پیوستگی و تنیدگی فرهنگ و زبان چنان است که الزام درک هر فرهنگ آشنایی با زبان است و هر زبان را هم با درک فرهنگ متبوع آن میتوان شناخت. لهجه -گویش - چگونگی ریخت شناسی کلمات و حتی شیوه ی نام گذاری اشیا حاکی از جهانبینی و نگرش یک جامعه به جهان پیرامون در طی هزاره های کهن است.
حوزه فرهنگی کرمانشاه که روزگاری مهد پرورش بزرگان ایرانشهر از استاد لاهوتی و یاسمی گرفته تا بزرگانی چون استاد ناظری و کزازی بود.
هم اکنون بنابر مهاجر پذیری ناهمگون و عدم شناخت و درک فرهنگ و زبان بومی حوزه فرهنگی کرمانشاه سالیانی ست که نه تنها از دوران طلایی رویشگاه بزرگان فرهنگ ایرانشهر وامانده بلکه بدل به فرهنگی چند پاره شده است که در این گسست رو به فزونی، زبان و فرهنگ این حوزه فرهنگی از جانب دو مسئله ی تحریف و تخفیف مورد هجمه قرار گرفته است و اگر اوضاع چنین امتداد یابد لاجرم در دونسل بعد اثری از این فرهنگ باقی نخواهد ماند.
تحریف فرهنگی که زایا است با رسانه های رسمی که دنباله روی چشم و گوش بسته رسانه های غیر رسمی هستند با شتاب بسیاری در حال انجام است چنان که در تحلیل بازنمایی شبکه های اجتماعی که با پسوند کرمانشاه قابل کنکاش است. نشانی از فرهنگ دیر پای حوزه فرهنگی کرمانشاه که یکی از قطبهای زایای فرهنگی ایران بوده نیست.
جریان تخفیف نیز هم جریانی است که با گستره ی شبکه های اجتماعی و آمیختگی لمپنیزم و شالارتانیزم با امکانات دیجیتال به پیکره نحیف فرهنگ کرمانشاهی هجمه برده است..
تقلیل یک زبان و گویش و فرهنگ به کارکردی صرفا هجو و فکاهی و بکار گیری گفتمانی آمیخته با اباهه گری و جنسیت زدگی در کلیپ ها و شبکه های اجتماعی از جمله ی این تخفیف است. که موجب جریان سازی و بازنمایی متفاوتی از اصالت فرهنگی کرمانشاه و نشان سازی افرادی با گفتمان و گویشی آغشته ی لمپنیزم و شارلاتانی به عنوان کاراکتر کرمانشاهی در شبکه های اجتماعی شده است.
از طرف دیگر رسانه رسمی صوت و تصویری استان نیز با فربهی صرفا ایدیولوژیک و غیر تخصصی دیگر کمتر نشان و ردی از رسالت جریان سازی فرهنگی خویش را در تولیدات باقی نگذاشته است که گاهی با تولیداتی سخیف و هم راستا با جریان خفیف و تحریف بر پیکره ی نحیف این فرهنگ ریش و زخم می نشانند.
به هر روی آنچه که هست و در پیشانی برآیند این روند به چشم مینشیند. جان کندن مستدام حوزه ی فرهنگی انسان سازی ست که دست کم فرهنگ و تمدن ایرانشهر در قرن معاصر مدیون انسان های برخاسته از آن گهواره بوده است.
گهواره ای که بنابر اهمال و بی درایتی و ناشایست سالاری حاکم بر این وادی به ویژه در حوزه ی رسانه ای و فرهنگی سر به سترونی نهاده است.
چنانکه حتی فضای شهری کرمانشاه نیز بنابر سیطره ی بی برنامه و کاریکاتوری عمران سخت افزاری بر فرهنگ نرم افزاری نه تنها از نشان بزرگان پیشین خویش بر کوچه ی بن بستی نامید مانده است بلکه بافت اصیل و هویت ساز آن هم با پسوند محرفِ فرسوده به لودر ها سپرده شده است.
تخفیف و تحریف حوزه فرهنگی و تمدن کرمانشاه نه امری آنی ست که آنی رفع گردد اما دست کم لازمه کُند نمودن و توقف این جریان هوشیاری کارگزارانی است که ناهوشیاری را سالیانی ست عادت روزانه ی خویش کرده اند و چنان که بر می آید دلسوزان این حوزه فرهنگی نیز سالهای دیگر راهم لاجرم باید به شکستن خواب در چشم تر خویش عادت کنند....
نظر شما