دردهای فراموش شده 17 اسفند 63 پیرانشهر

سرویس آذربایجان غربی_ حادثه تلخ بمباران هوایی 17 اسفندماه 1363 پیرانشهر سرنوشت سیاه برگهای آخرفصل زمستان پیرانشهر بود.

به گزارش خبرنگار کردپرس، در گوشه ای از سرزمین پهناور ایران، زمستان کم کم قصد سفر کردن داشت و جای خود را به دامان سبز طبیعت می داد، چند روزی بیشتر به بهار باقی نمانده است اما قصه نویس سرنوشت شهرمان گویی در برگهای آخر فصل زمستان غم نامه ای برای ما به یادگار دارد.

هنوز سرمای سوزان زمستان و سپیدی برف های بر زمین نشسته، اجازه حضور کودکان شهرم را در کوچه و محله های آن نمیدهد و گویی همه محکوم به حضور در خانه های خود و منتظر پایان قصه سرد زمستانند.

آری روز جمعه 17 اسفندماه 63 عقربه های ساعت که به نزدیکی 15 و نیم عصر رسیدند صدای هولناک و غرش گونه جنگنده بمب افکن های رژیم بعث عراقی که دیوار به دیوار شهرمان منزل داشت آشیانه ی خود را به قصد تجاوز به سرزمینم ترک کرده بودند و در کمتر از چند دقیقه همچون میهمانی شوم و ناخوانده بر آسمان زیبای شهر ما حضور پیدا کردند و درمدت کوتاهی بمب و مرگ و ترس و وحشت را در خیابان های پیرانشهر از خود به یادگار گذاشتند.

آری نتیجه ی حضور نحس و جنایت کارانه پرنده های صدام ملعون بر آسمان شهر پیرانشهر پرپر شدن غنچه های نوشکفته ای بود که بی دفاع قربانی تفکرات ظلم ستیزانه و مستکبرانه عده ای جنایتکار شده بودند که ادعای کدخدایی دنیا را در سر داشتند و ناگهان سکوت زیبای بهشت کوچکمان در هم شکست و دد منشانه آمدند و شهید کردند و سوزاندند و ویران کردند و رفتند.

هنوز خورشید عالمتاب یخ های زمستان شهر و دیارمان را ذوب ننموده بود، هنوز فرشته علم و آگاهی ابلیس جهل و نادانی را از سرزمین ما به تمامی نرانده بود، هنوز صدای خنده و شادی کودکانمان در پیش آمدن بهار خرم در پیچ و خم کوچه های شهر به تمامی نپیچیده بود که زمستان آن روی سوزان خود را نشان داد.

سمان امروز پس از گذشت 34 سال از این حادثه تلخ و وحشیانه متأسفانه مشاهده میکنیم آنچنان که شایسته است نتوانسته ایم دین خود را برای رشادت ها و فداکاریهای همشهریان و عزیزانی که جان خود را فدا کردند تا امروز ما زنده بمانیم ادا کنیم.

کمی از احساس فاصله میگریم و از خود سؤال میکینم که در ما مقابل نسلی که خود را فدا کرد تا ما امروز در آرامش باشیم چه کرده ایم؟

آیا پس از گذشت 34 سال از آن حادثه تلخ و فراموش نشدنی توانسته ایم در شهرستان پیرانشهر یاد بودی از این حادثه داشته باشیم تا احیاناً اگر رهگذری ناآشنا قصد عبور از کوچه پس کوچه های شهرمان را داشت بفهمد و بداند که روزگاری این شهر میدان قهرمانان و دلیرمردانی بوده است که امروز در میان ما نیستند و برای نفس کشیدن ما نفس خود برای همیشه در سینه های روزگار حبس کردند.

آیا پس از گذشت 34 سال و به پاس بزرگداشت این روز بزرگ در تاریخ کشورمان عملاً گامی اساسی برداشته ایم یا صرفا تمامی فداکاریهای آنان را در نصب بنری در سطح شهر و غبارروبی مزارشان خلاصه میکینم؟

یعنی هنوز هم نمی توان پس از گذشت 34 سال نام کتاب سرنوشت شهید شدن 200 نفر از هموطنان بیگناه و بی دفاعمان آنهم در یک روز، را فاجعه انسانی گذاشت و حداقل برای بزرگداشت یاد و خاطره آنها در سالروزشان مراسمی شایسته و در شأن آنان و با حضور بزرگان مملکت برگزار کرد که بدون شک امروز آسایش زندگی خود را مدیون جانفشانی های آنان در اسفند1363 پیرانشهر هستند؟

متأسفانه جریان زندگی در روز ( 17 اسفندماه ) سال 1396 شهرستان پیرانشهر تفاوت چندانی با روزهای عادی نداشت بسیاری از شهروندان این شهرستان حتی بدون هیچ احساسی برگ های تقویم خود را ورق زدند و همانند یک روز عادی خاطرات روزانه خود را در دفترچه های یادداشت خود ثبت کردند بدون آنکه حتی خطی از مردانگی رادمردان حادثه 17 اسفندماه 63 شهرشان بنویسند.

آری اینچین قصه های حماسه آفرینی های مردان خدایی شهرمان کم کم در آستانه فراموش شدن است تا جائیکه حتی در بزرگداشت شهدای 17 اسفند 63 جای بسیاری از مسئولان خالی بود که بنظر می رسد به خاطر حفظ حرمت خون شهداء، و ترویج فرهنگ شهادت هیچ کار و برنامه ای واجب تر از حضور آنها بر مزار شهدای این حادثه فراموش نشدنی نیست.

هنوز هم در گوشمان زمزمه می شود که :

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

کد خبر 55207

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha