پیام بری به نام جان/محمدحامد پورجعفری

سرویس کرمانشاه _ "خیالِ جانباز یا کارگری را کنکاش می کنم که در برابر سازمانی به خیالش مرتبط با درمان درد خویش خود را در میانِ خیلِ مردمِ مزین به موبایل های دوربین دار به آتش می نشاند! "

پیام جان رسانه است و رسانه پیام بری ست

که بدانند بخوانند و ببینند

از نئاندرتال شاعر پیشه ای که بر دیواره ی غار برای مخاطبین هزاره ها بعد نقش معشوق و معشوقه و جنگل و کمانش را از فغان تنهایی به یادگار میکشید

تا من و تویی که در اینستاگرام و تلگرام و واتساپ

شعر وشعر واره مینوسیم و share میکنیم

همه و همه برای فغان و آتش درون خویش در پی یک دادرس نامده میگردیم

حال او عاقلانه برای هزاران سال بعد به سنگ می کشید و

می رفت

و مامتوهمانه برای ثانیه ها بعد منتظر فریادرسی در مجازستان هستیم.

اما هر دو میخواهیم

پیامی را برسانیم!

و رسانه پلی ست که ما را مقصود خواهد رساند.

خواه تکه سنگی مانده در غاری در دل کوهها باشد

یا صفحه ی سحر زده ی دنیای اینترنت

و یا دودی بر آمده از کنه جان و آه.

وگفته اند که

"رسانه همان پیام است".

و اکنون در یک "تفهم همدلانه" ی خیالی

خیالِ جانباز یا کارگری را کنکاش میکنم که در برابر سازمانی به خیالش مرتبط با درمان درد خویش

خود را در میانِ خیلِ مردمِ مزین به موبایل های

دوربین دار به آتش می نشاند!

اگر خودکشی در فرجام سیر شدن از جان و ناتوانی از حل مشکلات بود

قاعدتا پستوی خانه و طناب پوسیده دار

و یا قرص های وافر و بی تورم برنج!

انتخابی بی رنج برای این علاج درد ناک بود.

اما چرا آتش

چرا تن

چرا در میان خیل مردم؟

این فقط یک معنی دارد:

با جانم می خواهم پیام بری کنم و رسانه باشم.

اینجا دیگر حکایت دیگری در کار است

جان به مثابه رسانه

و رسانه هم همان پیام است.

مردی که چنین خود را در آتش می نشاند

پیام بری ست که چنان از شنیدن حرفهایش

نامید آمده

که آرش وار پیام ش را با جانش

فریاد می زند!

او از سنگینی گوش ها و تیرگی چشم های چاره سازان چنان ناچار آمده که جانش را به آتش میفروزد که

فریاد برآرد

چرا بن بست ها افراشته اید و راهها را بسته اید؟

او نه از شُکوهِ ستوه

که از شِکوهِ " قفس های آهنین بوروکراسی" فشل

به جان آمده و جان را به مثابه رسانه ای مینماید

که باید پیامی را با آن به مقصود برساند

این نه از ناشیرینی جان و نه از بی دردی سوختن تن در میان شعله هاست

این نشان از سترگی پیام و گنگی مخاطب است!

و این پیام چنان شریف است

که نه لطافت کاغذ و نه سترگی سنگِ دیواره ها

بستر ارسالش نیست

تنهان جان است که به مثابه رسانه

باید پیام را به مقصود برساند.

و اکنون رسانه همان پیام است

و جان به مثابه رسانه است.

کد خبر 1073

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha