ترجمه‌ی آثار ادبی کرمانجی به فارسی ضرورت دارد / امان از ناشران بازاری!

سرویس ایلام - شاعر، نویسنده و مترجم ایلامی در گفت‌وگو با کردپرس ضمن گلایه از ناشران بازاری و ناآشنا به کتاب گفت: برای معرفی چهره‌ی کامل‌تری از ادبیات کُرد به مخاطب ایرانی، ترجمه‌ی آثار ادبی کرمانجی به فارسی ضرورت دارد.

به گزارش خبرگزاری کردپرس، آکو حسین‌پور، مترجم ایلامی کتاب‌های کُردی است که آثارش در فضای نشر ایران با اقبال خوب مخاطبان روبه‌رو شده است. او متولد استان ایلام و شهر شباب از توابع شهرستان چرداول است. مهندسی عمران خود را از دانشگاه ایلام گرفته و یک کتابفروشی به اسم «هه‌نار» راه انداخته و آن را مدیریت می‌کند. به گفته‌ی آکو، او مواجهه خود با دنیای ادبیات را با شعر فارسی شروع کرده و بعد وارد عالم داستان فارسی و سپس وارد حیطه شعر و داستان کُردی شده است. این مترجم و نویسنده ایلامی در زمینه شعر کُردی یک کتاب آماده چاپ دارد. از آکو حسین‌پور تا کنون یک مجموعه داستان به نام "سیب‌زمینی‌خورها" اثر فرهاد پیربال از کُردی به فارسی توسط نشر ایجاز، یک مجموعه شعر از رفیق صابر به نام "عاشقانه‌های یک چریک پیر" از کُردی به فارسی توسط نشر فصل پنجم، یک مجموعه از شعرهای لیلا کردبچه از فارسی به کُردی سورانی منتشر شده در کردستان عراق، یک کتاب از شیرزاد حسن به نام "خانه عنکبوت" توسط نشر کوله پشتی منتشر شده و یک رمان از فرهاد پیربال به نام "مرد کلاه مشکی، پالتو مشکی، کفش آبی" در نشر نیماژ و یک مجموعه نمایشنامه از فرهادپیربال به نام"حشیشی‌ها" در نشر افراز دارد که در حال اخذ مجوز پیش از انتشار هستند. گفت‌وگوی کردپرس با این مترجم و نویسنده ایلامی را تا آخر بخوانید.

کردپرس: به نظر شما، تأثير ترجمه در داستان‌نويسی ايرانی چگونه است؟

هر نویسنده برای خلق اثری در خور، قابل رقابت و خواندنی، ناگزیر از مطالعه‌ی شعر و داستان نویسندگان دیگرگو و متفاوت ادبیات جهان است. با مطالعه و درک جهان‌بینی نویسندگان دیگر است که جهان‌بینی ما شکل می‌گیرد. به عقیده من هر چقدر ارتباط ما با آثار نویسندگان بزرگ و نام‌آور بیشتر باشد ادبیاتی پربار‌تر و بالنده‌تر خواهیم داشت. کم‌ترین تأثیر ترجمه بر ادبیات یک ملت می‌تواند نمایاندن فضاهای تازه به نویسندگان و شاعران آن کشور باشد. خوشبختانه حجم ترجمه‌های چاپ شده در ایران بسیار زیاد است. هر چند در مورد کیفیت ترجمه‌ها و آثار انتخابی بحث‌های زیادی هست؛ اما در کل در آثار ایرانیِ نسل جدید، نوعی خلاقیت هست که به عقیده‌ی من تأثیر ادبیات ترجمه بر داستان و شعر ایرانی است. باز هم باید یادآور شد خلاقیتی که عرض کردم ضرورتاً به معنای خوب بودن آن اثر نیست.

