خبرگزاری کردپرس _
چه شیرین و شاد آمدی
که با مژده داران داد آمدی
بده دادِ ما را که خون خورده ایم
ستم های آن سر نگون بُرده ایم
به دَر بُرده از دست بی دادگر
دلی در بدَر، غرق خونِ جگر
اگر مدیترانهٔ خروشان و بی رحم به «آلان» کودک مظلوم سوری( کوبانی)مجال می داد، او اینک در آستانهٔ ۱۳سالگی شاهد سرنگونی دیکتاتورِ کشورش بود و شاید همراه خانواده اش زبانِ حالشان این ابیات «سایه» بود که بر پیشانی این یادداشت نشانده ام.
وقتی خانوادهٔ چهار نفرهٔ آنان در شهریور ماه سال۱۳۹۴خ سوریه، (سرزمین آباء اجدادی) را ترک کرد، نامعادلات جاری تصور سقوط حزب بعث را پس از نیم قرن سلطهٔ پدر و پسر غیر ممکن جلوه می دادند و بشار اسد به تأسی از پدر در برون نوعی جلوه گری می نمود و در درون چترِ استبداد و بازار زندان و بساط داغ و درَفش را هرچه بیشتر می گشود. در هر پاره از کشور آتشی افروخته و کنترلِ شعله های خان و مان سوزش وابستهٔ سیاست و منافع دیگران بود. مانند هر زورمداری خود و خودی ها را زبَر دستانی قَدَر قدرت می دانست که گرمای کورهٔ فساد و تجاوزشان به حقوق شهروندان پایان پذیر نیست، گویی لذت کاذب سلطه گوش ها را سنگین و هوش را ربوده بود و فریادهای درویش مُسْتَجابالدَّعوة بغداد را بر زبان سعدی نمی شنود که؛
ای زبَر دستِ زیر دست آزار
گرم تا کَی بماند این بازار؟
گفت و گریه همراه سور و شور در سوریه
اَلآن در سوریه اگرچه در غیاب «آلان»ها شور و شادی برپاست و حق نیز همین است چرا که سرور باید مهمان درون های ریش ورُخسار های پریش از جفای دیکتاتور و یارانش شود.(گوارایشان باد!)
حبذا آن شرط و شادا آن جزا
آن جزای دلنوازِ جان فزا
اما نخستین خبر ها از سیاه چال ها و آزاد مردان و شیرزنان شکنجه شده در آنها حکایت دارد و موی بر اندام راست می کند و نشان می دهد که ظلم ظالم نه تنها آشیانشان را بر باد داده بلکه آشنایی آنها را در درک زمان و مکان از آنان ستانده است. براستی که؛
«یکی داستان است پُر از آبِ چشم»
داستان سوریه اینک مصداق روایت گفت و گریهٔ مولانا است، از سویی بر آنچه بیش از پنجاه سال و بویژه در سیزده سال اخیر بر او به ناحق جاری شده باید گریست و در همان حال لازم است در بارهٔ خطرات پیش رو هم گفت و شنید و هوشیار بود؛
من میان گفت و گریه می تَنَم
یا بگریم یا بگویم، چون کنم؟
گر بگویم فوت میگردد بُکاء
ور نگویم چون کنم شکر و ثنا
سوریهٔ امروز چونان قایق لرزان آلانِ معصوم است که جان او ، مادر و برادرش را گرفت، مباد! که گرفتار امواج تعصب های فرقه ای و یا ایدئولوژیک گردد که در آن صورت «نه از تاک نشان مانَد و نه از تاک نشان.» آنانی که آستین ها را بالا زدند و آستین دیکتاتور را کوتاه کردند نباید تنها در نخواستن او متحد باشند بلکه باید در آنچه که می خواهند با لحاظ واقعیت ها هم ، هم پیمان شوند. عرب، کُرد، ترکمان، آشوری، چرکس ها، ارمنی، مسلمان (سنی-علوی) مسیحی، دروزی و ایزدی، تنها در قابی دموکراتیک می توانند قامت بر افرازند و کشور را بسازند.
در ملاقات پدر آلان با پاپ فرانسیس (رهبر کاتولیک های جهان) در هولیر(اربیل) پاپ به او گفته بود، «خانوادهٔ تو اکنون در بهشت هستند» اینک اما کشتی سوریه روی به کدام سوی دارد؟و به کدام سَمت کشیده خواهد شد؟
این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان
یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابها
باید منتظر بود و سیرِ سریع تحولات را رصد کرد.
نظر شما