طنین ۲۵۰ سالهٔ «نه» به کَیفَر و انتقام در پاوه /  حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه _ استاد حبیب الله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان در تازه ترین مطلب خود به بازخوانی یکی از سندهای کهن و مهم تاریخی منطقه هورامان پیرامون گذشت و بلندنظری و آثار نیک و ماندگار اجتماعی آن پرداخته است که در ادامه می خوانید:

خبرگزاری کردپرس _

کَرَم وَرزَد آن سَر که مغزی در اوست
که دون همتانند بی مغز و پوست (سعدی)

اگر سوار بر زین و پای در رکابِ اسب تیز تک ایام در تونل زمان۲۵۶ سالِ قمری یا ۲۴۹ سال خورشیدی به عقب بر گردیم، به سوم دیماه سال ۱۱۵۴ (۱۱۵۴/۱۰/۳ه.ش)مطابق با دوم ذی القعدهٔ سال ۱۱۸۹ (۱۱۸۹/۱۱/۲ه.ق) برابر بیست و چهارم دسامبر۱۷۷۵ (۱۷۷۵/۱۲/۲۴م) می رسیم .

در جهان و ایران در این روز در سطح جهانی جنگ های انقلاب (استقلال) امریکا در جریان است و نیروی تفنگداران دریایی در آستانهٔ تشکیل شدن است. در ایران، ۲۸ سال از ترور نادر شاه افشار توسط محافظینش گذشته و محمدکریم بهادرخان زند، (وکیل الدولهٔ دورهٔ صفوی) مؤسس دودمان زندیه با عنوان «وکیل الرعایا» در شاه نشینِ ارگ کریمخانی شیراز سال های پایانی اقتدارش را سپری می‌کند و هیچ نمی داند که ۱۷ سال بعد در انتقامی ناجوانمردانه و  سخت، استخوان هایش به دستور آقامحمدخان قاجار در زیر پله های کاخ گلستان تهران دفن می شوند.

در پاوه چه می گذرد؟

اما  این روز زمستانی در پاوه، دور از هیاهو، پیشِ پایِ قامت پر شکوهِ «شاهو» و رُخ در رُخ زیبای «آتشگاه»، فارغ از غوغای جهان و توطئه چینی های درباریان قدرت پرست برعلیه یکدیگر در گوشه گوشهٔ هشتی ها و کنج راه پله های ارگ پایتخت (شیراز)، زندگی اگرچه سخت و در جدال با صخره و سنگ اما در کمال سادگی و صفا و دور از رنگ و ریا، جاری است.

سوز سرمای هوای دی ماه ‌و برودت برف سنگینی که کوچه های تنگ و سنگی اطراف مسجد «دُخان» را تا لب ِ پشت بام ها پُر کرده، مانع از بازی و جنب و جوش کودکان نشده، که بر آن افزوده است. گرمای جست و خیز مجالی به احساس سرمای تیز نمی دهد. در تب و تاب بازی ناگهان چوب دستیِ کودکی به نام «علی میرزا فرزند محمد میرزای قوچعلی پاوه ای» در دهان کودکِ هم بازی او به نام «محمد جان پسر علیخان اصل امیرضیاءالدینی» فرو رفته و دندان پیشینش را می شکند.

آموزه های دینی و رسوم متعارف، دندان را در مقابل دندان، چشم را در برابر چشم و … قرار می دهد و اولیای ضارب (علی میرزا) را مجبور به جبران می داند، تا به قولی شاهین ترازوی عدالت قائم بماند و حقی ضایع نگردد. برای ماموستایان، مفسرین و علمای دینی مشکل نیست که راههای همیشگی و دیگران رفته را دنبال کنند و حکم به کیفر، مقابله به مثل و جبران دهند،که با کمترین تردید، هیچ گونه اعتراضی را (حداقل در صورت ظاهر) هم از سوی طرفین ( بویژه خانوادهٔ مضروب) در پی ندارد.

آیا ماموستایان و علما پس از فتوای قصاص نمی توانستند سخن سعدی را زمزمه کنند و بگویند؟؛

قضا دگر نشود وَر هزار ناله و آه
به کُفر یا شکایت بر آید از دهنی
فرشته ای که وکیل است بر خزاین باد
چه غم خورَد؟ که بمیرد چراغِ  پیرزنی

اما و بسیار اما! اینجاست که چلچراغ تعقل و تشخیص برای آنهایی که اراده و البته توان استفاده از آن را داشته باشند کاربردی شده و در پناه نورش، شعور هویدا می شود. ماموستایان و بزرگان پاوه و حومه قاب نگاه را تغییر می دهند، بر مدار تکرار نمی مانند، فقط به اجرای حکم و نگاه لحظه ای به موضوع نمی اندیشند، فرداها و انباشت کینه در سینه ها را هم در نظر می گیرند و سر انجام راه بخشش و عبور از قصاص و مقابلهٔ به مثل را انتخاب می کنند تا مصداق بیت زیبای دانای بزرگ توس گردند که؛

هر آنکس که بخشش کند با کسی
بمیرد تَنَش، نام ماند بسی

و زیباتر آنکه برای این واقعهٔ (در ظاهر کم اهمیت)، جهت جلوگیری از فراموشی در گردونهٔ زمان و استناد به روایات شفاهی احتمالاً متناقضِ منجر به تبعات بعدی و کاشتِ بذر دشمنی مابین دو خانواده، سندی مکتوب تنظیم می کنند تا پیام این داستان راستان را ثبت و ضبط کرده، به عصر و نسل آینده نیز برسانند. و اینک خوانش دوبارهٔ آن سند موضوع این نوشته، ۲۵۰ سال پس از خفتن شاکی و شاهد و متشاکی در سینهٔ پُر گُهر خاک شده است؛

نامشان زمزمهٔ نیمه شبِ مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند

لازم به ذکر است که کودک مضروب (محمدجان) برادر میرزا سیاف (جد اعلای مستوفیان پاوه و پدر بهرام میرزا بیگ) است که بهرام میرزا بیگ مسجد دخان پاوه را چهل سال بعد از این واقعه، در سال (۱۲۲۹ه.ق ) تعمیر کرد و بر یکی ستون های چوبی آن چنین نگاشت؛

«بحمدالله که از لطف الهی نوبت دیگر ز بهرام میرزا بنیاد شد این دلنشین معبد چو شد اتمام خُرم زد رقم از بهر تاریخش که بهرام میرزا شد از صفا بانی این معبد»

تصویر و محتوای اسناد

طنین ۲۵۰ سالهٔ «نه» به کَیفَر و انتقام در پاوه /  حبیب الله مستوفی

«سبب این نوشتهٔ شرعی آن است که به تقدیر ازلی و قضای لم یزلی، علی میرزا ولد محمد میرزای قوچعلی پاوه ای در حالت نابالغی بعادت صبیانی مشغول به لعب می شود و محمد جان پسر علیخان اصل امیر ضیاءالدینی در آنجا حاضر و چوب از دست علی میرزا بیرون می رود و به دهن محمد جان می چسبد یک دندان او شکسته، چون جریان این مقدمه بدون خصومت سابقه و نزاع لاحقه بوده و نظر به کریمهٔ (من جاء بالحسنه و له عشر امثالها) از روی پاک طینتی و نیک ذاتی تمامی دیه دندان را دست بر داشت و ذمت لاعب ضارب را ابراء و بحِل نمود و محمد میرزا نیز بر ذمت خود لازم گردانید مبلغ شش هزار به محمد جان بدهد. بناعلیه نرسد بعدالیوم احدی نقض این عفو ابراء نماید و اگر نماید نامسموع بوده باشد. جهت حجت مرقوم گردید. تحریر فی شهر ذی قعده سنهٔ ۱۱۸۹ شهود الحال، فقیه یعقوب ولد ملا یوسف و فقیه شریف ولد ملا امیرخان خانقاهی و فقیه سلیمان ولد ابی بکر خانقاهی و بابای شمشیر و اسماعیل نوسمه و غیرهم من الحاضرین.»

طنین ۲۵۰ سالهٔ «نه» به کَیفَر و انتقام در پاوه /  حبیب الله مستوفی


تصویر ستون چوبی مسجد دخان و تاریخ تعمیر آن

«بحمد الله که از لطف الهی نوبت دیگر ز بهرام میرزا بنیاد شد این دلنشین معبد چو شد اتمام خُرم زد رقم از بهر تاریخش که بهرام میرزا شد از صفا بانی این معبد»
 

کد خبر 2766749

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha