترجمه کردم و آخرین اثری که از اسپانیای ترجمه کرده ام مجموعه ای از چندین داستان خورخه لویس بورخس نویسنده آرژانتینی است که 14 داستان آن از مجموعه داستان های او به نام "فیکسیونس" انتخاب شده است و یک داستان دیگر او به نام "الف" که خیلی شناخته شده است را به کرمانجی ترجمه کرده ام. این 15 داستان بسیار موفق و جالب بورخس را نیز تحت عنوان "خواب و خیال" به چاپ رساندیم. بورخس اساسا در زمینه کشف،خواب،تعریف، توصیف و تخیل بسیار قدرتمند عمل میکند و حتی میتوان گفت دیدگاه جدیدی را در این حوزه وارد ادبیات می کند و به نظر من ادبیات سده ی بیست را بدون بورخس نمیتوان به خوبی فهمید و رونق ادبیات آمریکای لاتین تا حدود زیادی در سایه داستان ها و شیوه بازگویی او بوجود آمده است چرا که او خوانش جدیدی را از ادبیات نمایان می کند. برای من مهم بود که این داستان ها به زبان کردی هم وجود داشته باشند تا خوانندگان و البته نویسندگان کُرد نیز از آن بهره بگیرند و ادبیات کُردی نیز از این الهامات بی نصیب نماند. تنها اثری که از ترکی ترجمه کرده ام کتابی از اورهان پاموک تحت عنوان "قلعه سفید" است که از تُرکی به کرمانجی ترجمه کرده ام.

کردپرس: شما کارهای کدامیک از نویسندگان و رمان نویسان کُرد را دنبال می کنید و بیشتر می پسندید؟

یونس اراوغلو: واقعیتش وقتی که من شروع به نوشتن کُردی کردم، سعی میکردم همه آثار کردی را بخوانم. هم به خاطر شناخت بیشتر زبان و هم به دلیل اینکه ارتباط با زبان کُردی قطع نشود و خیال و فانتزی های ما به این زبان تقویت بشود. چراکه کُردی تا حدود زیادی از زندگی روزمره خارج شده و در همین آثار نویسندگان خلاصه شده بود. به نظر من هر اثری چه خوب و چه بد میتواند سودمند و آموزنده باشد و در حال حاضر به دلیل کمبود آثار و نویسندگانی که کُردی می نویسند، انتخاب نویسنده ای بعنوان نویسنده مورد علاقه کار سختی است.

کردپرس: آیا شما غیر از کرمانجی با لهجه های دیگر کُردی آشنایی دارید؟

یونس اراوغلو: واقعیت این است آشنایی من با لهجه های کُردی بیشتر بستگی به این موضوع دارد که این لهجه ها چقدر مورد استفاده باشند. بعنوان مثال سورانی توانسته است در در عرصه های مختلف مطرح باشد و این باعث می شود که من بیشتر به این لهجه بپردازم، متوجه شوم و یاد بگیرم و این تا حدود زیادی هم وابسته به قدرت سیاسی این لهجه هاست و هر کدام از این نظر در موقعیت مهمتر و بهتری باشند، ما خواسته یا ناخواسته به سوی آن سوق داده می شویم و شاید اگر زازاکی یا هورامی از اقتدار سیاسی بیشتری برخوردار بودند، در حال حاضر از وضعیت مناسب تری برخوردار بودند. سورانی را از دیگر لهجه ها بهتر بلدم ولی نه در سطحی که بتوانم به خوبی بنویسم و با زازاکی و دیگر لهجه های کُردی هم آشنایی دارم و مسلما سعی میکنم بیشتر یاد بگیرم.

کردپرس: تاکنون به کردستان ایران سفر کرده اید؟ آیا ارتباطی با نویسندگان کُرد ایرانی دارید؟

یونس اراوغلو: اگر چنین ارتباطی وجود داشته باشد مسلما می تواند سودمند باشد ولی متاسفانه این ارتباط فعلا قطع است و این درباره کردستان عراق و سوریه هم تقریبا صدق می کند. شاید دلیل اصلی هم این است که رمان نویسی بیشتر در حوزه مسائل شخصی است و چندان لزومی به گذشتن از مرزهای جغرافیایی وجود ندارد. فعلا برنامه چنین سفری ندارم ولی خوشحال می شوم از کردستان ایران و مردم آنجا دیدن کنم و سلام و احترام به همه آنها دارم.

کردپرس: اگر سوالی هست که دوست داشتید بپرسیم ولی نپرسیده باشیم بعنوان حرف آخر بفرمایید.

یونس اراوغلو: واقعیت این است که سوال ها هیچوقت تمام نمی شوند و مهم این است که سوال های مطرح شده را به خوبی جواب داده باشم. در نهایت از شما و خبرگزاری کردپرس تشکر میکنم.

مصاحبه: مراد بروکی میلان

کد خبر 51102

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha