خبرگزاری کردپرس _ اگر این باور «یونگ» را بپذیریم که «سایه، خیمهگاه خلاقیت انسان است،» و اگر «سا» را همان «سایه» در زبان فارسی بدانیم، میتوانیم چنین دریچهای را بر مجموعه شعر کُردی «سا» اثر علی سهامی بگشاییم: کم نیستند روانشناسانی که سایه را بُعد ناخودآگاه انسان میدانند و معتقدند که هر انسانی یک سایه دارد. این سایه که ناخودآگاه یا به نوعی آن را «سوپر اگو» هم میتوانیم بخوانیم، هر گاه جامهی هنر میپوشد، میتواند رنگ و بوی ویژهای به خود بگیرد. بویژه آنکه با زبان فرامعیارِ «شعر» با آن روبرو شویم.
کتاب «سا» از همان روزهای آغازین سال 1400 خورشیدی به اهتمام نشر دیباچه در اختیار دوستداران فرهنگ و هنر کردی قرار گرفته است. سی و سه غزل شاعر بر برگ برگ «سا» نقش بسته و هر برگی دنیایی بروی مخاطبش باز میکند که آفرینندهاش میخواهد پر از صدای تازه باشد. حتی اگر این صدای رعدآسا تا دوردست نرسند و تنها هوای جهان جماعتی نوجو را بارانی کنند.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که: اگر چه شعر کُردی در سپهر فرهنگی کرمانشاه معاصر، توانسته است نامها و نشانهایی قابل اعتنا را ثبت نماید، اما در حقیقت به آن جایگاهی که شایستهی چنین جریانی است، هنوز نرسیده است. غبارِ بازیهای مجازی که کنار برود، واقعیتها بیشتر از پیش خود را نمایان خواهد کرد. بر همین اساس این مقصد، تشنهی آفرینشگران بیادعایی است که به دنبال راههای تازه باشند. براستی که چنین مسیر دشواری، جدا از «نام فروشان کم مایه»، نیازمند تولیدکنندگان سخت کوش متنهای ماندگار است.
کتابهای قابل توجه بسیاری به بازار نشر آمده اند و هر کدام نوری بر فضایی تازه تاباندهاند. خواه «تریوسکه»ای باشد، خواه چراغی و خواه شهابی که چشمهایی را خیره کند. صد البته در کنار اینها نباید از این نکته غافل بود که برخی کتابها هم منتشر شدند که نه تنها کورسویی نداشتند، بلکه حیف از حجم کاغذی که صرف چاپشان شد.
«سا» در این سالهای گرم، سایهای است گوارا که میتواند برای مشتاقان راستین ادبیات این خاک تاریخی لحظاتی دلنشین بیافریند. این را از شنوندگان و خوانندگانش بارها شنیدهام. البته بیفزایم که مخاطب با طعم تمشکهای چیدنی کتاب، باید رنج خار را هم بر خود هموار نماید.
مهمترین جلوهگاه قضاوت درباره هر اثر ادبی، ساختار است. به زبانی ساده میتوان همه عناصر سازندهی یک اثر ادبی را ساختار نامید و «فرم» به قول دکتر تقی پورنامداریان «تناسب و هماهنگی میان اجزای سازندهی این ساختار یعنی خیال و زبان و موسیقی است».
کتاب با «درد» آغاز میشود. همان گونه که شاملو میگوید: « کوه با نخستين سنگها آغاز ميشود و انسان با نخستين درد». همان کهنالگویی که در متون دینی و ادبی مشرقزمینی، جاری و ساری است و اگر آخرین غزل کتاب را ( که از بافت کلی مجموعه شعر جداست) به حساب نیاوریم، کتاب با تب و تقاضای باران به پایان می رسد. آیا میتوان چنین اتفاقی را در همان «سایه»ی یونگیِ شاعر دید؟ پاسخش را به مخاطبانی واگذار میکنم که چنین کتابی را خوانده باشند.
در همان غزل اول، گزارههای پیاپی خبری_تخیلی، مخاطب را با چالشی ذهنی روبرو میکند: درد می بارد و…/ لاشخورها آسمان را گرفته اند دنبال لاشههای مرگ میگردند…/ داس مرگ در کار است و پیر و جوان را نمیشناسد…/ زمستانی نمادین همه جا را دربر گرفته و…
این شروع، نشان از آشنایی شاعر با چگونگی روبروشدن با مخاطب دارد و از سوی دیگر در همین ابتدا شورش شاعری را میبینیم که گزارشی تکان دهنده را از یک مرداب به نام زندگی ارائه میکند. در یک نگاه روساختی، شاعر با آوردن ردیفی تازه در این شعر در همین ابتدا اعلام میکند که میخواهد متفاوت باشد:
« دهرد نامهرد له بیمار بڕێدهو له پسا
داڵه گیژانه و لهش و لار بڕێدهو له پسا
داس مهرگه و له بنا ههر درهو پیر و جوان
هه له ئهو بانه وهرهو خوار بڕێدهو لهپسا
لهێ گڵاڕێژه کهسێ فکر پهل و چۊزه نیه
تهور دهر باوهر شهو دار بڕێدهو لهپسا»
چگونگی به کارگیری ردیف در شعر کلاسیک، یکی از آوردگاههایی است که میتواند نمایی آشکار از قدرت تسلط شاعر باشد. این اتفاق در شعر کردی کمتر افتاده است. در بسیاری از غزلهای این دفتر میتوانیم چنین هنرنمایی ویژهای را از شاعر «سا» ببینیم.
در برخی از برگهای این دفتر، در روساخت و زیرساخت، سهامی را یک شورشی محتاط میبینیم. شاعری که از نظام سلطهی شعری پیرامون به طور محسوس میخواهد عدول کند و برخی از هنجارهای عادت شده را میشکند. اشرافش بر دانشهای ادبی، اسطوره و … به او این توان را داده است که به درستی از دادههای ذهنی استفاده نماید.
او در غزلی خود را هرکول می نامد. نام آورترین قهرمان اسطوره ای یونان باستان که مجسمه او ذهن مخاطب را به کرماشان و بیستونش می کشاند. هرکولی که از سنگ شدن عاجز است. شاعر اعلامیهی بلندبالای اعلام انزجارش را در این شعر فریاد میکند: از خدایان کوچک عاجز است و بسیار دیگر… این شعرِ نمادین، براستی اعلام برائت است از هر درد جامعهی انسانی امروز:
« هرکووڵ ناسزاکار لەێ بیون وە سانە عاسم
لەێ بێستۊنە عاجز لەێ تاق وەسانە عاسم
نووڕم وە دار و بنجگ نووڕم وە کەور و کوێچگ
تاگەر خودایل بۊچگ لەێرە وسانە عاسم
ڕووژێ ساز و بلوورێ گەپ دا ئڕا گولوورێ
وەت: لەێ دەس پەسەیل و گورگ شوانە عاسم
یەێ شەو یەێ سان گەورا لەو دەرون غەریبەو
وهت: لەی وسان ناو چەفتەو چەمانە عاسم…»
اما همین اشراف آکادمیک، گاه باعث میشود که توجه شاعر به جای شناور شدن در جوشش چشمههای روشن شعری، به کارهای روساختی و «جلوه های دانشی» جلب شود و مخاطب، خود را میان «شعر شاعر» و «فضل شاعر» گم شده ببیند. در اینجاست که خواننده از آن فرازهای شیوا به فرودهایی سنگلاخین پرتاب شود.
ارجاعات اسطوره ای_تاریخی، میتواند یکی از لایههای قابل تأمل سفیدیهای متن کتاب «سا» باشد. همین جاست که بین او و مخاطب عامی شعر، فاصله میافتد. این اولین چالش مخاطب عام و دفتر شعر علی سهامی است. آیا او در ایجاد چنین فضایی عامدانه مخاطبان را به دو دسته تقسیم کرده و تنها مخاطبان خاص را اجازه ی ورود داده است؟
بدون شک کار هر هنرمندی ارتقای سقف آسمان ذهن مخاطب است. اگر چنین نباشد، هنر هرگز به کام آدمی نخواهد بود. هنرمند واقعی کسی است که در چنین میدانی، بتواند با ایجاد همزمان چالش و انگیزش، دست مخاطب را بگیرد و چندین پله بالا بکشاند. وقتی اثری شیرین و دلخواه با مخاطب ارتباطی ذهنی ایجاد نماید، برایش گران نخواهد بود که با چنین انگیزشی به سراغ دانسته های جدید و کشف های شیرین برود. اینجاست که کار شاعر و هنرمند، دشوارتر خواهد بود.
در این مجموعه، غزلها عموماً در یک سطح هستند و با «ابرغزل» روبرو نمیشویم. از نگاه عاشقانهی محض، خبری نیست. اگر نسیم عشق در این کتاب می وزد، بیش از هر چیز، چاشنیِ یک رویداد حسّیِ اجتماعی است. تنوع اوزان عروضی و تسلط شاعر بر آن، به سازههای تولیدی استحکام بخشیده است.
بهره گیری از تکنیکهای روزآمد و غنای فکری، مجموعه شعر «سا» را به عنوان یک اثر موفق و صدایی تازه به مشتاقان ادبیات کلاسیک کردی معرفی کرده است. کتابی که براستی «سایهی شخصیتیِ» علی سهامی هم هست، اگر در میان فضای مه آلود فرهنگی امروز «درست» شناسانده شود، میتواند در جنبههایی الگویی موفق برای نوجویان شعر کلاسیک کردی باشد.
نظر شما