مگر چه شده است که این سالها میزهای مدیریت در کرمانشاه غالباً در دستان مدیران زیر متوسطی است که برخی از آنها دست راست و چپ خود را نمیشناسند و برای این استان تاریخی تصمیم میگیرند؟ در عرصههای فرهنگی نیز مصداقهای این نوع مدیریت، دیدنیترند. حال، خروجی چنین مدیریتی چه چیزی میتواند باشد؟... در این روزهایی که با نام هفته «کتاب و کتابخوانی» گره خورده، به یک درد فکری مدیریت فرهنگی ورود میکنم:
▫️گفتهام و نوشتهام که سالهاست در این استان، به شکلی نگرانکننده، نگاهی «غیریت بخش» بین مؤلفههای فرهنگی از جمله: زبان، آداب و رسوم و...) کرمانشاه با فرهنگ رسمی کشور ترویج میشود. نگاهی که تئوریسینهای آن در پی تهی کردن و سپس نهی فرهنگ آبا و اجدادی در این دیارند. این، اتفاق ناخوشایندی است که در اکثر مراکز تولید و ترویج دولتیِ فرهنگ در کرماشان شکل گرفته است. از دانشگاه رازی گرفته تا تمامی مراکز ریز و درشت فرهنگی دیگر.
▫️یکی از اتفاقات خوب در این یکی دو دههی پشت سر، حرکتها و جریانهای فرهنگی_ادبی کردی در کرمانشاه است. بیش از یکصد کتاب در این عرصه، چاپ و منتشر شده و به نوعی میتواند در آینده میراث معنوی کرمانشاه محسوب شود. اما به دلایلی پیدا و پنهان، چنین کتابهایی ویزای ورود به کتابخانههای عمومی و دانشگاهی استان را ندارند. گویی از سرزمینی غیر از این شهر و دیار آمده اند و همین غیریتبخشی، بخشی دیگر از پروسهای است که به دست مدیران ناتوان استان رقم خورده است.
▫️در جایی که یک پژوهشگر برجسته ژاپنی، عمر پژوهشی خود را بر روی یکی از لهجه های شهری کوچک مثل «لار» صرف میکند و دنیا برای داشتههای زبانی و... ارزش ویژهای قائل است، ما در غفلتی محض، همه چیز را با عینک «تهدید» مینگریم. چرا کتابخانههای مراکز دانشگاهی ما نباید عرصهی مانای چنین تولیداتی باشند؟ و چرا دانشگاهیان ضمن ارتباط مستمر با تولیدات و تولیدکنندگان محصولات فرهنگی بومی، صدها مقاله علمی پژوهشی، پایان نامه، کتاب و... در این باره ننویسند.
▫️جدا از معدودی گرانمایهی دانشگاهی، کم نیستند اساتیدی که عمر گرانمایهی خود را صرف توصیف درازی «زلف در دیوان اثیرالدین اخسیکتی» و سرخی «لب در شعر محمد بن اسحاق بخارایی» میکنند و از رودهای پرخروش ادبیات کردی در کرمانشاه بیاطلاعند یا خود را به بیاطلاعی میزنند. به تأکید میگویم: این روزها خوشید ادبیات کردی از کرمانشاه در حال پرتوافشانی است و میتواند فراتر از سایر مناطق کردنشین، نور تولیدات ادبی را بر گسترهی این زبان بتاباند و به جایگاه تاریخیاش در زبان کردی بازگردد.
▫️دنیای امروز، با بخشنامههای عهد قجری مدیریت فرهنگی، فاصلهی کهکشانی دارد. شاید روزگاری یکی از معدود مراجع رسمی برای ثبت و ماندگار شدن کتابها همین کتابخانههای عمومی و دانشگاهی بود. اما امروزه دنیای مجازی، مجالی برای آنها نگذاشته و بسیاری از تنگ نظریها را به سُخره گرفته و فرصتی به تحمیل بخشنامهی قجری به حوزهی فرهنگ نمیدهد. آیا زمان آن نرسیده است که در ایدههای قجری مدیریت فرهنگی، تجدید نظر شود؟ و فرصتهای مهم پیوندهای فرهنگی با تئوری توهم توطئه به تهدید تبدیل نگردند؟
▫️مگر نه این است که همچنان که محصولات اقتصادی می توانند برای این استان، اعتبار بیافرینند، محصولات فرهنگی نیز به نوعی دیگر میتوانند برایمان«برند» باشند. چرا کتابی در سطحی معمولی از فلان انتشاراتی فلان استان باید در لیست تمام کتابخانه های ما باشد اما نهاد متولی امور کتاب نه تنها بسیاری از کتابهای نویسندگان استان را در قفسه کتابخانه های کشور نچیند، بلکه در خود استان هم رد پایی از بسیاری از کتابهای عموما حرفهای به جا نگذارد؟ کجاست مدیر فرهنگی خلاقی که بتواند ضمن ارتباط سازنده با ناشران خوب هماستانی، چنین فرصتهایی را برای کرمانشاه ماندگار نماید؟
*شاعر و پژوهشگر حوزه فرهنگ و ادبیات کردی
نظر شما