خبرگزاری کردپرس _ همین چند روز پیش وقتی شهردار کرمانشاه و مدیرکل میراث فرهنگی استان دنبال استاندار کرمانشاه رئیسه شدند و درگذر تاریخی جلوخان بنابه دستور دکتر صحرایی قول دادند که طی یک برنامه مدون به حفظ، احیا و حراست از بافت تاریخی شهر بهعنوان هویت کرمانشاه آستین همت بالا بزنند، پیش خودم گفتم؛ البته که باید چنین باشد، وقتی استاندار، شهردار و مدیرکل میراث کرمانشاهی هستند، حتما برای شهر اتفاقات خوبی رقم خواهد خورد. چرا که این مدیران مانند بقیهی همشهریها با کوچهها و محلههای قدیمی شهر خاطره دارند و به رگ غیرتشان برمیخورد وقتی بافتها و ابنیههای تاریخی دیگر شهرها را میبینند و کرمانشاه؛ شهرخودشان اینگونه رنجور و دردمند است.
اینقدر این اقدام برایمان مهم بود که به مدیرکل روابط عمومی استانداری زنگ زدم و خواستم تا خبر آن اتفاق، دستورات استاندار و قولهای مدیران را برایم بفرستد تا بهصورت ویژهای این رخداد مهم را در نقدحال پوشش دهیم. از لحظه رسیدن مطالب مشغول تنظیم گزارش شدم که حادثه تلخ سقوط بالگرد ریاستجمهور و همراهان، چاپ مطلب را به روزهای پیشرو موکول کرد. در همین ایام اخبار و تصاویری در خصوص بیمارستان تاریخی مرادیان (مسیح) جامعه کرمانشاهیان را شوک و عصبانیت کرد. بیمارستانی با عمر بیش از یک قرن که بهعنوان دومین بیمارستان مدرن کشور، یک بار در سال 88 و بار دیگر در سال 99 ثبت ملی شده بود با مجوز شهرداری و در سکوت میراث فرهنگی توسط مالک آن دکتر آلفرد پطروسیان آواکیان که از ارامنه کرمانشاهی است و حالا سالهاست به ارمنستان مهاجرت کرده است بهطور کامل ویران شد.
راستاش را بخواهید با شنیدن این خبر آه از نهاد من خبرنگار مانند خیل زیادی از کرمانشاه دوستان بلند شد. منکه فکر میکردم با آن دورهمی چند روز پیش مدیران در بافت تاریخی شهر دیگر روزهای تلخی مانند تخریب خانقاه اخوت را نمیبینم. اما با چشمان خودم یکی از شاخصترین ابنیههای شهر را ویران شده دیدم. اولین واکنش به این رخداد تلخ از طرف مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری استان بود. داریوش فرمانی با فرار رو به جلو به نحوی شهرداری را یکی از مقصرین موضوع میداند و اینگونه در خصوص سرگذشت بیمارستان مرادیان (مسیح) تا رسیدن به این نقطه که ویرانی کامل این بنای تاریخی است، میگوید: در یک دهه گذشته با وجود چالشهای فراوان با مالک بنا که در این سالها بارها برای تخریب آن اقدام کرده بود و حتی 10 سال پیش موفق به خروج آن از ثبت ملی شده بود، این ادارهکل از همه ظرفیتهای قانونی برای حفاظت از آن استفاده کرد. سال 1399 مجددا این بنا را برای بار دوم به ثبتملی رساندیم. در چند سال اخیر رایزنیها و پیگیریهای متعددی با وکلای مالک بیمارستان مسیح انجام شد تا به شکل مشارکتی بتوان این بنا را احیا و بازسازی کرد، اما متاسفانه مالک هیچ تمایلی برای همکاری نداشته و تمام تلاش خود را برای تخریب آن بکار گرفت. مالک در نهایت با شکایت به دیوان عدالت اداری مجددا بهدنبال خروج بنا از ثبت ملی بوده که متاسفانه این مرجع قضایی بدون اینکه نمایندهای از ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان کرمانشاه حضور داشته باشد و یا اینکه این ادارهکل را در جریان بگذارد، حکم به تخریب بنا داده است و مالک نیز با در دست داشتن حکم به شهرداری کرمانشاه مراجعه نموده و شهرداری نیز بدون اخذ استعلام لازم از این ادارهکل، مجوز تخریب را برای مالک بنا صادر کرده است.
اما آقای مدیرکل میراث فرهنگی نمیگوید که بعد از ابلاغ حکم دیوان میراث فرهنگی چه اقدامی انجام داد؟ آیا این موضوع را در شورای تامین استان بهعنوان وضعیتی فوقالعاده مطرح کرد؟ آیا نمیشد دستور لغو موقت حکم را گرفت؟ چرا میراثفرهنگی نتوانست با مالک که اتفاقا از ارامنه خوشنام کرمانشاهی است به تعاملی سازنده و عینیتر برسد؟ در ادامه فرمانی از روز واقعه تلخ برای کرمانشاه اینگونه میگوید: در روزهای گذشته مالک بنا، چندین نوبت برای تخریب آن اقدام کرد که نیروهای یگان حفاظت بلافاصله با حضور در محل مانع از تخریب بنا شده بودند، اما در نهایت صبح روز چهارشنبه (دوم خرداد) با توجه به تعطیلی سراسری کشوری از فرصت سواستفاده کرده و با بیل مکانیکی بنا را تخریب کرده است. حالا که بنا تخریب شده است.
مدیرکل میراث میگوید: قصدمان شکایت از مسببین است و ادامه میدهد به اطلاع مردم و دوستداران میراثفرهنگی میرساند توجه به اینکه در زمان تدوین پرونده ثبت ملی بنا، نقشهبرداری و مستندنگاری لازم از آن انجام گرفته، اگر مالک بنا بخواهد هرگونه ساخت و ساز جدیدی را در محل کنونی بنا انجام دهد باید به شکل عین به عین مجددا ساخته شود. در غیر اینصورت هیچگونه مجوز ساخت و سازی به وی داده نخواهد شد و این ادارهکل همه اهتمام لازم را برای اعاده به وضع سابق بنا را به کار خواهد گرفت.
آقای مدیرکل نمیگوید با علم به اینکه میدانستند که مالک قصد تخریب را دارد و به گفته ایشان چندبار هم ماموران میراث از تخریب جلوگیری کردهاند چرا این موضوع رسانهای نشد تا رسانهها و افکارعمومی جلوی این خسران را بگیرند و حالا به هر دلیل که این اقدام صورت نگرفته چرا روز تعطیل ماموران میراث با توجه به عزم جزم مالک به محل بیمارستان مراجعه نکردهاند؟!
بعد از اظهارات فوق توسط داریوش فرمانی، شهرداری کرمانشاه جلسهای را در سالن جلسات آتشنشانی کرمانشاه با اصحاب رسانه برگزار کرد تا شبهه مشارکت در تخریب بیمارستان را از خود دور کند. سیروس رضایی؛ معاون شهرسازی شهرداری منطقه چهار که این بنای تاریخی در حوزه شهرداری آن منطقه قرار دارد، در این نشست خبری گفت: میراث هیچگاه به ما نظر قاطع درخصوص بیمارستان نمیداد. در سال گذشته دیوان عدالت اداری حکمی بر علیه شهرداری درخصوص مجوزهای لازم برای مالک این بیمارستان صادر کرد و در آن زمان میراث تنها سکوت کرد و وقتی حکم قطعی آمد ما ملزم به دادن پروانه به مالک بودیم.
در اظهار نظری جالب در میانه این نشست خبری، رضایی گفت: پروانه فقط برای تخریب صادر شده است! مگر یک اثر برای ویرانی به مجوز دیگری هم نیاز دارد که کسی و یا دستگاهی بخواهد صادر کند؟!
البته نکته دیگری هم توسط معاون شهرسازی منطقه چهار مطرح شد که قابلتامل بود؛ رضایی مدعی شد که مالک، قبل از اینکه به این نتیجه برسد که این بنا را تخریب کند در سالهای پیش چندین بار با علومپزشکی کرمانشاه مکاتباتی داشته است که بیمارستان را دوباره احیا کند و بنا به ادعای وکیل دکتر آواکیان، دلیلاش هم عرق به کرمانشاه به عنوان موطن خود بوده است اما علومپزشکی به بهانه اینکه نیازی به بیمارستان جدید در کرمانشاه نیست، باعث دلسرد شدن آواکیان شدند.
شهرداری برای ادعاهای خود چندین حکم از دیوان عدالت اداری را در اختیار خبرنگاران قرار داد و خود را مبرا از گناه جلوه داد. گرچه باید قبول کنیم که همه در این موضوع مقصر هستند. از من بهعنوان یک خبرنگار تا شهرداری، میراث فرهنگی، علومپزشکی، استاندار و دستگاههای اجرایی که میتوانستند به نحوی در این قضیه نقشآفرینی کنند.
بهنظرم این موضع هم مانند بسیاری از اتفاقات تلخ این شهر مظلوم کمی بعد فراموش میشود. شاید بیمارستان مرادیان(مسیح) را باید در خاطرات و لابلای عکسها و نوشتهها جستجو کرد. البته این سرنوشت ابنیههای تاریخی و هویتی شهر مانند دیگر شئونات شهر است که با ولنگاریهای مدیریتی و من نبودم تو بودی مدیران و موثرین شهر در سایه سکوت جامعه کرمانشاهی حیاتشان بیش از هر زمان دیگر در خطر نابودی و زوال است.
منبع: روزنامه نقد حال، شماره 1605
نظر شما