به گزارش خبرنگار کردپرس، وقتی سال 66 نخستین گزارش ابتلای یک ایرانی به ایدز اعلام شد شاید کمتر کسی فکرش را می کرد که این بیماری موج های دیگری هم در پی داشته باشد.
نخستین موج آن مربوط به استفاده از خون و فرآورده های خونی آلوده ای بود که از فرانسه وارد ایران شد و تعداد زیادی را قربانی کرد. موج دوم به استفاده از سرنگ های آلوده و تزریق مشترک معتادان و انتقال ویروس از این طریق مربوط بود.
حالا با گذشت یک دهه از عمر این موج، کارشناسان و صاحب نظران از وقوع موج سوم ایدز سخن به میان می آورند؛ موج سومی که با رفتارهای جنسی پرخطر در جامعه جولان می دهد.
ایدز پس از انتقال، علایمی همچون سرماخوردگی، تبخال و آفت دهانی دارد ولی در ادامه با اسهال های شدید و مزمن، تب های طولانی، کاهش وزن، اختلالات شخصیتی، بیماریهای مغزی و پوستی خود را نشان می دهد که در نهایت در صورت پیشگیری نکردن از پیشرفت و مراجعه به پزشک، مرگ را به همراه خواهد داشت.
اکثر بیماران مبتلا به ایدز بدون اینکه شخصاً مقصر باشند بیمار شده اند. یکی به خاطر اینکه بیماری از شوهرش به او منتقل شده و بالعکس، یکی به خاطر اعتیاد و سرنگ آلوده، یکی برای تزریق و بعضی ها هم اصلاً نمی دانند چطور قربانی شده اند.
در واقع روایت بیماران مبتلا به ایدز نه جذاب است و نه دردناک... بلکه تلخ است. تلخ برای اینکه این بیماران بیشتر از درد بیماری، از زخم هایی که دیگران با برچسب زدن به جای می گذارند، رنج می برند.
گریزان از نگاه های نادرست
«بابک» را معرفی می کنم؛ این مرد تنهایی که وقتی متصدی آزمایشگاه با لحن عجیبی به او گفت که جواب آزمایشش مشکوک است، در خود فرو ریخت.
مهندس مکانیک است. می گوید از وقتی حالات عجیبی در خود احساس کرده نمی تواند مثل سابق کار کند. هرگز فکرش را نمی کرد به این لحظه در زندگی اش برسد. لحظه ای که پزشک با نگاه کردن به برگه آزمایش مستقیم در چشمان او بنگرد و بگوید «شما به ویروس ایدز مبتلا شده اید».
«بابک» 32 ساله از ازدواجی که سه سال پیش داشته دختری دارد یک ساله. او ساکن یکی از شهرک های قروه است و در خانه ای استیجاری کتاب زندگی را ورق می زند. این مرد تنها حالا به بخش ناگوار زندگی خود رسیده... بخشی که نمی داند چطور آن را برای خانواده اش به زبان بیاورد.
«بابک» ترس دیگری هم دارد. «می ترسم اگر این بیماری به همسر و فرزندم هم سرایت کرده باشد! چه باید بکنم؟ این را دیگر چگونه می توانم طاقت بیاورم!»
پزشک از او خواسته تا خانواده اش هم آزمایش بدهند و بررسی شود عامل انتقال این بیماری از چه طریقی بوده است. اما «بابک» نگرانی دارد از این بابت که زخم زبان ها و برچسب ها به سمت زندگی اش حمله ور شوند برای همین به آهستگی می گوید «لعنت به این شانس».
«بابک» بعد از گذشت یک هفته پی برد که به دلیل دریافت خون آلوده دچار ایدز شده است. «یک سال پیش به دلیل تصادفی که داشتم خون زیادی را از دست دادم و برای زنده ماندنم خون دریافت کردم. همین خون دریافتی همان و بیمار شدن من همان...!»
خانواده او هر سه دچار شدند. نتایج آزمایشات نشان داد که خانواده «بابک» درگیر ویروس ایدز شده اند و از طریق «بابک» به همسر و دخترش انتقال یافته است.
حال او خود را گناهکار می داند. «احساس گناه می کنم. باید زودتر می فهمیدم تا جلوی این فاجعه را بگیرم و حداقل خانواده ام را درگیر نمی کردم. حالا چه جوابی به همسر و دختر یک ساله ام بدهم؟! چه دارم به آنان بگویم...؟!»
«بابک» حالا به دنبال مقصر اصلی است. نمی داند خود را تقصیرکار بداند یا کادر درمانی که خون آلوده به او تزریق کرده اند و یا دیگر افراد دخیل در این زمینه را؟! جدای از این بیشترین چیزی که او را رنج می دهد برچسب هایی است که اطرافیان نسبت به این بیماری به او و خانواده اش خواهند زد.
رنج قضاوت نادرست مردم بیشتر از درد بیماری است و علت این مهم تابویی است که درباره «ایدز» به باور جامعه رسیده و گمان دارند هرکه مبتلا به ویروس ایدز شده درگیر یک نادرستی در رفتار و کار بوده و تمام...
تابوشکنی محض
رنج «بابک» را باید پینه کرد به تابوشکنی «تینا». دختری 17 ساله که یک سرنگ زندگی اش ر ا تغییر داد. نمی دانست با فشردن پمپ سرنگ آلوده گذشته از اینکه افیون را به رگ هایش تزریق می کند همراه آن ویروسی را به جانش می اندازد که در یک چشم به هم زدن سرنوشت زندگی اش را عوض خواهد کرد.
شاید وقتی «تینا» توسط یکی از دوستانش معتاد شد و کار به جایی کشید که با تزریق، خود را می ساخت... هرگز فکر اینکه مبتلا به «اچ آی وی» شود را نمی کرد.
او گرچه حدود یک سال است اعتیادش را ترک کرده اما کنار گذاشتن ایدز برایش غیرممکن است. برای همین به جای منزوی شدن و دوری از اجتماع با صراحت تمام به کنار زدن برچسب ها دست زد.
«تینا» به هر کسی که نگاه خاص به او داشته باشد تنها یک جمله می گوید آن هم این است که «بهتر نیست به جای کنجکاوی در خصوص نحوه بیمار شدن من؛ به فکر آگاه کردن مردم نسبت به این بیماری باشید؟!»
این دختر جوان با گفتن چنین جمله ای مانعی بر سر راه دخالت ها و کنجکاوی هایی که باعث زدن برچسب به او می شوند، گذاشته و اجازه قضاوت های نادرست را از دیگران سلب کرد.
او حتی یک تابوشکنی محض دیگری را هم به سرانجام رسانده است. «من دوست ندارم بیماری ام را پنهان کنم، چرا که با نگفتن و با انکار کردن بیماری؛ خودم به نگاه ها و قضاوت های نادرست مردم دامن می زنم. پس چه بهتر که کاری کنم پذیرش بیماری همان طور که برای من ساده بود برای دیگران هم ساده شود.»
«تینا» با این تابوشکنی به دیگر بیماران ایدزی هم می گوید که به جای فرار از حقیقت و انکار و پنهان کردن آن مانع قضاوت مردم شده و به آگاه سازی در این زمینه بپردازند.
قربانی یک رفتار پرخطر
با تابوشکنی «تینا» پای «ایدز» به یک رفتار پرخطر جنسی باز می شود و به سراغ جوان 23 ساله ای می رود که حدود یک سالی است به خاطر رفتار پرخطر جنسی به «HIV» مبتلا و چند هفته ای از بیماری اش می گذرد.
وقتی «داریوش» از کارگر جنسی بودن خود می گوید، شرم را می توان در عمق چشمانش دید و حس کرد. «من اختلال جنسیتی دارم و متأسفانه تن به کاری دادم که غیراخلاقی است و به خاطر همین کار و رابطه نادرستی که داشتم مبتلا به «ایدز» شدم و حالا معلوم نیست این بیماری را به چند نفر دیگر انتقال داده ام!»
او هم مانند دیگر بیماران از نگاه های تحقیرآمیز و معنی دار مردم به خود می نالد. «ای کاش به جای این برخوردهای ناعادلانه کمی به فکر راه درمان و پیشگیری می بودیم و رفتار درمانی را یاد می گرفتیم. من می دانم کارم اشتباه بوده و حالا تاوان آن را هم می دهم... اما در قبال این اشتباه نباید دیگران هرطور می خواهند فکر کنند و انگشت اتهام خود را به سمت ما بیماران بگیرند!»
فرهنگ سازی تنها راه چاره
بهترین راه مبارزه با این بیماری فرهنگ سازی، آموزش و اطلاع رسانی است و برای بهتر شدن وضعیت بیماران مبتلا بالا بردن روحیه آنان برای مقابله با ایدز راهکاری حیاتی است.
این روزها دیگر کسی با ایدز نمی میرد چرا که راه های درمانی بسیاری برای پیشگیری و جلوگیری از انتشار ویروس «HIV» کشف شده که در صورت اطلاع رسانی به موقع می تواند مؤثر واقع شود.
شاید اگر رفتارها تغییر یابد این بیماری هم از حالت فعلی خارج شود و دیگر امثال «بابک» از نگاه های نادرست گریزان نخواهند بود و بلکه همراه با «تینا» رسم تابوشکنی را پیش می گیرند و از حصار خجالت «داریوش» برای اشتباهی که داشته با آگاه سازی استاندارد می گذرند./
** اسامی ذکر شده در گزارش برای رفاه حال مصاحبه شوندگان، مستعار انتخاب شده است...
* گزارش: زیبا امیدی فر
نظر شما