مدتی است مطالعات تطبیقی ام را درباره شاهنامه های کُردی و فارسی دنبال میکنم، البته این مطالعات در راستای شناخت و رصد بیشتر ادبیات کُردی گورانی دست داد، ادبیات عظیمی که هنوز بخش کوچکی از آن شناسایی و معرفی شده است و جای آن در مطالعات دانشگاهی و علمی بسیار خالی است، ادبیات گران سنگی که تاریخی بس دراز و طولانی در فرهنگ، زبان و ادبیات کُردی دارد.
به هر طریق شاهنامه که نامهی حماسی و ایرانی هاست در درازای تاریخ و افسانه و اسطوره شکل گرفته و این میراث شرقی در بیشتر متون اقوام و ملت های شرق رنگ و لعاب و نام و نشانی ویژهی خود دارد، البته از مشترکات فرهنگی و همپوشانی ادبی و زبانی خالی هم نیست و از همدیگر تاثیر و تاثر پذیرفتهاند.
این میراث سند ملکی هیچ قوم و ملتی نیست اما هر ملتی نیز گذشتهی افسانهای و اسطورهای و تاریخی خود را در آن میبیند.
استاد «حبیب یغمایی» در کتاب فردوسی در شاهنامه به مٲخذ شاهنامه اشاره میکند و میگوید فردوسی برای تحصیل این کتاب، جستجوی بسیار کرده و به یکی از راویان شاهنامه که دهقانان کورد و از جمله شاهوی پیر بوده اشاره میکند که در داستان شطرنج میتوان ردپای این روایت را دید.
به هر طریق شاهنامه کوردی دارای روایت ها و داستان هایی چند است که برخی از آنها شبیه داستان ها و روایت های شاهنامه فردوسی و برخی دیگر روایت کاملا کوردی داشته و این داستان ها در شاهنامه فردوسی وجود ندارند.
تاکنون ۱۲نسخه از داستان های کُردی توسط نویسندگان و پژوهشگران زحمتکش کُرد منتشر شده که بعضی از آنها پروژههای دانشگاهی بودهاند و البته چندین پایان نامه و رساله دانشگاهی هم در دانشگاههای کرمانشاه و کردستان تدوین و ارائه گردیدهاند که در دسترس پژوهشگران و علاقهمندان ادبیات کوردی است که از جمله این پایاننامهها میتوان به تلاشهای دکتر جلیل آهنگرنژاد و دکتر امرالله عظیمی اشاره کرد.
نظر شما