به گزارش خبرنگار کردپرس، شب یلدا یا همان «شه و چله» در زبان کردی، شب دیجوری است، تاریک و بلند. طولانی ترین شب سال که در شعر شاعران گاه به زلف تیره و بلند معشوق و گاه به درازای درد دوری و فراق یار تشبیه شده است.
«سالم» شاعر کرد، قرن نوزدهم میلادی در غزلی می نویسد:
به فیکری مووشکاف ئه مشه و قیاسم کرد له رووی زولفت
به تاریشی به توولیشی به قه د تاری نه بوو یه لدا
یا از همین شاعر می خوانیم؛
به رووی روژا نوواندی له یلی ده یجوور
له تورره و روو، به مهجنون، له یلی مه ستوور
در افسانه ها هم از یلدا، این طولانی ترین شب سال داستان های زیادی گفته شده است. در یکی از این افسانه ها آمده است: «ماه دلداده مهر است و این هر دو سر بر کار خود دارند. زمان کار ماه شب است و مهر روزها بر می آید. ماه بر آن است که سحرگاه، راه بر مهر ببندد، اما همیشه در خواب می ماند و روز فرا می رسد که ماه را در آن راهی نیست. سرانجام ماه تدبیری می اندیشد و ستاره ای را اجیر می کند، ستاره ای که اگر به آسمان نگاه کنی همیشه کنار ماه قرار دارد و عاقبت نیمه شبی ستاره، ماه را بیدار می کند و خبر نزدیک شدن خورشید را به او می دهد. ماه به استقبال مهر می رود و راز دل می گوید و دلبری می کند و مهر را از رفتن باز می دارد. در چنین زمانی است که خورشید و ماه کار خود را فراموش می کنند و عاشقی پیشه می کنند و مهر دیر بر می آید و این شب، «یلدا» نام می گیرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر می رسند و هر سال را فقط یک شب بلند و سیاه و طولانی است که همانا شب یلداست».
در واقع خورشید در حرکت سالانه خود در آخر پاییز به پایینترین نقطه افق جنوبشرقی میرسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب می شود و این تاریکی نه آنچنان که برخی فکر می کنند نشانه ظلمت است، بلکه این شب به پاس آغاز انقلاب زمستانی و حرکت دگر باره خورشید به سمت شمال شرقی و افزایش روشنایی روز و کاهش شب جشن گرفته می شود.
مردمان باستان در شب یلدا، تا بامداد بیدار می ماندند و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده را جشن می گرفتند و در جشن کهنسالی خورشید در پایان پاییز، خوراکی های قرمز رنگی همچون انار، هندوانه و سنجد، که نمادی از سرخی خورشید است، محفل یلدا نشینان را مزین می کرد.
«سالم»، شاعر بزرگ کُرد، نیز، ظاهر شدن روز را نشانه پشت سر گذاشتن تاریکی می داند و آن را به زلفان سیاه معشوقی تشبیه می کند که وقتی صورتش را می پوشاند شب یلدا را بر خورشید چهره یار می بیند.
روژ که زاهیر بوو نیشانه ده فعی نوسخه ی زولمه ته
زولفی تو بی شه و، له رووی روژ کردی ده یجوور ئاشکارا
شبی که سرآغاز روشنایی است و خورشید پیر پاییزی با دور شدن، نوید طلوعی سرخ رنگ را می دهد و «سابیری» دیگر شاعر کُرد قرن نوزدهم، در یکی از اشعارش به زیبایی نور رخسار محبوبش را روشن کننده شب یلدا می داند و خواستار روشنایی دل با نور معشوق است و می نویسد؛
بە نووری ماهی روخسارت شه وی ده یجوور رووناکە
بە غه مزه ی چاوی خوونخارت کە وا خوینریژ و چالاکە
سبه ینانی نه خوشی چاوی بیمارت ته ماشا کە
کە تو نووری وه ره تووری دلم مه حوی ته جه للا کە
«شه و چله» یا «شب یلدا»، آغاز طلوع سرخ رنگ اولین روز زمستانی تان مبارک باد.
نظر شما