کردپرس: بسياري معتقدند كه مترجم دوباره به خلق اثر روح مي‌دهد و در اصل، خالق دوم اثر محسوب مي شود. نظر شما در اين باره چيست؟

مطمئناً هر زبانی ظرفیت‌های متعدد و منحصر به فردی برای خلق آثار ادبی دارد. در واقع هر زبانی شخصیتی منحصر به فرد دارد. مثلاً در مورد شعر این سؤال پرسیده می‌شود که آیا ترجمه‌ی شعر درست است یا نه؟ می‌توان گفت شعر اگر از غنای ادبی برخوردار باشد و در ورای بازی‌های زبانی و آرایه‌ها و صنایع ادبی، فکر و اندیشه‌ای نو را انتقال دهد، می‌تواند از صافی ترجمه عبور کرده و در زبان مقصد نیز شعر باشد. در ترجمه داستان هم چنین است. مترجم اثر ادبی را با تمام تأویل‌ها و پستی و بلندی‌ها در زبان مبدأ دریافت می‌کند و در قالب زبان مقصد می‌ریزد. بسیار دیده‌ام که آنچنان ضربه‌ای در ترجمه به یک شعر خوب وارد شده که مخاطب با خوانش ترجمه آن به قضاوتی نادرست از آن شعر رسیده‌ است. یک اثر خوب فقط با یک ترجمه خوب می‌تواند در زبان مقصد بدرخشد.

کردپرس: نظر شما در مورد ترجمه‌هاي هم‌زمان كه از يك كتاب صورت مي‌گيرد چيست؟

خب در نگاه اول می‌توان گفت اتفاق خوبی است؛ البته در صورتی که قانون جامع و سختگیرانه‌ای برای متخلفان و کپی‌کنندگان وجود داشته باشد. متأسفانه در ایران با ترجمه یک اثر سیل ترجمه‌های دیگری از آن اثر وارد بازار می‌شوند که بدون اغراق کپی برابر اصل از نسخه‌ی چاپ شده‌ی‌است که برای بار اول چاپ شده است. متأسفانه باید بگویم مترجمانی را می‌شناسم که به زبان مبدأ مسلط نیستند! و البته تسلطشان بر زبان مقصد هم خوب نیست. بازار کتاب ایران مملو از ترجمه‌های یک شبه، بی‌کیفیت و البته کپی شده است. نبود قانونی پیشگیرانه در این زمینه کاملاً احساس می‌شود. چند ترجمه از یک اثر یک نوع رقابت در بهبود کیفیت ایجاد می‌کند، البته اگر این رقابت سالم باشد که متاسفانه چنین نیست.

کردپرس: در مورد آثار شما هم این اتفاق افتاده؟

کتاب‌هایی که من ترجمه‌ کرده‌ام تا به حال به فارسی ترجمه نشده‌اند. اما متأسفانه با خبر شده‌ام که از کتاب‌های بنده نیز کپی‌برداری شده و در شرف چاپ هستند. البته مخاطب ترجمه اصیل را از کپی تشخیص می‌دهد. امیدوارم ساز و کاری برای جلوگیری از این اتفاق طراحی شود.

کردپرس: با وجود اين‌که در کار ترجمه دشواری‌های فراوانی وجود دارد، اين دشواری‌ها از ديد شما کدام هستند؟

متأسفانه قلم زدن در ایران از دشوارترین کارهاست. مجموعه‌ای از تبعیض‌ها، ناکارآمدی‌ها، لابی‌گری‌ها و رانت‌های مختلف باعث شده که ادبیات ایران به چنان ابتذالی کشیده شود که شاهدش هستیم. بسیاری از دوستان نبود فرهنگ کتابخوانی را باعث کم رونق شدن بازار نشر می‌دانند ولی به زعم من اینطور نیست. قسمت اعظم این مشکل به ناشر‌های ما، نویسندگان، شاعران و منتقدان ما برمی‌گردد. ناشری که از نویسنده‌اش برای استفاده لوگو انتشارات پشت جلد کتابش پول دریافت می‌کند نباید انتظار فروش خوب داشته باشد. متأسفانه زد‌ و بندهای بسیار زننده‌ای پشت ماجرای چاپ بسیاری از کتاب‌های امروز ادبیات این کشور وجود دارد که بعد از اطلاع از آن‌ها می‌توانیم حال و روز ادبیات امروز ایران را به چه چیزی مربوط کنیم. فلان نویسنده و شاعر با هزینه‌های هنگفت در فضای مجازی برای خودش اسم و رسمی دست و پا کرده و با هزار ترفند و حیله اصطلاحاً لایک‌خورش بالا رفته، نشر‌های ما متأسفانه گول فالوور‌های این قشر از نویسنده‌ها یا شاعران را می‌خورند. بارها از ناشران حتی سرشناس هم شنیده‌ام که من کتاب فلانی را چاپ می‌کنم حداقل یک صدم فالوورهایش کتاب را بخرند، کافی است... این نوع دید به ادبیات باعث شده بیشتر سعی کنیم خودمان را با تعداد لایک‌هایی که می‌گیریم ثابت کنیم، نه با هنر نوشتنمان. یکی دیگر از دشواری‌های این حرفه کلنجار رفتن با ناشری است که اثرت را چاپ کرده. خود من سال 95 کتاب "خانه عنکبوت" را به نشری سپردم که به نظرم بزرگ‌ترین جفا و کم‌کاری که در حق کتاب خودم کردم، سپردن آن به این ناشر بود. بعد از 2 سال و اندی کلنجار برای چاپ و پخش این کتاب، امسال از قرار معلوم کتاب را به پخش سپرده‌اند اما باز با سیل پیام‌ها و تلفن‌ها و پیگیری‌های مخاطبان و کتابفروشی‌ها و دوستان مواجه‌ هستم که می‌گویند حاشا و کلّا کتابت در بازار پیدا نمی‌شود. مترجم، نویسنده یا شاعر بعد چندین ماه تلاش و عرق‌ریزی برای نوشتن کتاب تازه، با مشکل بزرگ‌تری به نام ناشر ناکارآمد و بازاری برخورد می‌کند. به هر حال، اگر در یک جمله بخواهم جواب سؤالتان را بدهم باید بگویم بزرگ‌ترین مشکل ما وجود ناشران بازاری و ناآشنا با کتاب است.

کردپرس: چشم‌انداز آینده‌ی بازار ترجمه در زبان کُردی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خوشبختانه آثار خوبی از ادبیات کُردی به فارسی ترجمه شده که تا حدودی مخاطب فارس‌زبان را با ادبیات کُردستان آشنا کرده است. نام‌هایی مانند شیرکو بیکس، بختیار علی و فرهاد پیربال کسانی هستند که اعتماد مخاطبان ادبیات را در ایران جلب کرده و زمینه آشنایی با ادبیات کُرد را فراهم کرده‌اند. هر چند متأسفانه در برخی موارد آثاری از ادبیات کُردی به فارسی ترجمه شده‌اند که در زبان مبدأ هم چندان موفق نبوده‌اند و این اتفاق شاید در بلندمدت مخاطب ادبیات کُردی را کاهش دهد. به نظر من تعداد معدودی از مترجمان جدی ادبیات کُردی توانسته‌اند به درک خوبی از ادبیات ایران برسند و بتوانند جاهای خالی ترجمه در ایران را با آثار درخور ادبیات کُردی پر کنند. دوم این‌که در ترجمه ادبیات کُردی بی شک باید به رمان‌ها و مجموعه داستان ها و شعرهای برادران کرمانج‌مان نیز توجه شود. کُردهای ترکیه به واسطه‌ی نزدیکیشان به اروپا، تجربه‌های متفاوت‌تری را در رمان‌ها و داستان‌هایشان داشته‌اند که بدون شک در ایران علاقه‌مندان زیادی خواهد داشت. خود بنده مشغول ترجمه‌ی رمانی از یکی از نویسنده‌های کُرد سوریه هستم که ان‌شاءالله تا پایان امسال به چاپ خواهد رسید. اگر به تمام گویش‌های کُردی پرداخته شود مطمئناً چهره‌ی کامل‌تری از ادبیات کُرد به مخاطب ایرانی ارائه خواهد شد و من نسبت به این موضوع خوشبین و امیدوارم. تا چه پیش آید.

گفت‌وگو: یاسر بابایی

کد خبر 90273

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha