آن یاغی الهام‌بخش / دکتر جلیل آهنگرنژاد

سرویس کرمانشاه _ دکتر جلیل آهنگرنژاد صاحبنظر حوزه فرهنگ و رسانه و مدیرمسؤول هفته نامه صدای آزادی به مناسبت درگذشت استاد منصور یاقوتی در یادداشتی به شرح ویژگی‌های کمتر پرداخته شده‌ی آثار و شخصیت این نویسنده بزرگ کُرد پرداخته است که در ادامه می خوانید:

سرویس کرمانشاه _ به دنبال «پدروپارامو»ی «خوان رولفو» نمی‌گردم که چون او با سه‌گانه‌ای از «جباریت»، «تنهایی» و «اسطوره»، تصویر تکینه‌ای از «یاقوتی» بسازم. اما در این روزها که برای بدرقه‌ی آخرینش صف بسته‌ایم، از دنیای «سلین» و «سفر به انتهای شب»‌ دریچه‌ای می‌گشایم: «آدم به جایی می‌رسد که با کمترین تسلایی که زندگی برایش باقی می‌گذارد، سرِ کیف می‌آید.»

استاد منصور یاقوتی در دو دوره‌ی کوتاه و بلند در صدای آزادی قلم زد. ابتدا در سال 1384 و سپس در تمام سالهای دهه‌ی نود، در هفته یکی دو روز می‌آمد و گوشه‌ای خاص از دفتر نشریه، پاتوق او و دوستانش بود. گاه تعداد دوستدارانش دو رقمی می‌شد و روزهایی خاطره‌انگیزتر را برایمان به یادگار می‌گذاشت.

گر چه داستان، نام او را در این فلات تاریخی ماندگار کرد. اما تنها به آن بسنده نکرد. تجربه‌ی سال‌ها همراهی با استاد به ما آموخت که بر یک فعال فرهنگی، واجب است که دلش در گرو داشته‌های دیگر هم باشد. زمزمه‌های شنیدنی‌اش به زبان مادری و بازخوانی ترانه‌های عامیانه‌، لایه‌ی دیگری از شخصیت هنری او را برای ما گشود. برزونامه کُردی را به فارسی ترجمه کرد. به گردآوری ادبیات شفاهی کُردی پرداخت و متل‌هایی را که از دایگش(مادرش) شنیده بود، با همان لهجه‌ی کلیایی به شیوایی روایت می‌کرد.

در یادداشت‌های رسانه‌ای با یک پارادایم‌ شیفت، از ادبیات به نقدهای اجتماعی روی آورد و با نگاهی منتقدانه، تصاویری واقع‌بینانه را از کف جامعه به مخاطب می‌داد. این نوشته‌ها با بازخوردهای مثبتی روبرو می‌شد و همین بس بود برای نویسنده‌ای که با چنین واکنش‌هایی، «سرِ کَیف» بیاید. البته «ادبی‌نویسی» را رها نکرد و نقدها و آثار ذوقی‌اش گهگاه در روزنامه منتشر می‌شد.

همچنان که به «وطن» عشق می‌ورزید، مواجهه‌ی او با امر زیسته‌ی کُردی، متفاوت‌ترین برخوردی بود که در این همه سال از او می‌دیدیم. هم‌حسی با روایات تاریخی و ترانه ها و  ادبیات شفاهی کُردی، بخشی مهم از لایه‌های عمیق درونی او بود که گاه سرشار از شوقش می‌کرد و گاه لبریز از اشک!. دنیای پیرامون را با همین عینک می‌دید. حتی در آخرین اثرش، «بابک خرمدین» را از کُردان یارسان می‌دانست.

اشتراک نگاه او و علی اشرف درویشیان به مؤلفه‌های امر فرهنگی کُردی، آنها را همنشین یک «قاب تکین» کرد. درویشیان همانطور که خودش می‌گوید: پای قصه‌های مادربزرگ، بزرگ شد و یاقوتی هر گاه می‌خواست بر سمند سرکش روایت بنشیند، گریزی به شط خاطرات «دایگ» می‌زد. کام ذوق اینان از چشمه‌های فرهنگ کُردی سیراب شده‌بود.

یاقوتی در گفتگو با صدای آزادی درباره‌ی الهام‌گیری داستان معروفش:«چراغی بر فراز مادیان کوه» می‌گوید:«سال 1354 خورشیدی در روستای میدان از کلیایی کرماشان، معلم بودم. روزی از یک پیرمرد حدوداً 90 ساله شنیدم که: در زمان کودکی‌ام، یک یاغی در این کوه (مادیان‌کوه) زندگی می‌کرد به نام «حاجی باجلان». او هر روزه به سُنقُر می رفت. از ثروتمندان پول و مواد غذایی می‌گرفت و در بین مردم فقیر، قسمت می‌کرد و...». این شخصیت، الهام بخش من شد. اما نامش را به «چراغ» تغییر دادم...»

جدا از شخصیت‌های کُرد اینچنینی، آداب، سنن و بسیاری از داده‌های زبانی و فرهنگی آثار یاقوتی، درویشیان و یکی دو تن دیگر که در سایه ماندند، از فرهنگی ملهم می‌شد که خون‌شان در رگ‌های ما زاگرس‌نشینان همواره جاریست. فراتر از داستان، این دو در گردآوری ادبیات شفاهی کُردی نیز اهتمامی ویژه داشتند تا «وجه کُردی» آثارشان نمودی عینی‌تر یافته باشد.

اگر با رویکرد مطالعات پسااستعماری، آثار این دو نام‌آور کرمانشاهی را بازخوانی کنیم، تعاریف و رویکردهای مرکزگرایانه‌ی تئوریسین‌های ادبیات داستانی با تشکیک‌هایی جدی روبرو خواهد شد. این نوع تولیدات ادبی، پیش از آن که با نگاهی فروکاستگرانه‌ در کتگوری «ادبیات روستایی» قرار گیرند، به عنوان تولیدات زبانی و فرهنگی فاخر کُردی محسوب می‌شوند که مجال آفرینش در زبانی دیگر را یافته‌اند.

این امر هم دلایل متعدد داشته است. درویشیان در گفتگو با «بی‌بی‌سی» می‌گوید: «به دلیل محدودیت‌هایی که در آن زمان برای زبان کُردی قائل می‌شدند، دیگر نتوانستم نوشتن به کُردی را ادامه بدهم.» اما یاقوتی در این اواخر، گام‌های بیشتری را برای تجربه به زبان مادری برداشت که در آن میان می‌توان به چند داستان کوتاه کُردی از جمله داستان «چال» اشاره کرد.

حرف‌ آخر اینکه آن یاغی الهام‌بخش در نوشته‌هایش هیچ‌گاه سبزی‌فروش «واتسلاف هاول» در «قدرت بی‌قدرتان» نشد که «شعارنوشته»های قدرت را بر پنجره‌های اتاق قلمش بچسباند. بلکه پژواک صدای فرودستان کف جامعه بود و با چنین عینکی، برگ‌های ماندگاری را به آرشیو فرهنگی کرمانشاه افزود تا نامش جاودان‌تر از پیش باشد.


 

کد خبر 2779514

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha