«کولبران نان و رنج» منتشر شد

سرویس کرمانشاه _ مرتضی حاتمی، از انتشار سومین اثرش در ادبیات داستانی بزرگسال با عنوان «کولبران نان و رنج» که مجموعه ای از داستان های مینی مال است، خبر داد.

به گزارش خبرنگار کردپرس؛ حاتمی در گفتگو با کردپرس افزود: مجموعه داستان مینی مال «کولبران نان و رنج» توسط نشر شالگردن منتشر شده است.

نویسنده ی مجموعه داستان «سطرهایی که تبرئه نمی شوند» ادامه داد: کولبران، هموطنان شریف، نجیب و زحمتکش که برای کسب نان و روزی حلال در شرایط بسیار سخت تلاش می کنند موضوع و محتوای این کتاب را روایت می کنند.

وی ادامه داد: این کتاب در 80 صفحه از 63 داستان مینی مال تشکیل شده و در آن تلاش کرده ام بخش هایی از دنیای هوطنان کولبر و سختی ها و مشقت های کاری، عشق، نوع دوستی، احترام به طبیعت و سرزمین، تلاش و همت، وطن دوستی، مفاهیم و ارزش های اخلاقی و انسانی، فرهنگ غنی شفاهی و... را در این قالب بیان کنم و تلاش داشته ام از گزارش و خاطره نگاری و شعارزدگی پرهیز کنم.

حاتمی با اشاره به اهمیت و کارکرد و وظایف ادبیات در زندگی انسان؛ گفت: ادبیات در برابر رنج و محنت و شادی انسان معاصر وظیفه ای تاریخی دارد و ثبت و انتشار درد و اندوه و اراده و عشق و حماسه و وطن دوستی در قالب کتاب، یک وظیفه ی انسانی و غایی است. در کتاب «کولبران نان و رنج» تلاش داشته ام با واکاوی دنیای شخصیت های محور، از هنر ادبیات و ابزار کلمه برای بازتاب لحظه ها و بخش هایی از دنیای این عزیزان هموطن و هم زبان بهره ببرم و با برخورداری از قالب مینی مال، دریچه ای تازه به دنیای مخاطب با موضوع و محوریت کولبران بازکنم.

وی با توجه به قالب انتخاب شده در این کتاب عنوان کرد: داستان مینی مال قالبی کوتاه است برای بیان اندیشه ها که معمولاً با ضربه هایی محکم در پایان همراه است. انسان امروز به شدت در دنیای مجازی سیر و حرکت می کند، کم کم زندگی اش در این فضا شکل گرفته و از طرفی کمتر به سراغ کتاب و مطالعه می رود و اغلب به سراغ کتاب های صوتی می رود و حوصله ی خواندن آثار بلند و پر حجم را ندارد.

وی تصریح کرد: با توجه به وضعیت شکننده ی سرانه ی مطالعه در جامعه ، لازم است که ناشران و مؤلفان به ذائقه ی خوانداری مخاطب بیشتر و نیز انتخاب قالب های مناسب نوشتاری، توجه کنند. کوتاه نویسی و کوتاه سرایی به عنوان قالب هایی مؤثر در این زمینه مورد توجه قرار بگیرد، البته نه به گونه ای که محتوا و اندیشه فراموش و مضمون و پیام فدای قالب و تکنیک شود.

این داستان نویس مطرح ادامه داد: داستان مینی مال دارای محدودیت های چون زمان و مکان و شخصیت و حادثه است و قرار نیست که در این حجم اندک به سایر عناصر دیگر پرداخته شود.

وی با اشاره به برخی از آثار منتشرشده اش در این قالب، ادامه داد: «کرونا آتش بدون دود»، «شلیک به عُقاز» و «راز جنگل بلوط» کتاب‌هایی اند که در قالب داستان مینی مال برای مخاطبان بزرگسال و نوجوان منتشرشده که در آنها تلاش داشته ام با رعایت ساختاری این قالب، اندیشه ها و مفاهیم مورد نظر را با زبان داستانک به مخاطب انتقال دهم.

نشر شالگردن به مدیریت نیما معماریان شاعر و آهنگساز مجموعه داستان مینی مال «کولبران نان و رنج» را در 80 صفحه و در 500 جلد و به قیمت 35هزارتومان منتشر کرده است.

بخش های از این کتاب:

تولد پشت سنگ

از دیشب تا الان دردی گم، در شکمم پیچیده است. اهمیت نمی دهم.خوشبختانه تا الان کسی من را نشناخته. صورتم را به خوبی پوشانده ام. بار را که برمی دارم، بی آنکه سرش را بلند کند، در دفترش یادداشت می کند و می گوید:

- چهل کیلو!

بار را بلند می کنم و راه می افتم. درد هنوز زیاد نشده، اهمیت نمی دهم. دو ساعت دیگر به مرز می رسم. دردم شدید شده. حس می کنم که مایعی داغ و دردناک و لزجی از من جدا می شود. آوین، با نگاه نافذش متوجه می شود. به پشت سنگی بزرگ اشاره می کند و با هم مسیرمان را تغییر می دهیم. کولبران بی توجه به ما به راهشان ادامه می دهند.

با نگرانی می گوید:

- رنگت سفید سفید شده. چند ماهته؟ بارت هم که خیلی سنگینه.

کمکم می کند تا روی تکه سنگی بنشینم. نفسم می گیرد و به سختی جواب می دهم:

- فکرکنم سه ماهم باشه.

سرم را پایین می اندازم. لرزشی خفیف در تمام بدنم می پیچد. کمرم درد می کند و نفسم بند می آید. عرق سردی روی صورت و پیشانی ام می نشیند. از قمقمه اش چند قطره آب به صورتم می پاشد. چند دقیقه بعد، موجودی ناتمام آرام آرام به دنیا می آید. چاره ای نیست. باید او را به خاک بسپاریم. با بغض و اشک آرام زمزمه می کنم:

«لای لای نه مامی ژیانم؛ من وینه ی باخوانم/ به دل چاودیریت ده که م؛ بخه وه ده ردت له گیانم هی لایه لایه لایه؛ کورپه ی شرینم لایه»

نان و عشق و خربزه!

امروز اول بهمن است و به قولی اول بهار کردی. یعنی با این حساب، برف ها و یخ ها آب می شوند. آب به نوک شاخه ها می رسد. زمین، نفس می کشد. صدای کبک های عاشق در گوش جنگل بلوط می پیچد. درخت های بلوط و ون و زالزالک و بوته ها و علف ها از خواب بیدارمی شوند. نسیم از لابه لای صخره ها و سنگ های کوچک و بزرگ می وزد. مثل همان کبک ناپیدا، زیر لب زمزمه می کنم:

«تو موآت رنگِ طِلا چشای تو دریاس گُلکَم / صورتد مثل گل لال هی صحراس گُلکَم/ خیلی وقته مُخوامدِ اینه خودت خوو می دانی/ دلِ مه عاشقِ شیته، خیلی شیداس گُلکَم/ یه وجه بچه بودی خانه دان آمد کوچ همان / با مه همبازی شدی، حرف قدیماس گُلکَم/...»

رفیقی به من می رسد و تمسخر می گوید:

- راه بیفت! آواز عاشقانه که کوله و بار نمی شود. جا ماندی! بجنب! فکر نان و کوله باش!

چند بیت از غزل معروف (گلکم) گویش فارسی کرمانشاهی، سروده زنده یاد: محمدرضا فتاحی (تندر کرمانشاهی) با آواز خواننده سال های دور؛ «جلال نصیری کرمانشاهی»

جعبه ی مرموز

بارش خیلی سنگین بود. به سختی قدم برمی داشت و آرام آرام حرکت می کرد. کمرش کاملاً تا شده بود. همه به او شک کردیم. قیافه اش خیلی مشکوک بود. سربندی رنگ و رو رفته به سر داشت و سبیل پر پشتش از دود سیگار، زرد شده بود. وقتی بارش را گرفتیم، بی هیچ مقاومتی، گوشه ای ایستاد و به دیوار پاسگاه تکیه زد و سیگاری درست کرد و آن را آتش و به ما لبخند زد.

بارش را باز کردیم... با صحنه ی عجیبی روبه رو شدیم... جعبه ای پر از درد و رنج و خون و چند تکه نان خشک کپک زده به ما نیشخند می زد!

کد خبر 27195

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha