چند سالی است آتشی خانمانسوز به جانِ جنگلهایِ زاگرس افتاده و هر سال هم ابعاد گستردهتری مییابد. امسال هنوز تابستان از راه نرسیده، دوباره آتشسوزیهای گسترده بهراه افتادهاست. جنگلبانها، گروههای طرفدار محیط زیست، مردم محلی و نیرویهای امدادی و نظامی، همه و همه با ازخودگذشتگی و وسایل حداقلی، شب را به روز دوختهاند تا جلوی گسترش آتش را بگیرند ولی با وجود همهی این جانبازیها باز صدها هکتار جنگل از شاهو تا دالاهو و ... سوخته و خاکستر شده است.
سئوال اینجاست چرا طی سالهای اخیر، جنگلها اینقدر طعمه آتش میشوند. چرا در دهههای ۵۰ و ۶۰ و حتی ۷۰ خبری از این آتش سوزیهای گسترده نبود. چه فاجعهای رخ داده افتاده که با یک جرقه کوچک، صدها هکتار جنگل تبدیل به خاکستر میشود. تا زمانی که جواب این سئوال پیدا نشود، نمی توان علاجی پایدار برای پایان بخشیدن به این آتشسوزیها پیدا کرد و این تراژدی تلخ تا سوختن آخرین درخت ادامه خواهد یافت.
این جنگلهای انبوه و باشکوه زاگرس محصول امروز و دیروز و یا کاشتهی دستان انسانهای معاصر نیستند. آنها هزاران سال است که حیات خود را حفظ کرده اند بدون اینکه اداره محیط زیست و یا منابع طبیعی در کار بوده باشد. در واقع این چرخه و زنجیرهی خود طبیعت بوده که هزاران سال جنگلها را حفظ کردهاست. چرخهای که سالهاست با سیاستها و برنامهریزیهای غلط به هم خورده و با میلیاردها دلار هزینه هم نمی توان جایگزینی برای این خودکنترلی طبیعی پیدا کرد.
امروزه جنگل هست، باران هست، آب و هوای مناسب هست ولی آنچه نیست جانوران و حیوانات داخل این طبیعت است. آن ها حلقی مفقوده ی این چرخه طبیعت هستند. گلههای انبوه حیوانات علفخوار اهلی و وحشی که در بهار دامنههای پرعلف را لُخت و تُنُک میکردند و با اینکار جنگلها را در برابر آتشسوزی های فصل گرما بیمه میکردند.
سالهاست دیگر خبری از گلههای چند هزار راسی و افسانهای کل و بُز در کوههای زاگرس نیست. همه را بیرحمانه کشتند. هنوز بسیاری از قدیمیها صحنههای تراژیک تردد کامیونهای پر از نعش کل و بُز را در دهه ۶۰ کرمانشاه به یاد دارند. از دیگر سو روایت اینکه چه بر سر گلههای پرتعداد گاو و گوسفند آمد؛ حکایت تکراری است. در گذشته چرای این گلهها در دامنههای زاگرس یک منظره بسیار چشم آشنا بود. ولی آنها با کژفهمیها و در پیش گرفتن سیاستهای غلط، به عنوان دشمنان ردیف اول طبیعت معرفی شدند و به تدریج نابود گشتند.
سالهاست طبیعت زاگرس با انبوهی از پوشش گیاهی خشک در انتهای بهار روبروست، پوششی که مانتد بنزین با جرقهای شعله ور میشود و همه چیز را نیست و نابود میکند.
اگر میخواهید زاگرس زنده بماند، چرخهی طبیعت را دوباره به آن بازگردانید. همانگونه که روزگاری به غلط درب خانه روستاییها میرفتند و بر علیه دامپروری تبلیغ میکردند؛ امروز بیاییم درب خانه به خانه روستائیان را بزنیم و از آنها بخواهیم دوباره دامپروری را احیا کنند. دام رایگان و وام بلاعوض در اختیار آنها قرار دهیم و خواهش کنیم در چهارچوب یک چرای کنترل شده، به پایداری جنگلهای هزاران ساله ی زاگرس کمک کنند. اگر امروز نجنبیم فردا خیلی دیر است. جنگلها اگر بمیرند روح زندگی هم از کالبد زاگرس و زاگرس نشینان پرواز خواهد کرد.
نظر شما