تا خان رازیا له‌شکه‌ر ترازیا / حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه _ « همان گونه که استفادۀ کارآمد و اثر بخش از زمان موجب بهره وری و سعادت جامعه می شود ، سهل انگاری و تلف کردنش، بی رحمانه همه چیز را در لابلای چرخ دنده های تیز و سنگین خود نابود می کند و.... » . استاد حبیب اله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان در تازه ترین مطلب خود با بهره گیری از یکی از ضرب المثل های زیبا و پرمعنای هورامی به موضوع اهمیت تدبیر در مدیریت زمان پرداخته است .

تا خان رازیا له‌شکه‌ر ترازیا

خان= رئیس- فرمانده -امیر

ئه وه رازیای- رازیا = مجهز شدن-آماده شدن- آماده شد

له‌شکه‌ر= سپاه – لشکر

ترازیای- ترازیا= از جا در رفتن-عبور کردن – جابجا شد- عبور کرد

{تا رئیس(فرمانده) آماده شد، لشکر(سپاه ) عبور کرد}

تا به فکر خود فتادم، روزگار از دست رفت / تا شدم از کار واقف، وقتِ کار از دست رفت

تا کمر بستم، غبار از کاروان بر جا نبود / از کمین تا سَر برآوردم، شکار از دست رفت (صائب تبریزی)

گذری بر قالب ظاهری ضرب المثل

طنینِ لفظ خان در گوش هورامان نشینان، جدای از ریشه یابی لغوی و پیشینۀ جایگاه سیاسی اجتماعیش در دوره های مختلف، چندان نا آشنا نیست. «خان »، «خاتون»، «خان زاده» و «دیواخان»برای ساکنان بوم و بَرِ هورامان، یاد آور ریاست و اعمال قدرت در سیستمی ملوک الطوایفی گونه است. خوانین، محور های قدرت و اخذ مالیات از مردم بودند و درهمان حال مسئولیتِ نظم وامنیت و ایستادن در مقابل متجاوزان به حیطۀ حکمرانی خودرا نیز به عهده داشتند.

شیوۀ زندگی خان و خاتون (همسر خان که گاهی هم لقب خان را پس از نام کوچکش ذکر می کردند) ویژگی خاص خود را داشت و تابع پروتکل هایی بود، که معمولاًخان بدون رعایت آنها ، کاری انجام نمی داد. همان گونه که شرکت خان در مراسم عروسی، عزا، مهمانی و شکار، نیازمند آمادگی های اولیه و حواشی مخصوص خود بود، بازدیدش از افراد مسلح و مدافعان قلمرو حکمرانی و یا شرکتش در نبرد و رویارویی با متجاوزان و رقیبان هم، تابع نوعی آمادگی و مهیا سازی های قبلی بود. انجام کارهایی مانند پوشیدن لباس رزم، استفاده از نشان های مخصوص و آماده نمودن مَرکَب(اسب) ،حداقل مواردی بود که قبل از حرکت خان به عنوان فرماندۀ افراد مسلح، برای سان دیدن از لشکر یا شرکت در نبرد با دشمن ، می بایستی انجام شود. به عبارت دیگر کارهای خان، تصادفی و بدون مقدمه نبود.

صورت ظاهر این ضرب المثل، متوجه خوانین لاابالی و سهل انگاری است که بیشتر اسیر حواشی و مقدمات هستند و با این کار از اصل و متن موضوع فاصله می گیرند و در نتیجه کار به صورت دقیق و کامل انجام نمی شود ، به زبانی دیگر خان، اصل را فدای فرع و متن را قربانی حاشیه می کند. لشکر و سپاه از خط ممنوع عبور کرده اند، اما خان هنوز مشغول انجام راه ورسم آماده شدن برای به عهده گرفتن فرماندهی و سپس جلوگیری از حرکت آنها است.

مدیریتِ زمان پیام پنهانِ این ضرب المثل هورامان

اگر از خان ، خاتون ، دیواخان و راه ورسم جاری در آن که همگی صورت و قالب این زبانزدِ هورامی را شکل می دهند عبور کنیم ، به هسته و قلب آن می رسیم که تأکید بر اهمیت استفادۀ بهینه از زمان و وقت است. نیاکان هورامان نشین و اسیران سختی و سنگلاخ جغرافیا، در گذشته های دور به مبحث مهم امروزمان یعنی مدیریت زمان پرداخته و آن را به زیبایی تمام در قامت کلماتی آهنگین(ضرب المثل) نشاندهاند.

ویژگی های مهم زمان؛

*به صورت یکسان در اختیار همه است * قابل خریدن نیست * چیزی جایگزینش نمی شود * برای آینده ذخیره نمی شود * تهیهاش سرمایه نمی خواهد.

اهمیت زمان با این خصوصیات ویژه امروز بر همگان آشکار و در زمانۀ ما ملموس است. همان گونه که استفادۀ کارآمد و اثر بخش از زمان موجب بهره وری و سعادت جامعه می شود ، سهل انگاری و تلف کردنش، بی رحمانه همه چیز را در لابلای چرخ دنده های تیز و سنگین خود نابود می کند و اثرات جبران ناپذیر خود را بر جامعه تحمیل خواهد کرد. به قول پروین اعتصامی؛

وقت گرانمایه و عمر عزیز / طعمۀ سال و مه و صبح و مساست

از چه همی کاهدمان روز وشب؟ / گر که نه ما گندم و چرخ آسیاست

حساسیت «زمان» در زمانۀ ما ( دوران سرعت و سبقت)-اشارات سعدی

بحث ویژگی ها ی عصر امروز ، داستان دراز دامنی است که تبیینش در بضاعت نگارنده و چارچوب این مختصر نمی گنجد، اما سخن گزافی نیست ،اگر بگوییم در دورانی زندگی می کنیم که سالهاست زنگ های سرعت و سبقت در آن به صدا در آمدهاند و در این میان تنها افراد و جوامعی موفق می شوند که با مدیریت صحیح زمان ،از این قافله پر شتاب فاصله نگیرند.

سعدی در باب نهم بوستان با زبان شیوای خود در قالب حکایت خواب شبانهاش در بیابانِ شهر فَید بر اهمیت اهتمام به زمان و دوری از سستی و سهل انگاری اشاره می کند و می گوید؛

شبی خوابم اندر بیابان فید / فرو بست پای دویدن به قید

شتربانی آمد به هول و ستیز / زمام شتر بر سرم زد که خیز

مگر دل نهادی به مردن ز پس / که بر می‌نخیزی به بانگ جَرَس؟

مرا همچو تو خواب خوش در سَر است / ولیکن بیابان به پیش اندر است

فرو کوفت طبل شتر ساروان / به منزل رسید اول کاروان

ناصح ادب فارسی در ادامه به مطلب مهم مورد اشاره در ضرب المثل پیشِ رو اشاره می کند و می گوید نه تنها سستی و سهل انگاری قابل قبول نیست، بلکه افراد و جوامعی شایستۀ تحسین و تشویقند که پیشگام شوند و با پیش بینی وبرنامه ریزی دقیق ، همیشه گامی فراتر بگذارند. او وقت و زمان را به شمشیری تیز تشبیه می کند که همان گونه که قاطعانه گذشته را از آینده جدا می کند، در صورت عدم استفادۀ درست ، بر علیه انسان عمل می کند( عُمر را بیهوده بر باد می دهد)

خُنُک هوشیاران فرخنده بخت / که پیش از دهلزن بسازند رَخت

مکن عمر ضایع به افسوس و حیف / که فرصت عزیز است و الوقت سیف

بی توجهی به زمان توجیه پذیر نیست – نگاه مولانا

چنانکه قبلاً بیان شد استفاده نکردن به موقع از زمان برای هیچ شخص ، گروه یا جامعه ای قابل جبران نیست و هیچ کس، دسته و یا دولتی نمی تواند صندوق پس انداز زمان داشته باشد. لاجَرَم هر وعده و وعیدی در این مورد نه تنها بی معنی است، بلکه برای جامعه نتیجه ای جز خسارت و زیان و عقب ماندگی ندارد. مولانا در دفتر دوم مثنوی به شخصی (نماد اشخاص درشت خو و چرب زبان ، اما بی توجه به اولویت ها و نا آگاه به خاصیت زمان) اشاره می کند که بدون مطالعه و بی توجه به نتیجۀ کار ، بوته‌های خار را در مسیر عبور مردم می کارد و وقتی خار رشد می کند، همه دچار مشکل می شوند؛

همچو آن شخص درشتِ خوش‌سُخُن / در میان ره نشاند او خاربُن

ره گذریانش ملامت‌گر شدند / پس بگفتندش بکَن این را نَکَند

هر دمی آن خاربن افزون شدی / پای خَلق از زخم آن پر خون شدی

وقتی به او می گفتند که بوته های خار را که باعث ایجاد مشکل برای مردم شدهاند را بَر کن، می گفت سرانجام روزی این کار را انجام خواهم داد (وعدۀ بدون عمل)

چون بجد حاکم بدو گفت این بکَن / گفت آری بر کَنَم روزیش من

مدتی فردا و فردا وعده داد / شد درخت خار او محکم نهاد

سر انجام و پس از عمل نکردن به وعده ها، حاکم به او تذکر داد و گفت که مشکل او زمان ناشناسی است. تیغ زمان دو سویه است، از سویی بوتۀ خار را جوان و پر قدرت کرده و از سوی دیگر آن شخص را پیر و ناتوان می کند.

تو که می‌گویی که فردا این بدان / که بهر روزی که می‌آید زمان

آن درخت بَد جوان‌تر می‌شود / وین کَنَندَه پیر و مضطَرّ می‌شود

خاربن در قوت و برخاستن / خارکن در پیری و در کاستن

خاربن هر روز و هر دم سبز و تر / خارکن هر روز زار و خشک تر

او جوان‌تر می‌شود تو پیرتر / زود باش و روزگار خود مبر

و به قول هورامانیان؛ تا خان رازیا له‌شکه‌ر ترازیا

کد خبر 35440

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha