سکوت 40 ساله محمد علی سلطانی شکست و لب به شکوه گشود

سرویس کرمانشاه- دکتر محمدعلی سلطانی نویسنده و پژوهشگر شهیر کرمانشاهی، در آئینی که برای نکوداشت او و رونمایی از کتاب ارجنامه سلطانی برگزار شده بود، از سال ها بی مهری مسئولان استان و صدا و سیمای کرمانشاه و قدرشناسی مردم فرهنگ دوست استان سخن گفت.

به گزارش خبرنگار کردپرس، وی گفت: 40 سال است من در گوشه انزوا خدمتگزار این سرزمین و این آب و خاکم و آن را رسالت خود می دانم و از هیات اجرایی که در خدمت ایشان بوده ام چه روزها و شب هایی که رنج تا نیمه شب را برای بررسی نامه ها، آرشیو کتابخانه بر عهده گرفته ام تا توانسته ام کتاب را به انجام برسانم.

وی افزود: تشکر می کنم از معاونت فرهنگی و شهرداری کرمانشاه که به راه شهرداری های تمامی جهان افتاده اند. شهرداری کرمانشاه تا پیش از این اقدام، به واقع یک شهرداری منجمد بود. من هیچگاه تصور نمی کردم که کرمانشاه اصلاً معاونت فرهنگی و هنری داشته باشد!

سلطانی اظهار کرد: زمانی که اظهار لطف کردند و تماس گرفتند خدمتشان عرض کردم من برای تشکر و قدردانی و تعظیم در مقابل زحمات عزیزان ارجمندم جناب آقای دکتر رحیمی و دکتر کهریزی(مولفان کتاب ارجنامه سلطانی) به کرمانشاه می آیم؛ اما آنان روزه چهل ساله من را شکستند، اصرار کردند و عنوان نکوداشت برآن گذاشتند.

وی گفت: پیام این رونمایی و نکوداشتی که در آن بزرگان و عزیزان تراز اول مقامات اجرایی در سطح استان کرمانشاه و کردستان در آن شرکت کرده اند، برای جوانان این است که اگر محمدعلی سلطانی نکوداشت برای او برگزار می شود و ارج می گیرد نه برای تحصیل، نه برای استادانی که دیده است، نه برای مراحلی که پیموده است، بلکه برای خدمت است؛ پس از جوانی خدمت به آب و خاک را آغاز کنیم.

وی در خصوص علت آنکه او را پدر تارخ کرمانشاه می خوانند اظهار کرد: از جوانان اندیشمند و اهل قلم تقاضا دارم بروند پیش از آنکه سلطانی دست به قلم برده باشد در حوزه ایلیاتی، اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی و در حوزه تمامی مسائل مربوط فرهنگی کرمانشاه اگر رساله ای جز یکی دو مورد معدود که می توان به آنها اشاره کرد پیدا کردند، بر سخنان من خط بطلان بکشند. برای آن است که امروز این بزرگان کمترین، این من کمترین را، محمدعلی سلطانی را به روایتی پدر تاریخ کرمانشاه می نامند.

وی گفت: زمانی که محمدعلی سلطانی در بمباران ها در موشکباران ها، جنگ ها، خانه ویرانی ها دست به قلم برد، پاتوق فرهنگی برای جوانان افسرده این شهر درست کرد حتی یک نشریه در کرمانشاه وجود نداشت. غیر از دانشگاه رازی که مادر تمام دانشگاه هاست یکی از دانشگاه هایی که امروز سربرآورده است وجود نداشت. پژوهشگاه نبود. ما جوان طلبه 20 ساله ای که دل در گرو ایران و کردستان داشتیم و کرمانشاه و همچنین تمامی این شهرها، از کوچه به کوچه و خانه به خانه من با بعضی از شخصیت های کرمانشاهی بر روی تل خانه های ویرانشان مصاحبه کرده ام و امروز خداوند را شکر می گویم که در بزرگترین کتبخانه های دنیا، کتبخانه کنگره، کتابخانه دانشگاه پاریس و لندن و... هویت کرمانشاه با جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاه مدون شده است

سلطانی اظهار کرد: من بدون اینکه یک ریال از سازمانی بگیرم 40 سال است مجانی مشعل فرهنگی کرمانشاه را بر دست دارم. در این 40 سال محمدعلی سلطانی تحریم بوده است. امروز که افطار مرا شکستند من 40 سال است که با آوای جهانی که دارم حتی 40 ثانیه در صدا و سیمای مرکز کرمانشاه کتاب مرا معرفی نکرده اند و حتی اسم مرا نبرده اند.

وی بیان کرد: آنچه که بر بنده دین است این مردمی هستند طلایی، مردمی گرانبها، شرافتمند، در زمانی که بهترین کتب ها با تیراژ 500 جلد و 1000 جلد چاپ می شود کتاب های محمدعلی سلطانی در تیراژ 3 هزار، 5 هزار، 7 هزار به چندین چاپ می رسد و این استقبال مردم فرهنگمدار است.

سلطانی عنوان کرد: متاسفانه ما در کرمانشاه نمایندگان قوه مجریه را والی وار بار می آوریم آنها پاسخگوی ما نبوده اند در این مدت همه والی وار آمدند و رفتند. یکبار برای اهل قلم و اندیشه و فرهنگ شهر یک میزگرد نگذاشتند و نظر آنها را نخواستند.

استاد میرجلال الدین کزازی: کرمانشاه جوهره و افشره ایران زمین است.

استاد میرجلال الدین کزازی نیز در آئین نکواشت دکتر محمدعلی سلطانی گفت: راست این است که راه تا رسیدن به آن کرمانشاه به آیین، راستین؛ کرمانشاهی که تا کنون در توان بوده است، به کردار در آید، بشکفد، پدیدار بشود، راهی است بلند و دراز.

وی افزود: آنچه من بدان می نازم و سر بر می افرازم و آن را نویدی می دانم و امیدی برای همه کرمانشاهیان این است که می بینم کرمانشاه راه خود را یافته است، گامی در آن راه بر داشته است.

کزازی بیان کرد: همچنان از ژرفای دل چونان مردی از کرمانشاه آرزو دارم که از این پس گام های بلند، استوار در این راه که بی گمان راه روشن رستگاری است هم برای کرمانشاه هم برای ایران هم حتی بی گزاف می توانم گفت برای جهان برداشته شود.

وی گفت: من هرگز بر گزاف، بیهوده، بی پایه سخن نمی گویم. بارها گفته ام، باری دیگر می گویم اگر کرمانشاه خود را بشناسد، در پی آن شناخت خود را بشکفاند، ابر شهر ایران خواهد شد. یکی از بزرگترین شهرهای جهان. کرمانشاه شهری است دیرین، پیچیده، تو در توی، دشوار، دیر یاب. چرا؟ چون کرمانشاه به بانگ بلند می گویم آماده ام هر زمان نیاز بود رو با روی با پرسندگان، دانشوران بنشینم، برهان های خود را در میان بنهم، جوهره و افشره ی ایران زمین است.

استاد میرجلال الدین کزازی ادامه داد: چونی ایران در کرمانشاه نهفته است. شهرهای دیگر، استان های دیگر نمود چندی این چونی اند. آنچه به کوتاهی از آن سخن خواهم گفت تا مباد کسی در این بزم بی انگارد این سخن سخنی است از سر شیفتگی به کرمانشاه، سخنی است که چند بار گفته ام، نوشته ام، اما دوباره تنها انگشتی بر آن می نهم. چرا می گویم کرمانشاه گوهره و افشره ی ایران است؟ چرا می گویم ایران پهناور را نه ایران جغرافیایی کنونی را؟ ایران تاریخی، ایران فرهنگی که مرزهای آن نیمی از جهان را در برمی گرفته است فرو فشرده اند. گوهره ی آن را ستانده اند کرمانشاه پدید آمده است. از همین روی شناخت راستین و سرشتین کرمانشاه کاری است بسیار دشوار. شناخت همه سویه و همه رویه ی آن.

وی افزود: ما به یاری سه دانش می توانیم جهان باستان را باز یابیم، بشناسیم. سه دانشی که دیرین شناسی فرهنگی بر آنها بنیاد گرفته است. یکی باستان شناسی است. کرمانشاه بهشت باستان شناسی ایرانی است. خواستگاه باستان شناسی است. من از پیر باستان شناسی کرمانشاه، استاد گلزاری شنیده ام که پیشینه باستان شناختی کرمانشاه به 120 هزار سال پیش می رسد. شگفتی در شگفتی است کرمانشاه. دانش دیگر زبان شناسی تاریخی است. کرمانشاه بهشت این دانش است. هیچ زبان شناس ایرانی نمی تواند زبان های ایرانی را به نیکی بشناسد مگر با زبان ها و گویش هایی که در استان کرمانشاهان هنوز زنده است، تپنده است. روایی دارد، نخست آشنایی جسته باشد. سومین دانش، دانش اسطوره شناسی است. دانشی که ما به یاری آن روند ها و سرگذشت های آیینی و اندیشه ای را می توان بررسی و کاوید. از این دید هم کرمانشاه گنجینه است. گنجینه ای بی مانند. کدام استان ایران را می شناسید که در هر گوشه آن آیینی، سامانه ای، اندیشه ای فرا پیش ما نهاده شده باشد؟

کزازی عنوان کرد: کرمانشاه شهری است دیرینه، بر نامه کهن بندهشن که به زبان پهلوی است از این شهر نام برده شده است در ریخت «کرمینشان» نام شهری بوده است در دامنه بیستون، شناخته ترین کوه در فرهنگ و تاریخ و ادب ایران پس از دماوند. جایگاه بغان، کوه ایزدان، همین نام سپندی و دیرینگی این کوه را بسنده است. اندک اندک جغرافیای کرمانشاه اندکی دگرگون شده است. این شهر از دامنه بیستون به دامنه کوه تاق بستان افتاده است. به درست از همین روی نام نژاده این شهر همانست که کرمانشاهیان آن را می نامند: «کرماشان

وی افزود: پهنه‌ی دور مرز بیکران را چگونه می توان در پژوهشی گنجانید؟ به راستی دشوا است! اگر یکی از رازهای ناشناختگی کرمانشاه همین باشد، هرکس مرد این میدان نیست. یکی از مردانی که آشکارا نشان داده است مرد این میدان است، این آوردگاه فراخ او را نهراسانیده است. از تکاپوی باز نداشته است، «محمد علی سلطانی» است.

میرجلال الدین کزازی بیان کرد: درست است که او این پهنه را نکاویده است، به یکبارگی؛ کار تن تنها نیست، گروهی توانمند، دانشور، همرای، همسوی، همپوی، هماهنگ، سالیان می باید بپژوهند تا مگر دانشنامه ی کرمانشاه را بتوانند یافت و نوشت و به دست داد. کاری که این دانشی مرد برای کرمانشاه کرده است از دید سرشت و ساختار با دانشنامه سنجیدنی است. او قلمروهایی از این پهنه ی دراز دامان را برگزیده است، در آنها پژوهیده است، داد کار را داده است.

کد خبر 122926

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha