خبرگزاری کردپرس _
از پسِ مشروطه، نو شد فکرها
سبکهایی تازه آوردیم ما. ( بهار)
امروز نهضت مشروطیت ۱۱۸ ساله می شود، جنبشی که درخواست نخستینش در اتمسفر استبدادی آن روز عزل شخصی بود به نام عسکر گاریچی که با استفاده از نفوذ، رشوه و رانت امتیاز انحصاری حمل مسافر با درشکه ازتهران به قم را به دست آورده بود وبا مسافران بر خورد نامناسب داشت. اما سیر حوادث این واقعه را چونان اخگری به کیان و جان خرمن مستبدین خودکامه انداخت و به درخواست ایجاد مجلس شورای ملی کشاند و شاه را تنها هفت روز پیش از مرگ در چهاردهم مرداد ماه ۱۲۸۵ه.ش مجبور به امضا نمود.
باتوجه به منابع موجود گزافه نیست اگر گفته شود: شاه بَیت درخواست ها از شاه و هوادارن شاه اجرای عادلانهٔ قانون بود. «ایهاالناس هیچ چیز مملکت شما را آباد نمی کند، مگر متابعت قانون، مگرملاحظهٔ قانون،مگر احترام قانون، معصیت یعنی خلاف قانون، عمل کردن به دین یعنی قانون، مذهب یعنی قانون، هیچ کس حُکمش در مملکت مجری نیست مگر قانون. و بازهم قانون و ایضاً قانون، آقاجانم قانون. قانون…»(فریادهای ۱۱۸ سال پیش سید جمال الدین اصفهانی)
بدون شک این مسیر یعنی درخواست اجرای قانون و تحدید قدرت و پاسخگو نمودن زمامداران مسیر همواری نبوده و نخواهد بود و حد اقل از دو سو مورد تهدیداست همان گونه که دامن گیر مشروطه شد و آن را ناکام گذاشت تا جائیکه کنشگرانش را در پاره ای از موارد با عکس مقصود مواجه کرد.
تهدید نخست: حکومت های خود کامه که قدرت خود را منوط و مشروط به هیچ قاعده و قانونی نمی دانستند و به هرشیوه ای از حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و نظارت مؤثر بر قدرت، دست در دست قدرت های خارجیِ منافع محور جلوگیری می کردند.
تهدید دوم: عدم مدارا بین کنشگران و خود حق پنداری آنان. در جریان هر جنبشی وجود اختلاف آرا طبیعی و پذیرفتنی است. عقاید و آراء هرچه باشند، الزاماً به زورگویی منجر نمی شوند بلکه صاحبان عقاید و آرا(هرکه می خواهند باشند) زورگو و متعصب می شوند. به زبان دیگر مدارا و تعصب قبل از آنکه نتیجهٔ عقیدهٔ خاصی باشند وابستهٔ روش و رویهٔ دارندگان عقاید است. جستجوی نقطهٔ اشتراک بین شیخ فضل الله نوری و سید حسین تقی زاده تلاشی قرین توفیق نیست اما با وجود اختلاف فراوان، از نظر سخت گیری و پافشاری بسیار مشابهند.
این نکته شایستهٔ تأمل است که تفاوت شخص دارای تحمل و مدارا و کسی که مدارا نمی کند این نیست که شخص بی مدارا احساس و عاطفه و ایمان دارد ولی انسان دارای مدار ندارد بلکه فرقشان این است که دومی(بی مدارا) بر این گمان است که تعبیرها و برداشت هایش صد در صد درست است و برداشت دیگران صددر صد غلط است بنابر این او حق دارد برای ترویج حقیقت ناب و بی چون و چرای خود یا گروهش به هر وسیلهٔ ممکن دیگران راسرکوب کند در حالی که شخص مدارا محور می گوید برداشت هیچ فرد و گروهی از هیچ چیز صد در صد نیست و زور گویی وتحقیر حاصلی جز ایجاد دشمنی و بی اعتبار کردن خود او و نظرش را ندارد. بی مدارایی به جای مدارا،قهر و خشونت به جای مهر و عطوفت،تهمت، دروغ ،توهین و تحقیر به جای نزاکت،صداقت، انصاف و عمل، بلایای بزرگی هستند که در نهایت خانه را بر سَرِ زورگو و قربانی خراب خواهد کرد. ملک المتکلمین، شیخ فضل الله نوری، بهبهانی، صوراسرافیل و… قربانیان این واقعیت تلخ هستند.
و کلام آخر؛
شرح این هجران و این سوز جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
نظر شما