خاموشی شمع در جشن فروزش شمع / حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه _ استاد حبیب الله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان، به مناسب ترور ناجوانمردانه شهید اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس و از چهره های برجسته جبهه مقاومت، توسط صهیونیست‌ها مطلبی به نگارش درآورده است که در ادامه می‌خوانید:

خبرگزاری کردپرس _ شهادت ناجوانمردانه و مظلومانهٔ اسماعیل هنیه که درد بی درمان آوراگی را بیش از ۶۰ سال بردوش کشید و سرانجام بر سَرِ سفره چون مهمان هم امان نیافت و به کاروان قربانیان ۷۵ سالهٔ اخیر فلسطین اسیر و بی دست گیر پیوست، وجدان های آگاه و بیدار را جدای از هر بینش و روشی آزرده می سازد و روان را مچاله و ذهن را پریشان و پُر پرسش می کند. پرسش هایی در باب فدا شدن عدالت در پای قدرت در جهان پر تزویر امروز و گرفتار شدن در چرخه های بی سرانجامی که بهای جان بی گناهان را چنان ارزان می کند که عاطفه و احساس را هم به محاق می کشاند که بسیار وحشت افزاست.

گرچه اسماعیل جان بر کف داشت اما این بار برای بر افروختن شمع اصلاح و گشودن دفتر دولت صلح محور بارِ سفر بربسته بود. سوگمندانه سفرهای اصلاحی را قدرتمندان اشغالگر وتجاوز پیشه، هیچ گاه برنتافته اند زیرا آنان خودخرمن سوخته اند و لاجرم ‌چشم دیدن شکوفایی خرمن دیگران را ندارند، به قول مولانا؛

زانکه هر بدبخت خرمن سوخته
می نخواهد شمع کس افروخته

باشد تا به یاری پروردگار سبحان خون این انسان شریف و آزاده، راه را بر فَوَران بیشتر خون کودکان، زنان و یاران کم یاوَرَش در فلسطین ببندد و برایشان در سرزمین زیتون، صلح و صفا و سکون به ارمغان بَرَد و روح او را نیز چون مسافری غریب، قریب رامش و آرامش کند.
کتابچهٔ کوچک«بذر فریاد» از سروده های شاعر اهل بصره، احمد مطر( متولد۱۹۵۶م مقیم لندن) را مطالعه می کردم یکی از شعرهایش را ترجمان احساسم دانستم که با دوستان به اشتراک می گذارم، همراه متن عربی؛

ناز و کرشمه
مورچه به فیل گفت:
برخیز و مرا مشت و مال بده
و در مقابل بخندانم!
و اگر نخندیدم
با بوسه و پول به من غرامت بده
و اگر قانع نشدم..
هر روز
هزار کُشته برایم بیاور!        
فیل خندید
مورچه بر افروخت و گفت:
«مرا مسخره می کنی..
ای بشکه!
کجایش خنده داشت، آنچه گفته آمد؟!
دیگران کوچک تر از منند
اما بیش از من خواسته اند
دیگران از تو بزرگترند..
اما ذلیلانه پاسخ مثبت گفتند
دلیل و منطق کدام است؟
دیگران بزرگ‌تر از تو جهان عرب است
و دیگران کوچکتر از من، اسرائیل! »

دلال
النَّملةُ قالت للفیلِ
قم دَلّکنی.
و مقابل ذلک ضَحِّکنی!
واذا لم أضحک عوَّضنی
بالتَّقبیل و بالتّمویل.
و اِذا لم أقنَع..قدِّم لی
کلَّ صباح ألف قتیل!
ضحِک الفیل،
فشاطت غضباً:
تَسخرُ منی یا برمیلَ؟
ماالمُضحِک قیمت قد قیل؟!
غیری أصغرُ
لکن طلبت اکثر مِنّی
غیرُکَ اکبر..
لکن لبّی و خو ذلیل
أیُّ دَلیل؟
اکبرُ منکَ بلاد العُرب
واصغَرُ منّ اسرائیل!

کد خبر 2773529

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha