کتاب «هه نبانه بورینه» اثر استاد عبدالرحمن شرفکندی (هه ژار) که در سال 1369 در 1036 صفحه توسط انتشارات سروش به چاپ رسیده است، یکی از فرهنگهای دو زبانه کُردی- فارسی است که دارای مجموعه بسیار قابل توجهی از واژه ها، اسماء و مفاهیمی است که از دل زبان، فرهنگ و تاریخ کردستان استخراج شده است.
در کنار مجموعه ی زیاد واژگان و مفاهیم، تعداد 1304 نام روستا هم به چشم می خورد که در واقع نام روستاهایی است که توسط دولت صدام و حزب بعث ویران و متروک شده اند. متروک بودن روستاها و بازنمایی آنها در این اثر توسط "هژار" در حقیقت نشانگر مأموریتی است در زبان جهت به نمایش درآوردن رابطه ایی که دالِ بعث در و بواسطه ی غیاب معنایی/مکانی روستاهای کُردستان تثبیت و قوام یافته است. دالی که در نهایت خود خالی از معناست و دالی میان تهی بیش نیست.
در برابر این دال ویرانگر، «هه نبانه بورینه» و «هه ژار» در جایگاه شاهدی عمل می کنند که در عین برملا کردن تهی بودن دال بعثیزم، سند یک جنایت جنگی است.
ماموستا هه ژار در واقع با در کنار هم قرار دادن مفهوم ویرانی روستاها و حاکمیت بعثی و تکرار آن در سراسر این کتاب، دستگاه بعث را همچون دیگری سرکوبگر به چالش کشیده است و در بستر واژه نامه نویسی گفتار را در خدمت رسوا کردن سیاست های دیگری و علیه گفتمان حاکم به کار گرفته است و بر این اساس زبانِ واژه نامه نویسی را به مثابه ی زبان سیاسی به کار گرفته است.
نام هایی چون کانی بناو، کانی بورکه، کانی به رد، کانی به ردينه، کانی به رزه، کانی بی، کانی پان، کانی پانکه، کانی په حؤ، کانی تؤ، کانی جومله، کانی جنه، کانی خاکی، کانی خان، کانی خانله ر، کانی خدران، کانی درکه، کانی ده ربه ند، کانی ده لال، کانی رؤشنايی، کانی ذه ش، کانی زرکثشکث، کانی زنال، کانی زه رو، کانی ژاصه، کانی ژنان، کانی سارد، کانی سارکث، کانی سالار، کانی سپيکه، کانی سضر،کانی سلثمان، کانی سؤسکه، کانی سثض، کانی سين، کانی سثو، کانی شاسوار، کانی شايان، کانی شوان و ... (هه ژار، 1369: 7-606) از جمله نام هایی که کل صفحه ی 606 کتاب را در برگرفته و همچون سندی از نابودی مجموعه ی زیادی از روستاها و اضمحلال حیات انسانی در آنها به چشم می خورد.
شدت این مدلول (ویرانه شدن) به قدری است که با دیدن نام هر روستایی گویی مدلول یا سرنوشت ویرانه بودن نیز به دنبال آن می آید. آنچه در اینجا مهم است و می تواند اهمیت هه نبانه بورینه را به نمایش بگذارد، این است که خود نام های روستاهای کردستان، جایگاه اسمی و هویت معناشناختی خود را به واسطه ی مفهوم ویران شدن از دست داده اند. مخاطب به محض مشاهده نام روستای مورد نظر بیش از آنکه در پی کشف معنای نام روستا باشد، با امر ویران شدن توسط بعث روبرو می شود.
در کتاب «هه نبانه بورینه» ، نام بعث به عنوان نشانه ای از استیلا و سلطه تنها به میانجی غیاب روستاها بازنمایی شده است؛ اصل تکرار برای نویسنده در حکم ایجاد یک امر واحد و یکسان است که غایت آن این است که تمامیت دال را بر اساس آن تعریف و بدین طریق تحدید کند.
تکرار علیرغم ایجاد تصور کثرت در نهایت تلاشی است برای ایجاد واحدیتی که دال بر اساس آن راهِ لغزندگی نشانه را به درون دلالتی دیگر می بندد. "نام روستایی که توسط حزب بعث ویران شد" مدلولی است که همواره برای 1304 روستا تکرار می شود. این تکرار یک تکرار روتین نیست؛ بلکه تکرار در واقع در دل تاریخ و ساختار زبانی نظام بعثی به مثابه ی تمامیت یک دال رهایی بخش و توسعه بخش (در قالب گفتمان سوسیالیسم بعثی) شکافی ایجاد کرده و راه را بر تصور بعث به عنوان اسم دلالت اقتدار ملی و توسعه ی اجتماعی/سیاسی می بندد و این اسم دلالت(و البته تنها این اسم دلالت) را ایجاد می کند که دیگری (بعثیزم) آن اسطوره ی فراتاریخی و مقتدری نیست که بقای آن به میانجی تولید ایجابی زندگی است، بلکه به میانجی غیاب سوژه ها و با توجه به فقدان آنها(روستاها) در جایگاه دال قوام یافته است.
ماموستا هه ژار با بکارگیری یک دلالت تکراری(اینکه نام روستایی است که توسط بعث ویران شد) و تداوم آن در سراسر این اثر، در تلاش است ابتدا بازی سیال و بی پایان دال را سرکوب و در عین حال مازاد معنی ساختار سیاسی/ایدئولوژیک دستگاه بعثی به میانجی آن (مازاد) خود را به تمام حوزه ها تسری داده است، را برملا سازد و آن را به مفهوم و مدلول ویرانی آبادی ها گره بزند.
لذا اینکه دستگاه حکومتی بر اساس فرآیندهای خاص جایگاه شکل گیری امر سیاسی و دموکراسی است، در اینجا خود به یک امتناع مبدل شده است.
نظر شما