نیک می دانیم که شان نامگذاری روزی بنام پزشک، زادروز حکیم بوعلی سیناست. پزشک دانشمندی که در سده های میانی، چراغ علم طبابت را در شرق اسلامی روشن نگه داشته و آثارش قرنها در اروپای قرون وسطی تدریس و توصیه هایش عملی می شد.
یقینا نام گذاران روز پزشک، گوشه نگاهی به این گذشته پرافتخار داشته و سودای احیای مجدد آن را در سر پرورانده اند. هرچند به نظر می رسد هرچه پیشتر رفته ایم، بیشتر از این آرمان دور شده ایم.
آزمون کرونا و مواجهه نه چندان کامیاب با آن، محک خوبی برای ارزیابی کارنامه این سرگذشت است.
پزشکی مدرن کە جزو اولین های عصر مدرن در ایران بود، در برهه ای پیشرفت ها و کامیابیهای مهمی در کارنامه خود ثبت کرد.
اگر اغراق نباشد، می توان گفت پزشکی نوین، یکی از عمده ترین شاخه های دانش مدرن بود که به خوبی در ایران فراگرفته شد و حتی توسعه و آموزش آن تا حدودی بومی گردید.
تحصیل و آموزش پزشکی در ایران قبل از انقلاب و حداقل دو دهه پس از آن، تا حد زیادی رویه ای شایسته گزین و نخبه سالارانه داشت. بهترین استعدادها جذب این رشته ها شده و سپس وارد بازار کاری می شدند که هنوز صبغه انسانی و حرفه ای پررنگی داشت.
با تغییر سیاستگذاری در حوزه آموزش عالی این مهم دستخوش تغییراتی عمده گردید. خصوصی سازی آموزش عالی که از رهگذر پردیسها و شعبه های ظاهرا بین المللی، نهایتا دامن دانشگاه های دولتی را هم گرفت و صبغه نوعی طبقاتی شدن را یافت، در مسیر خود به شیوه ای ساخناری ساختار نظام سلامت را دگرگون کرد.
ورود پول به آغازگاه این حوزه خطیر، سبب جاری شدن رویه های " نابرابری ساز" و سویه های " پولساز" در صدر و ذیل روندی شد که علی القاعده اصلی ترین حافظ جان و سلامت انسانها محسوب می شود.
می توان گفت نقطه عزیمت نظام سلامت مدرن در هر کشوری، مبارزه با بیماریهای واگیردار و عفونی و ریشه کن کردن عوامل و زمینه های بیماری زا بوده است. آنچه که اروپائیان در دهه های نخست سده بیست انجام دادند، به نوعی به وظیفه ما در دهه های میانی این قرن تبدیل شد.
اما در ادامه دو خط سیر متفاوت پیدا شد. هم نظام سلامت ایران و هم کشورهای توسعه یافته غربی به دو شیوه مختلف بر بیماریهای طبقه متوسط و اقشار میانی جامعه متمرکز شدند.
در اروپا نگهداری از جمعیت سالمند به هدف تبدیل شد و مراقبت های پس از بیماریهای ناتوان ساز به نقطه تعالی آن مبدل گردید.
نظام سلامت ایران اما تحت تاثیر رشد یک طبقه متوسط نوپا و جویای راحتی و وجاهت و محرک های یک اقتصاد رانتی و آمیخته به فساد، بیشتر به سمت رژیم های زیبایی و عملهای تغییر چهره و اندام و ...گرایش یافت.
طبعا دستکم در مراحل ابتدایی هر دو سیستم در برابر یک اپیدمی جدید مرگبار که تصور می شد به گذشته ها پیوسته، هریک به دلایلی خلع سلاح شدند.
اما در ادامه آنها عموما عملکرد بهتری از خود نشان دادند. واکسیناسیون سریع و فراگیر به نقطه قوت آنها و در مقابل به نقطه ضعف ما تبدیل شد.
تدقیق و واکاوی این موضوع، از قضا برای تشریح سیاست زدگی و فسادزدگی نظام سلامت ما ضروری است. در هیچ جای دنیا، قانونگذار و مجری و قاضی همه از یک قشر نیستند، آنگونه که در نظام سلامت ایران و بویژه معاونت غذا و داروی وزارتخانه متبوعه هست. این یعنی بالاترین درجه تعارض منافع!
در یکسال گذشته که بحث تولید حداقل پنج واکسن ایرانی و راه اندازی خط تولید واکسن روسی در یک کارخانه " معروفه " که سهامداران اصلی آن، مقامات ارشد وزارت بهداشت اند، پیدا بود که بحث انتفاع از یک بازار هشتاد میلیون نفری در اولویت قرار دارد.
تعلل در واردات واکسن به اندازه کافی و وعده سرخرمن تولید انبوه نمونه ایرانی در لفافه خودکفایی و استقلال خواهی، عمدتا انگیزه مادی داشت.
این داستان پرآب چشم البته غیر از باز کردن دکانی بنام طب سنتی و فروش شبه علم است که آن هم چیزی نیست جز سهم خواهی عده ای از اقتصاد دارای گردش مالی درشت سلامت.
سخن البته بیشتر از این مقال است، اما در پایان آنچه می ماند پاسداشت خدمت بی ارج و منت هزاران پزشک و پرستار و کادر درمان در این جنگ مرگبار با پاندمی کرونا و تبریک روز پزشک به آنهاست.
همچنین دعوت از متولیان امر برای آسیب شناسی و بازخوانی تجربه کرونا جهت تجدید نظرهای اساسی در جهت گیریهای خرد و کلان نظام سلامت است.
این بازخوانی بدون جامعه محور کردن و برابری طلب کردن بیشتر این نظام و تطبیق آن با سویه های آینده نگرانه معطوف به برساختن اجتماعی تندرست و عدالت محور، امکان پذیر نیست.
نظر شما