سرویس کرمانشاه _ نخستین کتابی که از منصور یاقوتی، نویسنده پیشکسوت کرماشانی خواندم رمان بومی و با تکنیک رئالیسم روستایی «دهقانان» بود که دوم دبیرستان بودم. کتابی با جلدی دو رنگ و کاغذی کاهی که بوی شکلات میداد. کنار دبیرستان مطهری صحنه، کتابفروشی میانسال به نام قاسمی، بساط کتابهای کهنه و دست دوم پهن میکرد و به امید فروش کتابهایش به دانش آموزان و... هر صبح تا غروب بساطش پهن بود و غروب، سوار بر آخرین مینیبوس ترمینال، به کرماشان بر میگشت و روز بعد دوباره می آمد و ...
به واسطهی خرید زیاد، مشتری ویژهاش بودم و معمولاً کتابهای به قول خودش زیرخاکی و نایاب را برایم پیدا میکرد و من هم پول تو جیبیام را کمال و تمام و نقد به او میدادم... کتاب دستنویس بوف کور صادق هدایت چاپ بمبئی را با دو قسط از او خریدم که همچنان در کتابخانه ام سروری می کند.
آن روز نصف رمان دهقانان را سر کلاس خواندم. بی توجه به درس و دبیران فلسفه و منطق و زیستشناسی ... رمانی جذاب، روان و پرکشش و خوشخوان بود که داستان شورش اهالی روستایی در سنقر علیه خان و تصرف قلعه و سقوط و زوال خان ...
پدرم درباره برخی از خانهای منطقه کلیایی و نگاه ناپاکشان به نوامیس مردم چیزهایی تعریف کرده بود و برخی از آن تعاریف را در رمان میدیدم. فضاسازی و شخصیتپردازی ملموس و واقعی چنان زیبا بود که حد و حسابی نداشت و انگار فیلمی جذاب در مقابل چشمانم بود.
در یکی از روزهای خرداد ۱۳۸۵ با جعبهای شیرینی و دستهای گل به دیدارش رفتم.چهقدر مهربان و دوستداشتنی و البته... بزرگ و باشکوه بود. ساعتی به احترامش با او همکلام شدم و کناب تازه چاپ شدهی «افسانه سیرنگ» را امضا کرد و به من داد ... شور و شعف و شوقی بزرگ تاکنون با من همراه است. آخرین امضایش بر کناب «اخگری در مه» به همراه نامهای که از سر لطف و بزرگواری برایم ارسال کرد، را بارها و بارها میخوانم، هفدهم دی ماه ۹۴ را در پابین نامه قید کرده بود. به همراهش زنگ زدم و گپ و گفت و احترام به جا آوردم ... اما ... کتاب دهقانان دست به دست در میان دوستان و علاقهمندان آن قدر چرخید که دیگر به کتابخانهام برنگشت و هرگز نتوانستم جلدی دیگر از آن را به دست بیاورم.
بعدها برای تالیف کتاب پژوهشی «فرهنگ داستاننویسان کرمانشاه» که پژوهشی ۱۱۰ سال تاریخ مستند داستان نویسی در استان کرماشان است را از او مشورت و راهنماییهایی مناسب و کاربردی گرفتم. تعدادی از کتابهای نایاب و کمیابش که در ابتدای دهه پنجاه توسط ناشران تهرانی منتشر شده بود را پیدا کردم و خواندم و مقالات و یادداشتهایی از دنیای فردی و داستانهایش نوشتم و منتشر کردم.
استاد یاقوتی یکی از راهگشایان ادبیات داستانی و کودک و نوجوان در ابتدای دهههای چهل و پنجاه در ایران است که تلاشهایش در این دو حوزه تاکنون جاری و تاثیرگذار است. او به همراه زندهیاد «علیاشرف درویشیان» نویسنده محبوب هم استانی، مسیر تازهای را در گردآوری آثار ادبیات شفاهی و فولکلور مناطق کردزبان گشود و علاوه بر آن در ادبیات کودک و نوجوان و داستان کوتاه و بلند جریانی تازه و پر مخاطب باز کرد، جریانی که در کرمانشاه ریشه دارد و شاخه و برگهایش در سراسر ایران گسترده شده.
منصور یاقوتی چهره ای تاثیرگذار ادبیات داستانی، نقشی موثر و مهم در جریان ادبیات داستانی و شفاهی و کودک و نوجوان ایران است که همچنان در این مسیر، قدرتمند و استوار و با تکیه بر همان اندیشهها و افکار و رسالت انسانمحور تلاش میکند و می نویسد و منتشر می کند.
او در رسانهها و مطبوعات نیز نقشی موثر داشته و مقالات و آثارش برای مخاطبان و پژوهشگران و علاقهمندان به ادبیات داستانی چراغی روشن بوده است.
آثار یاقوتی توسط شورای کتاب کودک و مجله ادبی گردون و ... به عنوان کتاب سال برگزیده شده در جشن جایزه کتاب سال کرمانشاه، داستان بانه، جشنواره گلاویژ و ... به پاس یک عمر تلاش بی وقفه در حوزهی ادبیات مورد تکریم و تجلیل قرار گرفته است.
استاد یاقوتی چهره تاثیرگذار و بزرگ ادبیات داستانی ایران است که داستان زندگیاش از زمان تولد تاکنون گنجینه ای نفیس و ارزشمند برای نویسندگان و پژوهشگران و علاقهمندان به آثار ایشان است.
از ایشان بسیار میتوان گفت و نوشت و سرود و پژوهش کرد، چون گنجی تمام نشدنی و مملو از غنا و ارزش و محتواست.
اثار و اندیشههایش بهترین منبع و محتوا برای موضوع پایاننامهها و رسالهها و مقالات و تحقیق و پژوهش هاست.
زندگی شخصی و ادبیاش لبریز از داستانهای نانوشته و خواندنی است که همت و ارادهای میطلبد برای ثبت و مکتوب کردن.
منصور یاقوتی، چهرهی ماندگار ادبیات معاصر است که هرگز شرافت قلمش را نفروخته و استوار بر اندیشههایش همچنان می نویسد و میدرخشد و روشنایی میبخشد.
او فارغ از هر زندهباد و مردهباد، آزاده و آزاداندیش و مستقل و استوار و چون درخت ریشهدار بلوط، همچنان بر فراز قلهی ادبیات داستانی می درخشد، حتی اگر بیماری بی مقدار او را آزار دهد و دلتنگش کند، اما سایهاش بر فراز ادبیات متعهد استان و سرزمینمان بلند است... قدرش را به خوبی میدانیم و برای سلامتش دعا میکنیم.
او یادگار نوستالوژی نوجوانیمان است. او ذخیره و اعتبار عزتمند و باشکوه ادبیات انسانمدار و متعهد و مستقل کرمانشاه است که تنها به منصور یاقوتی شبیه است نه به کسی دیگر ...
به احترامش تمام قد میایستم و برایش دست میزنم و گستردگی سلامت و گرمای حضورش بر آستان استان و سرزمینمان از خدای قلم تمنا میکنم.
منبع: صدای آزادی شماره ۶۹۶
نظر شما