نشست سه جانبۀ تهران میان رؤسای جمهور ایران، ترکیه و روسیه یکی از غیر معمول ترین نمایش های دیپلماتیکی بود که تا امروز دیده شده است. این نشست به صورت زنده از تلویزیون پخش شد. صحنه را به یاد بیاورید. همۀ کسانی که نشست را تماشا می کردند، دیدند رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه دسته گل به آب داد و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه را او را به سخره گرفت. این نشست از موارد نادری در دیپلماسی بین المللی بود – اگر چه منحصر به فرد نبود – که یک شراکت سه جانبه که برای منافع غرب مضر به شمار می رود، نشانه هایی از شکست در خصوص یک موضوع داغ بین المللی از خود نشان داد.
آنچه مدتی است غرب – سیستم امنیتی فرا اطلسی – را نگران کرده، شراکت ترکیۀ عضو ناتو با روسیه و ایران در سوریه است. اما عملیات نظامی بزرگ سوریه و روسیه با حمایت ایران در ادلب، برای پس گرفتن بهشت گروه های افراطی، دارد میخ آخر را به تابوت شراکت ترکیه – ایران – روسیه می کوبد. ترکیه در چارچوب عملیاتی کردن توافق آستانه با روسیه و ایران، 12 پست نظامی نظارتی در استان ادلب تأسیس کرده است. و ترکیه قویاً با انجام عملیات نظامی در ادلب مخالف است. همچنان که ایالات متحده، اتحادیۀ اروپا و سازمان ملل متحد نیز بر این موضعند.
آیا این بدان معنی است که عدم توافق میان ترکیه از یک سو و ایران و روسیه از سوی دیگر، در خصوص آتش بس مورد نظر اردوغان، آنکارا به سوی غرب که ترکیه در دو سال گذشته همۀ نشانه های ترک آن را از خود نشان داده است، باز خواهد گرداند؟ خیر. نشست تهران تنها انزوا و تنهایی ترکیه را نشان داد.
اما این پیامی نبود که رسانه های ترکیه – که تقریباً صد درصد تحت کنترل اردوغان هستند – به افکار عمومی ترکیه منتقل کردند. رسانه های ترکیه به اتفاق عملکرد اردوغان را در نشست تهران به مثابه یک پیروزی جلوه دادند. اما شبکه های اجتماعی نشان دادند که اردوغان مدام پسته میل می کرد در حالی که میزبان، حسن روحانی رئیس جمهور ایران و پوتین همتای روسش مانند دولتمردان واقعی نشسته بودند.
به نظر می رسید اردوغان هنگام سخنرانی که زنده پخش می شد بخشی از مهارت های گفتاری خود را از دست داد – او نمی توانست جملات مناسب ادا کند و هیچ جمله ای را بدون غلط های گرامری تمام نمی کرد. پوتین به نوعی با استهزا به وی واکنش نشان داد که قابل پنهان کردن نبود. ترازنامۀ نشست تهران برای رئیس جمهور ترکیه خوب نبود.
یکی از معیارها برای سنجش این است که اردوغان چه می خواست و چه به دست آورد. او خواستار آتش بس در ادلب بود تا از حملۀ مشترک سوریه و روسیه جلوگیری کند، اما به این خواسته نرسید. رسانه های طرفدار حکومت خشم و یأس عمیق اردوغان و دولت باغچلی متحد ملی گرای افراطی وی را از پوتین نشان دادند.
بیانیۀ مشترک نشست تهران بر عزم جدی برای اقدام نظامی در ادلب تأکید کرد، و در نتیجه مخالفت های ترکیه را نادیده گرفت. لب مطلب این بیانیۀ مشترک 12 ماده ای در مادۀ 4 است که می گوید: «بر عزم خود برای ادامۀ همکاری به منظور نابودی کامل [دولت اسلامی عراق و شام] داعش، جبهه النصره [اینک جبهۀ تحریر الشام] و همۀ افراد، گروه ها و تشکل های مرتبط با القاعده یا داعش، که توسط شورای امنیت ملل متحد به عنوان تروریست شناخته شده اند، مجدداً تأکید کردند. تأکید کردند که در نبرد علیه تروریسم، ایجاد تمایز میان گروه های تروریستی فوق و گروه های معارض مسلحی که به رژیم آتش بس پیوسته اند یا خواهند پیوست، از اهمیت اساسی برخوردار است، به ویژه به منظور پیشگیری از تلفات غیر نظامیان.»
برخی از عبارت هایی که به عنوان دل خوش کنک برای اردوغان به کار رفته اند، در مادۀ 5 آمده اند: «بر عقیدۀ خود مبنی بر این که درگیری های سوریه راه حل نظامی ندارد و تنها از طریق یک روند مذاکرۀ سیاسی قابل حل است تأکید کردند. بر عزم خود برای ادامۀ همکاری فعالانه با چشم انداز پیش برد پروسۀ سیاسی در راستای تصمیمات کنگرۀ گفتگوی ملی سوریه در سوچی و قطعنامۀ شماره 2254 شورای امنیت سازمان ملل، تأکید کردند.»
این دل خوش کنک ها بر رسانه های بین المللی، که نکتۀ اصلی را درک کرده بودند، تأثیر چندانی نداشتند. به عنوان مثال، رویترز در اخبار تحلیل خود تیتر زد: «روسیه، ترکیه و ایران دربارۀ آتش بس در ادلب سوریه توافق نکردند.» تیتر واشنگتن پست نیز در سرخط خبرهای 7 سپتامبر این بود: «دیپلماسی در سطوح عالی، در حالی که جنگ بر ادلب سایه انداخته است.»
اردوغان در تهران بر فاجعۀ انسانی احتمالی که عملیات نظامی ادلب در پی خواهد داشت تأکید کرد و از قول سعدی شیرازی گفت: «تو کز محنت دیگران بی غمی * نشاید که نامند نهند آدمی». اما تأثیری نداشت. روحانی و پوتین به نگرانی اردوغان از یک حملۀ نظامی که می تواند بیش از یک میلیون پناه جو را به سوی ترکیه روانه کند، اهمیت چندانی ندادند.
مخمصۀ اردوغان تنها به موج جدید پناه جویان محدود نمی شود. او باید با هدف قرار گرفتن گروه افراطی هیأت تحریر الشام – که پیشتر جبهه النصره نامیده می شد و از شعب القاعده در سوریه است –در جنگ قریب الوقوع ادلب، مواجه شود. این گروه کنترل بخش اعظم استان ادلب را در دست دارد و ابزار نفوذ ترکیه به شمار می رود.
گروه های معارض سوری دیگری که ترکیه آموزش داده و همچنان از نظر مالی و لجستیکی از آنها حمایت می کند، دشمن مستقیم حکومت بشار اسد هستند؛ اگر اردوغان نتواند از پیشروی روسیه و سوریه در ادلب جلوگیری کند، نه تنها پایان شراکت سه جانبۀ تأسیس شده در آستانه خواهد بود، بلکه باعث از دست رفتن پرستیژ ترکیه و نفوذ حکومت این کشور در میان معارضان سوری خواهد شد. ترکیه به واسطۀ این گروه ها توانسته بود خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در تئاتر سوریه وارد کند. سوریه که نقطۀ کانونی مناقشاتی شده است که می تواند موازنۀ قدرت را در سطح بین المللی تغییر دهد، جایگاه ترکیه و اردوغان حاکم این کشور را به عنوان یک کانون قدرت ارتقا داد، اما نسبت به پوتین و روسیه در ردۀ پایین تری قرار می گرفت.
پس از نشست تهران، بهترین خدمتی که پوتین می تواند به اردوغان بکند این است که حمله به ادلب را مرحله ای کند، به نحوی که شریک ترکش زمان بیشتری داشته باشد. با وجود این، مناطقی که محل تجمع هیأت تحریر الشام است، برای این راهکار نیز مشکل آفرین می شود. این گروه مسلح با 10 هزار ستیزه جو سرزمین های مجاور مرز ترکیه را، از جسر الشغور تا دروازۀ مرزی باب الحوا میان ترکیه و سوریه در اختیار دارد. قلمرو این گروه در این محدوده 35 کیلومتر عرض دارد و عبور کاروان های کمک های انسان دوستانه را که از ترکیه به سمت ادلب می رود، کنترل می کند.
اینک که حکومت سوریه و متحدانش بر نابودی گروه های افراطی در ادلب اصرار دارند، با دو واقعیت روبرو خواهیم بود:
- روسیه و ایران کنترل حکومت سوریه را بر مرزهای این کشور برقرار خواهند کرد، از جمله مرز ادلب با کشور ترکیه. این هدف جز با نابودی یا خروج هیأت تحریر الشام از ادلب محقق نمی شود.
- پناه جویان به سمت ترکیه هجوم خواهند برد و در نتیجه افراط گرایان نیز با آنها همراه خواهند شد؛ یک فاجعۀ انسانی روی خواهد داد و پیشگیری از آن ممکن نخواهد بود.
این تحولات با بحران مالی و اقتصادی در حال ظهور ترکیه، که به شدت آسیب پذیر شده، ترکیب خواهند شد. باید دید که این تحولات برای کشورهای اروپایی که هم اینک از احتمال سیل پناه جویان به خود می لرزند، چه معنایی می تواند داشته باشد.
پرسشی که پاسخ دادن به آن آسان نیست، این است که چرا پوتین با انجام اقدامی که به عدم توافق با اردوغان منجر می شود متعهد است، آن هم در شرایطی که روسیه از تنش میان ترکیه و ایالات متحده سود می برد.
شاید پوتین به این نتیجه رسیده است که شکاف میان ترکیه و غرب به حدی رسیده است که نمی تواند پر شود و به همین خاطر او می تواند خواست آنکارا در خصوص ادلب را نادیده بگیرد چون ترکیه جایی برای رفتن ندارد و بیش از پیش به واردات انرژی از روسیه و ایران وابسته شده است.
* چنگیز چاندار، تحلیل گر و ستون نویس المانیتور در پالس ترکیه است. وی که از سال 1976 به عنوان یک روزنامه نگار فعالیت می کند، نویسندۀ هفت کتاب به زبان ترکی است که عمدتاً در مورد مسائل خاورمیانه هستند، از جمله کتاب پر فروش «بین النهرین،: سفری در تاریخ». او در حال حاضر استاد مدعو مؤسسۀ مطالعات ترکیه در دانشگاه استکهلم و پژوهشگر ارشد مؤسسۀ مطالعات بین المللی سوئد است.
منبع: المانیتور
ترجمه: خبرگزاری کردپرس – سرویس ترکیه
بیشتر بخوانید:
روزنامه نگار ترک: کودتای ترکیه عملیات پرچم دروغین اردوغان و شرکایش بود
کشتار یونانی ها را به یاد بیاورید، کشتار عفرینی ها را فراموش نکنید / گوکجان آیدوغان
کشتن مرگ: ناپدید شدگانی که نه مرده اند، نه زنده / چنگیز آکتار
فاکتور عفرین در روابط ترکیه – امارات متحدۀ عربی / جورجیو کافیرو
ترکیۀ خسته: تخته پاره ای بر امواج دریا / یاووز بایدار
غرب باید به مقاومت جامعۀ مدنی ترکیه کمک کند / الیف شافاک
ترکیۀ اردوغان؛ گرفتار بر سر دو دوراهی / یحیی مادرا
آیا درگیری نظامی ترکیه و سوریه محتمل است؟ / بیستون عباسی
ترکیه؛ منبع تشویش و استهزا / چنگیز آکتار
مادران شنبه: ما استخوان هایشان را می خواهیم، همین / نورجان بایسل
نظر شما