ناگفته های کرمانشاه/ گفتگوی تحقيقی و‌تحليلی بادكتر محمدعلی سلطانی (بخش سوم)

بنفشه رضایی- در بخش قبلی گفتگو با پدر تاریخ کرمانشاه، دکتر محمدعلی سلطانی، به بررسی مسائل حوزه فرهنگ و هنردر استان کرمانشاه پرداختیم، ادامه موضوعات مطرح شده که مسائلی پیرامون اقلیت های مذهبی و جایگاه زنان است را در بخش پیش رو می خوانید.

شما در اولين سفر حسن روحاني به کرمانشاه به وضعيت اقليت‌ها اشاره کرديد. وضعيت اقليت‌هاي مذهبي در استان به چه شکلي است؟ جايگاه اقليت‌ها در استان قابل قبول و مناسب است؟

متأسفانه اوّل اشتباه بودن سياستگذاري‌هاي مورد بحث ثابت مي‌شود. بعد ما به خود مي‌آييم و در جهت درست گام برمي‌داريم. از آنچه درباره اقليت‌ها در سفر رئيس‌جمهور گفتم به همان صورت باقي است و جز گفتاردرماني اقدامي عملي انجام نشده است. در طي اين پاسخ بايد بگويم که (اقليت) در سرزمين ما معنا پيدا کرده است گرچه در شرق و غرب عالم اقليت وجود دارد. امّا اين که بتوانيم تعريفي روشن از معني اقليت ارائه کنيم، به سبب مبهم بودن آن غيرممکن مي‌نمايد و به همين علت در هيچ يک از معاهدات بين‌المللي به اين عنوان يعني (اقليت) اشاره نشده است.

* به هيچ نوع اقليتي اشاره نشده است؟

بله به هيچ نوع اقليتي اعم از اقليت ملي، قومي، نژادي و مذهبي اشاره نشده است، هر چند در گستردگي جغرافياي جهاني درباره اين واژه تحقيق و پژوهش وجود دارد، امّا تعريفي از آن که مورد قبول و تأييد باشد، اعلام و ارائه نشده است، امّا به هر حال از نظر اجتماعي و همگاني وضعيت گروه اقليت نياز به توضيح ندارد و مشخص است که به گروهي از انسان‌ها اطلاق مي‌شود که از لحاظ دين يا مذهب يا نژاد يا زبان يا رنگ و ... نسبت به ساير ساکنان يک منطقه از لحاظ کميت و جمعيت تعداد کمتري را به خود اختصاص داده‌اند و براي اثبات حقوق همه‌جانبه خود در کنار سايرين بايد تلاش همه‌جانبه و پيگير داشته باشند. متأسفانه ما در کرمانشاه که به قول راولينسن هندوستان ايران معروف است و يکي از شاخه‌هاي رنگين کمان ملي و مذهبي ايران است دچار اقليت متقاطع هستيم بدين معني که اقليت کرمانشاه هم از لحاظ مذهبي و از لحاظ قومي از مسئولين مسلط و مدير استان و نماينده اکثريت متمايز است. اقليت کرمانشاه هم سني است هم کُرد است يا هم اهل حق است هم کُرد است آنکه شيعي است و کُرد است او اقليت غيرمتقاطع است و از جنبه مذهبي جزو اکثريت محسوب مي‌شود و از اين بُعد يعني مذهب نه تنها کوتاهي نسبت به او به هيچ وجه وجود ندارد بلکه تمامي قصورات دوره پيش از انقلاب نيز به طور تمام و کمال تأمين و تقويت شده است. پيش از پيروزي انقلاب اکثر قريب به اتفاق روستاهاي شيعه‌نشين کرمانشاه جز به ندرت فاقد مسجد و روحاني بود و امروز اکثر قريب به اتفاق داراي مسجد و امکانات عبادي هستند، روحاني دارند، در شهر کرمانشاه ما چهار هيئت عزاداري معروف و شناخته شده داشتيم و امروز قريب يکهزار هيئت عزاداري بزرگ و کوچک داريم و در کنار چهل و چهار مسجد قبل از انقلاب به همين ميزان مسجد وجود دارد يعني قريب يکهزار مسجد که 260 مسجد در شهر کرمانشاه براي اکثريت در استان و... اکثر قريب به اتفاق اماکن عبادي اقليت‌ها در شهر کرمانشاه، اعم از اقليت ديني و مذهبي پيش از انقلاب به ياري جامع اکثريت ايجاد شده است، يعني اگر تمايل و همکاري و معامله و ايثار و همدلي و همراهي همه‌جانبه و سعه صدر و اتحاد و شفقت نمي‌بود اين ابنيه به سرانجام نمي‌رسيد تاريخ کرمانشاه، تا آنجا که به ياد دارد بحثي به عنوان اکثريت و اقليت نداشته است تا چند دهه اخير، ما در کرمانشاه اقليت ديني مسيحي از کاتوليک، پروتستان و پنطيکاستي و کليمي واهل حق و اقليت مذهبي شافعي و شيخيه و طرائق صوفيه قادريه، نقشبنديه، نعمت‌اللهيه، خاکساريه، و مردم کُرد و فارس و ارمني و آشوري و... داشته‌ايم که به سبب مضيقه‌ها امروز اکثري در کرمانشاه باقي نمانده و کوچ کرده از اين شهر رفته‌اند، و چه زيبا بود اگر همانند آغاز انقلاب که همه در کنار هم بودند امروز همه در آباداني و توسعه شهري کرمانشاه سهيم مي‌بودند همانطور که پيش از انقلاب بودند، شهر کرمانشاه از لحاظ ساختار فرهنگي و مدني بسيار به هموطنان اقليت وامدار است که بحث گسترده‌اي دارد، و ديگر اقليت و اکثريت بودن امري ارثي است، و انسان با تولد در خانواده‌اي اقليت اين بار را بر دوش مي‌کشد در حالي که شايد عقيده متفاوتي از خانواده داشته باشد زيرا به تأييد منابع و صاحب‌نظران مذهب يا دين نوعي باور و دايره‌اي از ديدگاه‌هاي نظري درباره انسان، جهان مشهود و ماوراي آن و نيز منش‌هاي اخلاقي و احکام عملي که فرد ديندار با باور و ايمان به آن تعاليم که توسط پيامبر آمده و به تلاش دين‌مردان در اختيار قرار گرفته است به نيکبختي و خرسندي جاويدان مي‌رسد. در حالي که عقيده مجموعه ديدگاه‌ها، نظرات، آراء باورها و برداشت هر فرد از هستي، جامعه، تاريخ، انسان، دين، فرهنگ و... است. هر عقيده از نظر صاحب آن صحيح، صادق، مفيد و ارجح است و از نظر ديگران ممکن است باطل، کاذب، مضر و مرجوح باشد.

در ماده (دو2) اعلاميه حقوق بشر مصوب 1948 مجمع عمومي سازمان ملل متحد به طور مجزا به مذهب و عقيده اشاره شده است. هر چند هر نوع نابرابري و تبعيض براساس مصوب سال 1981 مجمع عمومي سازمان ملل متحد و اعلاميه مربوط به گروه‌هاي ملي، نژادي، مذهبي و زباني مصوب 1992 مجمع عمومي سازمان ملل متحد به عدم تبعيض پيروان مذاهب و اديان و نيز يکسان دانستن مذاهب و اديان به طور مطلق اشاره شده است امّا ما در کرمانشاه و در سطح کشور با اقليت ديني رسمي و غير رسمي مواجه هستيم که رسمي به پيروان اديان ابراهيمي چون کليمي و مسيحي و نيز اديان باستاني ايران چون هموطنان زردشتي اطلاق و اقليت غير رسمي اهل حق‌ها هستند که ما از هر سه اقليت هموطن در کرمانشاه داريم، يعني کليمي، مسيحي و اهل حق.

* اشاره وسيع شما در سفر رئيس‌جمهور ابتدا به وضعيت هموطنان اهل سنت بود و تنگنا و مضيقه آنها در شهر و استان کرمانشاه اين بخش را امروز چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

در آنجا صراحتاً به اطلاع رساندم که اقليت‌هاي قومي و اعتقادي فرصت و جايگاه رسمي در بازسازي ساختار فکري و فرهنگي و اجتماعي حال و آينده شهر کرمانشاه ندارند و از لحاظ فرهنگي، اجتماعي و اعتقادي کرمانشاه برخلاف ازمنه پيشين از ساختاري فرهنگي و اجتماعي تک‌بُعدي و يک باندي برخوردار است و اکثر شهرستان‌ها در عقب‌نشيني کامل فرهنگي در سنگر زادبوم خود محدود و محصورند، براي مثال در حوزه اعتقادي اجتماعي در شهر يک ميليوني کرمانشاه، اگر مدعي نشويم که يک چهارم، يک سوم و يک دوم اما حداقل يک پنجم جمعيت کرمانشاه پيروان سنت و جماعت هستند يارشاطر و در تمام تحرکات سياسي، اجتماعي و فرهنگي در کنار ساير پيروان مذاهب و بالاخص برادران شيعي خود بوده‌اند. در پيروزي انقلاب، هشت سال جنگ، شرکت بي‌دريغ در تمام انتخابات... اما با تمام اين پيوندها نه تنها از شهر کرمانشاه حق کانديد شدن و رفتن به پارلمان ندارند؟! و حتي براي خود حقي قائل نيستند بلکه در عضويت شوراي شهر که بايد حداقل 3 نماينده داشته باشند. از سي نماينده، يک نفر علي‌البدل دارند که (تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل) مساجد پيروان اهل سنت در کرمانشاه که تماماً با کمک‌هاي مردمي بنا شده است نمازخانه‌هايي بيش نيستند، زيرا عدم جواز تأسيس مدرسه علميه براي طالبان علوم ديني از پيروان اين نحله، آنها را خلع تحصيل و تعليم اعتقادي کرده و حال که با دلار درماني‌هاي دولت سعودي خانه‌هاي پيروان بي‌خبر از انديشه امام محمد بن ادريس شافعي پرچمدار اسلام اعتدالي و بنيانگذار نزديک‌ترين مکتب فقهي به مکتب فقهي اماميه اثني عشريه، در شهر و روستاهاي مناطق سني‌نشين به پيله تبليغ وهابيت تبديل شده است، سياستگذاران بيدار شده و برآشفته از خواب يکسونگري، درصدد منت اين مجوز برآمده‌اند و اين بندگان خدا نيز منت‌پذير در حالي که اسلام باب علم را حتي بر کافر هم نبسته است. در پست‌هاي کليدي و غيرکليدي در مرکز استان تا چشم کار مي‌کند موردي شاخص از پيروان اين نحله مشاهده نمي‌شود، و اگر حوصله و فرصت داشته باشم ريشه و نتيجه اين سياستگذاري اشتباه را در ادامه بازگو مي‌کنم.

* امکان دارد ريشه و نتيجه اين سياستگذاري را اگر همين الان حوصله و فرصت داريد، بفرماييد؟

سخن به درازا خواهد کشيد؛ امّا چون درپي گفت‌وگويي مفصل درباره اوضاع همه‌جانبه کرمانشاه هستيد و زحمت مي‌کشيد، من هم اين را بر خودم هموار مي‌کنم و توضيح مي‌دهم. ببينيد. آنچه که منابع به ما مي‌گويد: جمعيت کرمانشاه براساس آمار سال 1389ـ يک ميليون و هشتصد و هفتاد و نه هزار و سيصد و هشتاد و پنج (1/879/385) نفر است. از اين تعداد 56/32 درصد پيرو مذهب تشيع، 28/35 درصد جمعيت اهل تسنن و 15/22 درصد آن را اهل حق تشکيل مي‌دهد که بيشترين تراکم جمعيت شيعه، اهل تسنن، و اهل حق به ترتيب در شهرستان‌هاي هرسين، پاوه، دالاهو است ـ اين جمعيت هيچ گونه رقابت يا حسادت يا کوچکترين اختلافي در هيچ موضوعي با هم نداشته و ندارند. در طي ساليان برادروار در کنار هم زندگي کرده‌اند، آنچه موجب تفرقه و تمايز اين جمعيت متحد شده است، سياستگذاري‌هاي غلط است وقتي مراکز عبادي مذهب حاکم صد در صد افزايش مي‌يابد و در حالي که دانش‌آموزان در کانکس درس مي‌خوانند، در کنار آنها مساجد روستايي يکي پس از ديگري احداث مي‌شود و مراکز عبادي اقليت‌هاي ديني با تمام رشد جمعيت به حداقل مي‌رسد، از همين محدوديت و مضيقه‌ها دشمن خبر شده که پنجره نفوذ پيدا کرده است و تبليغ وهابيت وارد ميدان مي شود. تا پيش از بمباران حلبچه هيچ نشاني از تبليغ وهابيت در استان کرمانشاه وجود نداشت، اوضاع جنگي و خصوصيات آن و نيز مراودات گروه‌هاي اسلامي عراق در استان‌هاي غربي کشور که آنها را در مقابل حزب بعث و عملکرد آمريکا در منطقه مواجه کرد در ارتباطات آنها هسته‌هايي مرکزي در همکاري و همراهي به وجود آورد که سياستگذاران آن از پايان ماجرا که اتمام جنگ و آغاز تبليغ عقايد بود، غافل بودند، اين حلقه‌ها به همان ترتيبي که در سوريه وارد عمل شدند در استان‌هاي غربي ايران نيز دست به کار شدند و با اطلاع تمام از زمينه مضيقه‌هاي ايجاد شده براي اقليت اهل سنت، در تمام روستاها و قصبه‌ها و شهرها به بهانه کلاس قرآن و... مرد و زن و پير و جوان را مورد تبليغ قرار دادند. در حالي که وظيفه اهل علم و اهل دين ابلاغ است نه تبليغ و نه تبليغات، آن هم بدين صورت سازماندهي شده، که تبليغ از هر سو امري محکوم است، زيرا ما به موازات آنچه براي دين جامعه انجام مي‌دهيم بايد به فکر دنياي آنها نيز باشيم، و ديگر فاصله فکري عقايد و احکام وهابي بنيادگرا با مذهب اعتدالي شافعي که نزديک‌ترين مکتب فقهي به شيعه اثني عشري است و تمايزات همه‌جانبه اين دو مذهب نزد تبليغ‌شدگان پنهان و نامشخص بود و هر دو مذهب را اهل سنت مي‌دانستند. مذهب اعتدالي شافعي با نمايندگاني در کنار نظام جمهوري اسلامي از کارِ آگاهي‌بخشي و تعليم و نگهداري احکام بويژه در شهر کرمانشاه و چند شهرستان سني‌نشين باقي ماند و در اين شهرها بيشتر به سازماندهي تبليغي تشيع به شيوه صفوي و توده‌اي و ترتيب حيدري و نعمتي تلاش گرديد که چندين سال پس از پايان جنگ با تحرکات بنيادگرايي در منطقه به تقريب از سال 86-1385 با اقدامات تروريستي در کردستان از سوي آنهايي که بذر افشانده و درپي درو بودند، و به وهابيون پيوسته بودند مواجه شد. در سال 1388 به شهادت شخصيت‌هاي علمي و در 1390 به درگيري مسلحانه در سنندج انجاميد، همراهي آغازين تبديل به بروز عقايدي شد که هيچ سنخيتي با تاريخ و جغرافيا و... کرمانشاهان و کردستان نداشت و امروز گرچه در نهايت امنيت بسر مي‌بريم که با طرح بنيادي (بومي‌سازي امنيت) که از سوي شهيد بروجردي ارائه شد، اهالي آگاه و دوستدار امنيت و آسايش، در کنار يکديگر به ادامه حيات روزمره اشتغال دارند، امّا گستره تبليغات هر دو سويي بصورتي پي ريزي شده است که اگر چنانچه با طرحي فرهنگي و فکري به خنثي‌سازي آنها اقدام نشود، بي‌گمان يکي از معضلات بسيار پيچيده و خطرناک را در آينده رقم خواهد زد، نمي‌خواهم وارد جزئيات شوم و از جواناني که تحت تأثير اين فشار دوسويه يعني سياستگذاري بي‌مطالعه از يک سو و نفوذ و بذرافشاني دشمن از سوي ديگر، به گروه‌هاي خشونت انتحاري در فرامرزها (عراق، سوريه و...) به آنها پيوستند و فدا شدند و نيز جزئيات ديگر سخن بگويم، کشف و انهدام خانه‌هاي تيمي تروريستي وهابي در حومه کرمانشاه، درگيري‌هاي مسلحانه آنها با مأمورين، داعش و القاعده و زيرمجموعه‌هاي آنها که هرگز نمي‌توانستند جايي در کرمانشاه داشته باشند، در کنار دردهايي که در اين گفت‌وگوها از آن سخن گفتيم، از کرمانشاه بهشت زاگرس بيغوله‌اي وحشتناک ساخته است، يعني خاکريزي که مدافعان حرم به رقه سوريه بردند، سياستگذاري اشتباه آن را به کرمانشاه آورد.

* اگر اشتباه نکنم گفتيد در يکي از کتابهايتان با جزئيات به اين موضوع پرداخته ايد.

بله، در تاريخ اجتماعي کرمانشاهان به تفصيل آورده‌ام يعني آنچه در پاسخ شما مي‌گويم، در واقع اشاراتي مختصر است از مباحث آمده در مجموعه کتاب ياد شده که تحولات فکري و فرهنگي و اجتماعي کرمانشاهان را از دوره صفويه تا امروز دربرمي‌گيرد.

* مدارس ديني و حوزه‌هاي استان را چگونه ارزيابي مي‌کنيد، مدرسه‌هاي ديني استان در کشور چه جايگاهي دارند؟

در حوزه اهل سنت پس از حمله داعش به مجلس در تهران که آن هم نتيجه سياستگذاري اشتباه در استان کرمانشاه بود، چون گويا تمامي اعضا گروه مهاجم از کرمانشاه بودند ـ به هر حال در پي اصلاح اشتباهات گذشته اجازه تأسيس مجدد مدرسه مختصري به پيروان شافعي دادند، تاکنون بولتن يا مأخذي که گزارشي از مدرسه‌هاي ديني شيعه و سني کرمانشاه ارائه بدهد، ديده نشده است، يا حداقل من نديده‌ام که بتوان جايگاهي براي آن تعريف کرد جز پايگاه خبري دفتر امام جمعه محترم پاوه که با ابعاد مختلف از ارکان موازنه اعتقادي کرمانشاهان بشمار است. در دوره پهلوي مدرسه علوم ديني آيت‌ا... بروجردي و نيز مدرسه مسجد عمادالدوله و مدرسه مسجد حاج شهباز خان به تصدي آيات عبدالجليل جليلي، شهيد اشرفي اصفهاني، شجاع‌الدين جليلي و حاج آخوند داير بود و کم و بيش درس‌هايي هم در بعضي مساجد برگزار مي‌شد، مدرسه عمادالدوله که در اختيار اوقاف و دولتي محسوب مي‌شد در دوره انقلاب فعاليت آن متوقف شد امّا آن دو مدرسه ديگر از کانون‌هاي اصلي انقلاب در کرمانشاه بودند، مدرسه عمادالدوله در سال 1359 با نام مسجد و مدرسه امام صادق فعاليت مجدد خود را از سر گرفت. سپس در 1363 حوزه علميه امام خميني با مجوز حضرت امام تأسيس شد و ساختمان‌هاي آن به تدريج توسعه يافت و تکميل شد. در 1385 با پذيرش 60 دانشجو کار خود را آغاز کرد. اکنون مدرسه علميه حاج شهبازخان نيز فعال است و مدرسه‌اي نيز مخصوص دختران و بانوان در کرمانشاه فعاليت دارد. در شهرستان‌هاي هرسين و کنگاور و اسلام‌آباد و سنقر و اکثر شهرستان‌ها مدارس علميه براي اناث و ذکور واجدالشرايط برقرار و فعال است.

در مورد اهل سنت در استان کرمانشاه بيست و چهار مدرسه علوم ديني و بالغ بر چهارصد روحاني در مقاطع مختلف علمي و تحصيلي در شهرستان‌هاي شمال غرب استان، پاوه، روانسر، جوانرود، ثلاث و باباجاني، و نيز در ازگله و قصرشيرين و سرپل ذهاب وجود دارند که بيش از سيصد طلبه در حال تحصيل و قريب يکصد روحاني در سمت‌هاي امام جماعت و مدرس و ... مي‌باشند.

مدرسه‌ علوم ديني کرمانشاه به نام مدرسه علوم ديني راغب اصفهاني مي‌باشد که آنچه در کندوکاوها به من گفته شد قريب 16 نفر طلبه پسر دارد و جايي براي دختران شافعي در اين مدرسه نيست که آن هم ستمي مضاعف بر اناث اين اقليت در کرمانشاه است، جالب اين که نامگذاري مدرسه به نام راغب اصفهاني تأمل‌برانگيز است.

* چرا راغب اصفهاني؟!

بله اين جاي سؤال دارد. هر چند راغب اصفهاني از علماء بزرگ جهان اسلام مي‌باشد، امّا آيا در سلسله علماء دينور که پيشينه اعتقادي اهل سنت را در استان کرمانشاهان به دست مي‌دهد، شخصيتي نيست تا نروند و به اصفهان نرسند؟! اين گونه اعمال است که موجب دلسردي مي‌شود. بر خود لازم مي‌دانم اگر پيش آمد درباره غربت و بي‌تفاوتي و بي‌اعتنايي به سلسله علماء دينور در کرمانشاه که هر کدام از استوانه‌هاي بي‌افول جهان علم و اسلام بوده و امروز در اين استان هيچ نام و يادي به سبب همان سياستگذاري‌هاي غلط از آنها نمي‌شود، اشاره داشته باشم، علما، فضلا و دانشمنداني که در موازنه فرهنگي منطقه‌اي و جغرافيايي کرمانشاه را در حد همدان قرار مي‌دهد و ما امروز در برابر ابن‌سينا و عين‌القضات و بديع‌الزمان و باباطاهر که همه محل و مقبر و محضر مشخص دارند. در همدان ما در کرمانشاه از چه کساني ياد و نام مي‌بريم.

* درباره وضعيت هموطنان کليمي و مسيحي در شهر کرمانشاه چه نظري داريد؟

اين عزيزان هموطن از زمان‌هاي بسيار دور ساکنان اين سرزمين و همسايه و همنشين و رفيق راه ما بوده‌اند بويژه هموطنان کليمي که ريشه‌اي تاريخي در غرب ايران و بويژ همدان و کرمانشاه دارند و هموطنان مسيحي متأخرند امّا تأسيسات خدماتي و بهداشتي چون بيمارستان مسيح و مدارس متعدد در کرمانشاه داشتند که بعد از پيروزي انقلاب و جنگ به کلي اين حضور و فعاليت تخته شد.

هموطنان کليمي شايد از اولين ساکنان بنياد شهر کرمانشاه بودند. دروازه‌ يهودي‌ها يکي از پنج دروازه شهر کرمانشاه بود، جمعيت کليميان کرمانشاه را در دوره مشروطيت حدود سه هزار نفر نوشته‌اند تا تأسيس مدرسه آليانس جز در مواردي که شرح آن در اين گفت‌وگو نمي‌گنجد، رسميت و مرکز فرهنگي قابل اشاره‌اي نداشتند. در 1904 يعني 1322 قمري که آليانس ايجاد شد، صاحب موقعيت فرهنگي و اجتماعي شدند. در دوره پهلوي اوّل با حفظ محله منتهي به دروازه يهودي‌ها در نقاط مختلف شهر هم مستحدثات بنا کردند و تا 1357 يعني هنگام پيروزي انقلاب، انجمن کليميان کرمانشاه يکي از مهم‌ترين و فعال‌ترين انجمن کليميان ايران بود. بازار کليميان، کنيسه‌هاي کليميان، محله کليميان، و بازاري‌هاي معتبر در اکثر شهرستان‌هاي اين استان از کليميان بودند. در 1357 آليانس بسته شد. دانش‌آموزان کليمي آواره ديگر مدارس شدند و مطالب عمده‌اي که در جاي خود به طور مستند بدان پرداخته‌ام، اين مضيقه‌ها موجب مهاجرت گروهي آنها به تهران و ساير شهرها شد و بشدت از لحاظ جمعيت تقليل پيدا کردند. از مجموع چهار کنيسه‌اي که در کرمانشاه فعال بود، فقط کنيسه‌اي مختصر و عده‌اي در حد چند خانوار باقي است که از تمام مزاياي مرسوم و مربوط به خود محرومند. حتي يک تبريک اعياد ديني از سوي رسانه‌ها ...

بحث هموطنان مسيحي که از شاخه‌هاي مختلف در کرمانشاه بودند و محله مخصوص داشتند و مسلمان و کليمي و مسيحي بدون هيچ اصطکاکي در کنار هم زندگي مي‌کردند با مصادره مدارس و بيمارستان و کليساهاي آنها و مهاجرت پيروان که سال‌ها پيش با آمدن از غربتي ديگر اين شهر را پناهگاه خود مي‌پنداشتند و بسيار در سر و سيماي مدني کرمانشاه مؤثر بودند. اين شهر را ترک کردند و امروز قريب بيست و پنج تا سي خانوار مسيحي در کرمانشاه زندگي مي‌کنند و از چند کليساي سابق تنها يک کليسا مانده که ماهي دو بار براي انجام دعا و واجبات ديني در آنجا جمع مي‌شوند و چه دردآور است هموطناني که روزي آشکار و پرکار و خدمتگزار رنگي روشن از فضاي مدني کرمانشاه بودند. امروز به سبب بي‌توجهي‌ها کسي نمي‌داند که آيا اقليت کليمي و مسيحي ايراني در اين شهر هستند يا نه. اگر بخواهم بر طبق مستندات تاريخي حق مسيحيان را بر واقعه کربلا و عاشورا براي شما و خوانندگان بگويم، به پهناي صورت خواهيد گريست. آري خواهيد گريست.

* مي شوداشاره‌اي بفرماييد؟

درباره چه؟ حق مسيحيان بر واقعه کربلا؟

* بله.

اشاره مي‌کنم که بعد از روز عاشورا و حرکت اُسراي شام در طي تمام مسير، سر مبارک سيدالشهدا(ع) و اُسرا را جز کليساهاي مسير هيچ مسجدي نمي‌پذيرفت زيرا مساجد در اختيار بني‌اميه بود. در هيچ مسجدي تا عهد آل‌بويه هم براي امام حسين (ع) سوگواري برگزار نشد و کليساها بودند که در استقلال خود هم پذيراي سر مطهر امام و هم اُسراي شام (حضرت زينب(ع) و حضرت امام سجاد(ع) و...) بودند و به همين خاطر در سرآغاز انجام تعزيه تکايا، در کنار مساجد براي تعزيه ساخته شد و جريان‌هاي بعدي و چه زيباست اگر حتي براي سپاس و همدلي و همراهي هم که باشد هيأت عزاداري براي يادآوري اين غربت غريب، علم‌هاي خود را تا درب کليسايي حمل کنيم چه زيبا خواهد بود، تازه اين يک سوي قضيه است، هيچ اطلاع و مطالعه و پژوهشي حتي در امر عاشورا نداريم. با اين همه هياهو و سروصدا و تبليغ، زيرا عاشورا نقطه واحد اتحاد تمامي اديان است. اين نکته‌ها را در کتاب طريقت صفويه و اوّلين شرح ترکيب‌بند محتشم به تفصيل آورده‌ام. ما در مراسم آن هيچ ابداعي نداريم. حداقل به يزد نگاه کنيم که چه تغييري در مراسم خود داده‌اند و تعزيه خود را ثبت ملي کرده، نگاه توريسم جهاني را به سوي آن جلب کرده‌اند.

* اگر موافق هستيد از هموطنان يارسان در کرمانشاه و موقعيت و جايگاه آنها هم ياد کنيم؟

واقعيتش اين است که هموطنان يارساني که يکي از فعال‌ترين اقشار در پيروزي انقلاب بودند با شرکت در تظاهرات و صدور اعلاميه و نافرماني مدني و در هشت سال جنگ هم بخش عظيمي از جنگ‌هاي نامنظم را بر عهده داشتند و شهداي فراواني به نسبت جمعيتشان در راه حفظ آيين و آب و خاک و مرزها تقديم کردند و پيش از انقلاب هم قرن‌ها مرزداري بخشي از مناطق غربي را حفظ و نگاهدار بودند، و از لحاظ توسعه همه جانبه نيز يکي از موارد توسعه پايدار و جذب توريسم از اقصي نقاط جهان به خاطر اعتاب مقدسه‌اي که در سطح استان کرمانشاهان دارند و هم‌کيشان آنها در طي سال زوار و ميهمان استان هستند و به طبع اشتغالزايي خاص براي کارهاي خدماتي و توليدي و تأمين مسافرپذيرها مي‌باشند، امّا با هم‌کيشان خود در ساير نقاط جهان و بخصوص کشورهاي همسايه فرسنگ‌هاي نوري فاصله دارند. علويان در ترکيه که جمعيتي بالغ بر بيست ميليون نفر را شامل مي‌شوند، داراي رسميت کامل هستند. از راديو، تلويزيون مستقل، نشريه مستقل، انجمن‌هاي اعتقادي متعدد، کرسي‌هاي دانشگاهي، کنفرانس‌هاي سالانه و... برخوردار هستند امّا در ايران نه تنها از اين حقوق بي بهره‌اند، بلکه در آنچه به عنوان تلويزيون، نشريه و... در کشور موجود است سهمي ندارند. گره‌بان، توتشامي، و اورامان که در مرحله نهايي ثبت يونسکو قرار گرفته است، از مراکز عمده مقدسه يارسانيان و مثلث جاذبه توريست‌پذير استان است. در شهرستان‌هاي کرند و صحنه اکثر قريب به اتفاق يارساني هستند. در کرمانشاه و کنگاور و سرپل ذهاب و قصرشيرين و گيلانغرب حضور دارند، امّا متأسفانه آمار دقيقي هيچ گاه از جمعيت آنها نداشته‌ايم و اصول قانون اساسي هم درباره آنها رعايت نشده است و در آلبوم ميراث فرهنگي کرمانشاه هم خبري از مثلث جاذبه يادشده نيست. امّا يارسانيان قرن‌هاست که در دوره مختلف از پاي نايستاده‌اند. براي مثال در هنگام پيروزي انقلاب تمام تنبورنوازان منطقه از ده، بيست نفر تجاوز نمي‌کرد. در حالي که امروز بدون هيچ پشتوانه رسمي دولتي، طبق آمارهاي منقول بالغ بر هيجده هزار از مبتدي تا منتهي تنبورنواز يارساني در استان کرمانشاه حضور دارد و ....

* شما در حوزه اديان و مذاهب و طرائق صوفيه در کرمانشاه و ساير نقاط کارهايي ارزنده و عميق داريد و در دانشنامه کرمانشاه هم به دقت تمام به آن پرداخته‌ايد. درباره طرائق صوفيه در کرمانشاه امروز بفرماييد؟

طرائق صوفيه در مذاهب اسلامي شيعه و سني فرهنگ‌سازان ايران بوده‌اند، يعني بعد از اسلام، ميراث فرهنگي ايران را در درون آداب و آيين خود نگاهداشته‌اند. در کرمانشاه که هندوستان ايران بود و هست، اکثر قريب به اتفاق سلاسل فعال صوفيه که بر مکتوبات بي‌بديل و مرموزات پنهان و اصيل ماندگار و استوار هستند، در مذهب تسنن؛ قادريه و نقشبنديه و در مذهب تشيع نعمت‌ا للهيه و خاکساريه در کرمانشاهان حضور آشکار داشتند.

نعمت‌ الهی در کرمانشاه شاخه‌هاي متعدد داشت و داراي مکان و مريدان بودند و تا پايان جنگ هم به حضور خود ادامه دادند، امّا به حضور و ادامه آنها پايان داده شد. خانقاه‌ها بسته و بعضي تغيير کاربري داده شدند و سر در سکوتي مبهم بردند. از اين طريقت گنابادي‌ها که به رسم متداول خودشان در خانه مريدان به انجام مراسم مي‌پرداختند، افتان و خيزان گام برداشتند. خانقاه صفي عليشاه يا همان انجمن اخوت خود موزه کرمانشاه‌شناسي بود از کتابخانه و نسخ خطي و عکس‌هاي تاريخي مربوط به معاريف و بزرگان کرمانشاه و صنايع دستي اين شهر به يکباره محو و نابود شد و معلوم نشد که چگونه اين همه آثار آنتيک و ارزشمند به يغما رفت و اگر با ممانعت و ممنوعيت حضور مريدان، آن مکان به عنوان موزه حفاظت و نگهداري مي شد، امروز يکي از جاذبه‌هاي توريستي براي اين شهر مظلوم بود.

خاکساريه به شيوه متداول خود به عنوان هيأت سوگواري خامس آل عبا(ع) که يکي از فعاليت‌هاي آن در طول حيات تاريخي اين سلسله بوده است، به حيات خود ادامه داد امّا در سايه و سکوت تمام با تغييرات فراوان، طرائق قادريه و نقشبنديه در مناطق سني‌نشين و نيز شهر کرمانشاه همين موقعيت را داشتند يعني در سايه و سر در سکوت بودند، امّا با ظهور بنيادگرايي اسلامي و داعش و دنباله‌هاي آن بالاجبار براي اين ياريگران تمدن و فرهنگ اسلامي و اعتدالي فضاي حضور و فعاليت را مهيا کردند، امّا باز در شهر کرمانشاه موقعيت و اوضاع طرائق صوفيه با آنچه که بايد باشد و حتي آنچه که بوده زير صفر است.

* دور از انصاف است اگر به وضعيت و حقوق زنان در استان کرمانشاه نيز نپردازيم.

زن اين آفريده مقدس در استان کرمانشاه مظلوم‌ترين موجود است. آنچه به خاطر دارم در گزارش 25 مهر 96 کرمانشاه بالاترين رتبه بيکاري زنان را در ايران داشته است. ناديده گرفتن حقوق دختران شافعي مذهب در کرمانشاه که در مدرسه علميه تازه تأسيس هيچ حقي براي آنها قائل نشده‌اند و نيز زنان شاغل از شيعه و سني در پست‌هايي چون فرماندار، شهردار، شوراي شهر جايگاهي ندارند که حتي کرمانشاه از لحاظ حضور زنان در پست‌ها با بلوچستان قابل قياس نيست که زن از فرمانداري به سفارت جمهوري اسلامي در کشورهاي ديگر رسيد. اخيراً گويا در پست شهرداري ثلاث باباجاني يا جايي ديگر هم شايد انتصابي صورت گرفته است. به هر حال زن در کرمانشاه هم در جايگاه تاريخي و هم جايگاه اجتماعي و هم جايگاه اعتقادي و حتي نظامي لياقت خود را به اثبات رسانده است، امّا به محل اوّل خدمات در روستا و خانه بازگشته و شأن زن بسيار بيشتر از آن چيزي است که در ذهن سياستگذاران فرهنگي کرمانشاه مي‌گذرد.

کد خبر 255321

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha