لکن حضور در عرصه و میدان عمل و پذیرش آن شرایطِ توأم با خطر، لازمه تحقق مأموریت و وظیفه می باشد و منع از حضور در آن، به منزله منع از اجرای وظیفه خواهد بود. به مانند اینکه سربازی را از حضور در سنگر دفاع از تجاوز دشمن منع کنیم که خطر جان باختن او وجود دارد یا پزشک و پرستاری را از مجاورت و معاینه بیمار مبتلا به ایدز، سل و یا بیماری روز، یعنی کرونا منع کنیم که مبادا شرایط انتقال بیماری به پزشک فراهم گردد. شاید بهتر باشد به جای طرح مثالهای کلی، مصادیق عینی و عملیِ وقایع سالهای نه چندان دور تا سالهای نزدیک کشورمان را اشاره کنم.
اگر سرباز ارتش جمهوری اسلامی در هر سطح و یا درجهای و یا آن رزمنده داوطلب با هر عنوان یا جایگاهی در سالهای جنگ تحمیلی از بیم تیر و ترکش، عرصه را خالی میکرد هزاران سرباز متجاوز دشمن وارد کشور میشدند که به مراتب از ویروس کرونای امروز خطرناک تر می بود. زیرا نه تنها سلامت جسم، هویت، آبرو و تمامیت ارضی، بلکه تاریخ کشور را متأثر میکرد. بماند که ما شاهد حضور مسئولین رتبه اول کشوری در جبهههای جنگ نیز بودیم. اگر آتشنشان شهید و فداکار کشورمان از بیم حرارت آتش وارد ساختمان پلاسکو که در حال احتراق و قریب به انفجار و ریزش بود، نمیگردید، نجات جاماندگان را چه کسی برعهده داشت؟
گر مرد رهی میان خون باید رفت /وزپای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس/ خود راه بگویدت که چون باید رفت (عطار)
اگر خبرنگار رسانه به منظور تهیه گزارش در اتاق فشار منفی و ایزوله بیماران کرونا قرار نمیگرفت و قول مستقیم بیماران را به جامعه منتقل نمیکرد، امروز شاهد همین میزان حساسیت مردم نسبت به بیماری نبودیم. اگر کادر تشخیص، پیشگیری و درمان بیماری کرونا در وزارت بهداشت در طی 8 ماه اخیر، فداکارانه و فراتر از وظیفه، روزها و هفته ها دور از خانواده، مجاورت و مراقبت بیماران را برعهده نمیگرفتند، شاید آمار مبتلایان از قریب به نیم میلیون نفر بسیار فراتر و از دست دادن هموطنان عزیزمان بسیار تأسف بارتر بود.
اگر فداکاری معلم کُرد در رودخانه روستای آلک کامیاران برای نجات جان شاگردش که منجر به غرق شدن خود گردید، نمیبود و اگر فداکاری خانم معلمِ نهاوندی در منطقه سراب گاماسیاب شهر نهاوند برای نجات جان شاگردش در مسیر تنداب رودخانه نمیبود و اگر فداکاری معلم بوشهری که برای نجات دانش آموزان از سوختن ناشی از بخاری، خود دچار سوختگی نمیشد و اگر فداکاری معلم در روستای سرشفت بیجار برای اقدام مشابه و نجات دانش آموزان از سوختگی، خود دچار سوختگی و نهایتا وداع با زندگی نمیشد و باز اگر معلم فداکار اردبیلی برای نجات دانش آموزش نیمی از کبد خود را به او اهدا نمیکرد و یا بسیاری از مصادیق فداکاری فراتر از وظیفه معلمی که همانا "آموزش" است، نمیبود امروز تمثیل واژه شمع برای مقام شامخ معلم رنگ باخته بود.
در مجال این مقاله نیست که بیش از این به مواردی بپردازم که انجام وظیفه و حتی در صورت لزوم فراتر از وظیفه و فداکاری، در فرهنگ ایران زمین متجلی و متبلور است. بدون تردید عشق به وظیفه و بیتفاوت نبودن نسبت به سرنوشت دیگران انگیزه آن سرباز، پرستار، پزشک، خبرنگار، آتشنشان، معلم و صدها شغل دیگر میباشد که نه تنها وظیفه متعارف خود، بلکه فراتر از آن را برعهده میگیرند. همانگونه که حضرت حافظ میفرماید:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن / ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو درخواب و بیابان درپیش/ کی روی ره زکه پرسی چه کنی چون باشی
به عنوان یک استاد دانشگاه شأن و حرمت قلم خود را بسیار فراتر از آن میدانم که در این فرصت و به ویژه در این مقطع از زمان به تعریف و تقدیر فرد و یا جریانی خاص بپردازم. اما هدف، ذکر این نکته بود که مبادا گفتار مسئولین در سطوح ملی، حال با هر انگیزه و دلیلی و صِرفِ تکیه بر عقلانیت، ترس از خطر در انجام وظیفه و بیم از فداکاری را در جوانان ما نهادینه نماید. به یاد داشته باشیم که الگو سازی، موثرترین و سهل ترین شیوه آموزش برای فرزندان و جوانانمان است. هرچند خداوند در قران کریم می فرماید: اَلّذِینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتّبِعونَ اَحسَنَهُ اُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللهُ وَ اُولَئِک هُم اُولُوالالبَابِ.
آنان که سخن ها را می شنوند و نیکوترین آن را برمی گزینند، آنها کسانی هستند که خداوند آنها را هدایت کرده است و ایشان در شمار خردمندان عالمند.
**عضو هیأت علمی دانشگاه
نظر شما