تیم والیبال شهرداری ارومیه دارد پشت سر هم افتضاح بار میآورد و با باختهای پیاپی به انواع تیمها دارد ادعای مهد والیبال بودن شهر را چنان لگدمال میکند که شاید طی سالهای آینده دیگر به کار بردن این برند برای ارومیه، محلی از اعراب نداشته باشد. اگر فردا پسفردا خبر باخت ۳ بر ۰ این تیم در مقابل تیم دهیاری انهر یا آبمیوهگیری صمدزاده را کانالها منتشر کردند احتمالا مخاطب تعجبی نخواهد داشت.
البته شایان ذکر است ارومیه زمانی مهد والیبال بود که این ورزش با اشتیاق جوانان در کوچه و پسکوچههای شهر و در خون و رگ آنها جریان داشت و دقیقا زمانی این ورزش در سراشیبی سقوط و باختهای مفتضحانه قرار گرفت که مدیران ریاکار برای خاک پاشیدن به چشم مردم و پنهان کردن کمکاریها و فساد گسترده خود، اعتبار این ورزش را از بطن جامعه و قلب جوانان ربوده و بازیچه و سرپوش دغلکاریهای خود قرار دادند.
ضعف برنامهها و بیسوادی شوراها در ترکیب با عطش قدرت و کرسی آنها را مجبور به اتخاذ سیاستهایی کرده که به جای اصلاح ابرو، چشم شهر را کور کنند. این رویه تازه نیست و چند دورهای است که ارومیه را به چنین روزی انداخته است. روندی که میتوان آن را از برآمدن حضرتپور(شهردار سابق) و جریانسازی او ریشهیابی و رصد کرد. حضرتپور و جریان مطبوعش، چنان سنگی را به چاه افراط و فساد انداختهاند که بعد از تصفیه او و همراهان آشکار و نهانش از شهرداری و شورا، وارثان منتقد او نیز ناتوان (یا شاید ناصادق) از اصلاح مسیر هستند و علیرغم حملات گاه و بیگاهشان به جریان پدرخوانده، جوندگان همان آدامس و دوندگان همان مسیر هستند.
این مهم به عنوان نمونه در رای ۱۰ عضو شورای ششم به تیمداری شهرداری ارومیه علیرغم ممنوعیت قانونی، قابل مشاهده و توجه است. افرادی که به جای اصلاح مسیر اشتباه و تغییر ذهنیت نادرست، با اعمال نفوذ و فشار، قانون و مقررات را به نفع امیال خود کج و معوج کردند تا تیم شهرداری باز ۵۰ میلیارد_۵۰ میلیارد قورت دهد و در گوشهای از شهر گرگ و سگ به جان بچههای سه ساله مردم بیفتد و آنها را بدرد. یا در گوشهای دیگر بچهای یا ماشینی در کانال آب سقوط کند و خانوادهای را عزادار یا متضرر کند.
راستی آیا این شورا از وجدان خود خجالت نمیکشد که پول مردم شهر را به جای هزینه در بخشهای ضروری و اقدامات اورژانسی به هوسبازیها و دغلکاریهای خود اختصاص دهند و روح روان جوانان شهر را بازیچه این هوسبازی قدرت و کرسی خود میکنند تا با هزینه از سرمایههای اجتماعی شهر، سرمایهسوزی کرده و یکی از خدادادیترین برندهای شهر را چنان طی چند سال لگدمال کنند که دیگر ارومیه آن مهد والیبال و آن پایتختِ بازیکنساز کشور نباشد و هر روز بدتر از دیروز نتیجه بگیرد.
اصلا این آقایان سینهچاک والیبال بیایند بفرمایند مگر وقتی ارومیه مهد والیبال بود و شد این آقایان یا امثال آن، حامی و هادی بودند که طی این سالها با حمایت و هدایت خود چنین ضربهای به والیبال زدند که احتمالاً هیچگاه به شرایط قبل باز نخواهد گشت.
سیاست این آقایان چنان والیبال را از ریل خود خارج کرد که علاوه بر والیبال، حتی مرگ بچههای سه ساله هم محصول خروج این قطار از ریل است. وقتی میلیاردها پول نه برای خودِ والیبال، بلکه برای سوءاستفاده از ظرفیت اشتیاق صادقانه هواداران آن اختصاص داده میشود اولین قربانی، خودِ والیبال است و قربانیان دیگر همه که فهرستی بلند بالا را تشکیل میدهند که صبر ایوب میخواهد نگارش و قرائت و تحمل آن.
آقایان شورا، شما شرمنده این مردم شدید و به سختی هم بتوانید این شرمندگی را جبران کنید.
کاش فقط در کنج خلوت خود هم توانایی توجیه اختصاص میلیاردها پول سیاسی برای انحراف والیبال و سوء استفاده از آن را زمانی که جگرگوشههای مردم در خطر سقوط در کانال و دریده شدن به وسیله سگ هستند داشتید. اگر توانستید وجدان خود را با دیدن دریده شدن آن بچه، اقناع و آسوده بکنید ما مردم ارومیه هم قانع و راضی خواهیم بود.
البته اگر وجدانتان بیدار باشد.
نظر شما