به گزارش کردپرس، «نحبیبالله مستوفی»، ادیب، فرهنگپژوه و فعال فرهنگی منطقه پاوه و اورامانات، در یادداشتی که خود آن را «نجوایی در خانهنشینی خودخواسته» نامیده، از «عاشقانه نگریستن و عاقلانه زیستن در بهار کرونایی»، نوشته است.
چشم برهم مینهم، هستی دو سو دارد،
نیمی از آن در من است و نیمِ آن بر مننیمه در من، بهارانی پر از باغ است و آفاقی پر از باران.
نیمه برمن، زبان چاک چاک خاک و
چشمان کویر کورِ تبداران. (شفیعی کدکنی)
سال ۱۳۹۸ ه.ش نیز در برابر رسم جاودانه رفتن سَر فرود آورد و بار و بُنه بر دوش جای و جایگاه را به ایام و احوالی دیگر (سال ۱۳۹۹ ه.ش) سپُرد، آمدن و رفتن ساعت، ماه و سال در ذات خویش نه زشت است و نه زیبا، و شاید به تعبیری، تصویری است پر از تسلسل و تکرار، اما در قابِ فهم و درک انسان هر سال با حلول بهار، نوروز (روز نو) نام میگیرد و بهانهای میشود برای وداع با کهنه دیروز و سلام دادن بر تازه امروز.سالی که گذشت، آمیزهای از خوش و ناخوش در ساحتهای مختلف و متفاوت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی داخلی و خارجی بود که شرح مشروحش موضوع این نوشتار نیست، اگرچه برآورد خوشآیند و بدآیندهایش و ارزشگذاری آنها برای رسیدن به یک میانگین خاص در جای خود لازم و برعهده بخشهای مختلف و البته متخصص در هر زمینه است.
اما این نوشته از زِهدان اندیشه در زندانی خودخواسته (قرنطینه خانگی) متولد شد، زندانی که به واسطه آخرین رویدادِ سال ۱۳۹۸ (البته تا زمان نگارش این نوشته) نگارنده و کثیری دیگر از هموطنان و شهروندان را دچار نوعی خانهنشینی خودخواسته نمود؛ یعنی بروز و شیوع ویروس نوظهور «کرونا» و بیماری بیمناک «کووید-۱۹».
تابلوی نخست: بوی بهار
در بالکن منزل مسکونی در دوردست، کوه شاهو و ستیغ فرازمندش بهخوبی نمایان است. با شکوهتر از همیشه آسمان آبی و صاف پس از بارانهای شبهای پیش را در آغوش گرفته است. کلاهخود سفیدش در مقابل نور خورشید میدرخشد و نشان از مقاومت پُرصلابت در برابر تازیانههای سرد زمستانی دارد، اما دامنههایش، تغییر رنگ یافته و پیامآور سبزی و طراوتِ بهاری است که بیست روزی است قبراق و سرزنده از گردِ راه رسیده است. شهر، خود را برای سلام بر صبح و شروع روزی نو در میانه فروردین آماده میکند. جاده خاکی دسترسی به تفرجگاه زیبا و دلنشین دامنه شاهو از دور چون مارپیچی روشن نمایان است. صلابت «شاهو» را نه تنها میدیدم، که میشنیدم و حس میکردم. ناگهان صدای بالهای نازک دستهای از گنجشکهای سرمست از باد بهاری، درست بالای سَرم به سمت جنوب، مرا به خود آورد، بیاختیار بیتی از سعدی برایم تداعی شد و با خود زمزمه کردم:
درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
به روزهای در پیش و سماع دگربار باد در باغ و چمنزار و سرور و پایکوبی درختان در جشن تولد دوباره خویش میاندیشم و تسلیم زمستان پار را با تمام صولتش در برابر نوروز و بهار حس میکنم، چنانکه منوچهری میگفت:بر لشکر زمستان، نوروز نامدار / کردست رای تاختن و قصد کارزار
بهراستی کدامین روح بیدار است که با جوشش چشمههای روشن از قلب صلب و سخت کوهساران و قلل حلهپوش به خروش نیاید و همراه جویباران زلال در پیچ و خمها و نشیب و فرازها جاری نشود؟ آیا سکوت پرمعنای درههای عمیق فهمیدنی نیست؟روان شاد باد، نویسنده نامبردار کُردتبار مرحوم رشید یاسمی که صلا سر میداد:
هر قطرهای که غلتد باوی شوم روان / هر ذرهای که جنبد با وی کنم نشاط
با ابر در خروشم و با سنگ در فغان / با شاخ در سرورم و با باد در سماع
بهراستی در کنار هر چشمهای و در امتداد هر رودخانهای، بر فراز هر تخته سنگی و در فراخنای هر مرغزاری و یا در عمق تحیّرزای درههای پُرسکوت و در اوج زیبای قلههای با شکوه میتوان دیالوگی را سامان داد. دیالوگ زیبای انسان و طبیعت تنها باید قابلیتها را ورز داد و آنگاه لذت برد و فهمید.
هنوز در فکر ابیات رشید یاسمی بودم که صدایی از درون خانه به گوشم رسید «این لپ تاپ را خاموش نمیکنی؟ از کی تا حالا کار میکنه». تازه فهمیدم وقتی به بالکن آمده بودم، لپ تاپم روشن بود. بالکن و مواجهههای خوشش را رها کردم و بدون آنکه استراحتی به لپ تاپ بدهم، دوباره به حضورش شتافتم تا تابلوی دوم این نوشته از همهمه و واهمه اخیر که راه نفس را در دنیای واقعی و مجازی بر بسته است، شکل گیرد.
تابلوی دوم: واهمه با نام و نشان (ویروس بیمهار کرونا)
تصور جامعهای ایدهآل بَری از هر نوع واقعه دلآزار که در آن هرچه پیش آید خوشآیند همه باشد، هرچند مطلوب است اما ممکن به نظر نمیرسد. جامعه ما نیز تافته جدابافتهای نیست و در چند دهه اخیر، خواسته یا ناخواسته، آغوش را بر خوش و ناخوشهای بسیار گشوده است. اما تسلسل تصادفی پارهای پیشآمدهای ناگوار، سوکمندانه چونان تابلوهایی در برابر شهروندان نمود یافته که برآیند پیام آنها بیشتر غمافزا بوده و شادیگریز و هر بار بر بارِ اندوه پیشین افزوده است. از حلقههای این زنجیر دلگیر میتوان به آلودگیهای شیمیایی برآمده از جنگ تحمیلی و بروز بیماریهای نوپدید و سرطانهای مختلف و متفاوت، مشکلات اقتصادی وابسته به تحریمها، بیکاری جوانان تحصیلکرده آماده به کار، ضعف مدیریتها به ویژه مدیریت اقتصادی منجر به فسادهای کمرشکن مالی و کاهش قدرت خرید قشر متوسط به ویژه اشخاص با درآمد ثابت اشاره کرد. همچنین پدیدههای تهدیدکنندهای مانند ریزگردها و آلودگی هوا، سیلهای ویرانگر، آتش سوزی، تصادفات جادهای، ترافیکهای سرسامآور و …
اما گویی این زنجیر بدآهنگ هنوز از حلقههای جدید خود رونمایی نکرده است. شوک پیشآمده در قضیه افزایش بهای بنزین در داخل و در عالَم «ماکرو» هنوز از تب و تاب نیفتاده بود که این بار در خارج و در کشور چین، در عالم «میکرو» ویروسی اعلام وجود کرد که با وجود عمر ۵۴ ساله (کشف در سال ۱۹۶۵ م) چون چابکسواری جسور و نوظهور شهر دوازده میلیون نفری «ووهان» را محل تاخت و تاز خود قرار داد و جهان را در تحیّر فرو برد.
رُخ در رُخ مانیتور کامپیوتر، تبلت و موبایل، دست تکان دادن شهروندان ووهان قرنطینهشده را از پنجرهها برای یکدیگر، نظاره میکردیم که خبر درگذشت دو نفر در شهر قم بر اثر ویروس کرونا در تاریخ سیام بهمنماه درخروجی خبرگزاریهای داخلی قرار گرفت و پس از آن بود که بابی بر بازار مکارهای گشوده شد که در آن هر کس و هر گروه فارغ از نام و نشان، متخصص و آگاه یا عامی و ناآگاه کالای خویش را عرضه مینمود و بدون توجه به تأثیر یا سوءتأثیر، به یمن فضای مجازی و گردش سریع اطلاعات با دیگران به اشتراک میگذاشت.
آشوب این بازار تا آنجایی است که تمام رویدادهای دیگرِ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از صدر اخبار سقوط کرده و سایهنشین میشوند. انتخاباتی که بیش از یک سال است موضوع تحلیلهای مختلف داخل و خارج است و تنها دو روز از برگزاری آن و اعلام نتایج حضور انتخابکنندگان و نام انتخاب شوندگان میگذرد، به خبر دست چندم رسانهها تبدیل میشود. بازار تأیید و تکذیب اخبار و تناقض خبرهای رسمی و غیررسمی راه را بر رواج شایعات و ایجاد فضای استرسآفرین باز میکند. کار به جایی میرسد که تنها برای مرور اخبار کرونایی در طول بیست و چهار ساعت باتری موبایلها دو بار شارژ میشوند، اگرچه استرس ناشی از اخبار و فشار واردشده به چشمها و ماهیچههای پشت و گردن جبرانناپذیر است.
ویروس، ناشناخته نیست بلکه دارای نام و نشان است از خانواده بزرگی که طیف وسیعی را از ویروس سرما خوردگی نامآشنا تا «سارس» بیماری حاد تنفسی را دربرمیگیرد. میگویند پیش و بیش از آنکه نگران تلفات جانی بود، باید بیمناک سرعت شیوعش باشیم، چرا که نه پایبند مرز است و نه در بند مذهب. مردم بیش از دویست کشور را (تا زمان نگارش این یادداشت) با تفاوتهای نژادی، دینی، فرهنگی و اجتماعی در چهار گوشه جهان در دام خود انداخته است. دست به دست شدن فیلمها و تصاویر مرگ ناگهانی افراد در خیابان و نفسهای به شماره افتاده مبتلایان بر تختهای بیمارستانها فضایی آکنده از ترس را حاکم کرده که هر لحظه بر غلظتش افزوده میشود. استانهای کشور یکی پس از دیگری به جمع مغلوبان لشکر نامرئی ویروس کرونا میپیوندند.
ویروس چالشزا
مهمان ناخوانده نوروزی ما، یعنی ویروس کرونا، با درصد کشندگی پایین، علاوه بر ایجاد واهمه و استرسآفرینی، چالشهایی را نیز در سطح جامعه پدید آورد که باعث بروز دوگانههایی گردید که هرچند بیگانه نبودند اما اینگونه نمود نیافته بودند، ازآن جملهاند:
دوگانه مربوط به منشأ ویروس؛ طبیعی یا مصنوعی؟
جمعی بر این باورند که این ویروس در بین حیوانات از جمله خفاش، گربه، شتر و گونهای مورچهخوار شایع بوده و از آن طریق به انسان منتقل شده است، اما آن اولین انسان مبتلاشده بختبرگشته (بیمار صفر) کیست؟ با وجود ادعای اینکه پیرمردی چینی دارای آلزایمر بوده است، ولی چندان مشخص نیست. آشکار شدن این مورد از نظر تحقیقاتی بسیار با اهمیت است و ممکن است راهی را بر درمان بگشاید. دستهای دیگر میگویند این ویروس، با توجه به اینکه ترکیبی از ویروس اوریون و سرخک است، دارای منشأ طبیعی نیست بلکه محصول لابراتوارهاست. در مورد اینکه هدف از تولید ویروس چه بوده و در کجا و کدام آزمایشگاه سنتز (ساخته) شده، توضیحات مختلف و متفاوت است. در این میان متهم اول خود چین است که گویا این کار را را به دلایل مبارزه با کاهش رونق اقتصادی انجام داده اما موفق به جلوگیری از فرار ویروس از آزمایشگاهش در شهر ووهان نشده است. آمریکا نیز از دید این دسته متهم است که از ساخت این ویروس در راستای جنگ بیولوژیک (بیوتروریسم) استفاده میکند. جدای از درستی یا نادرستی این نظریه بهنظر میرسد استدلال مخالفان نظریه طبیعی بودن منشأ ویروس کرونا به نوعی دارای رنگ سیاسی و ایدئولوژیک بوده و راه را بر نظریه توطئه باز میکند، اگرچه بعضی از واقعیتها را نیز نمیتوان انکار کرد.
دوگانه مصلحت و واقعیت
از دیگر مواردی که در این روزهای پر آشوب خبری و تحلیلی مربوط به سیطره غیرقابلانکار این ویروس به سمع و نظر مردم میرسد و سهمی از ترسیم فضای ایجاد شده را به عهده دارد، نوع برخورد با چگونگی اطلاعرسانی در سطح عموم است. به نظر بعضی از دستاندرکاران و مدیران تصمیمساز بهویژه در ابتدای شیوع ویروس، به دلایلی، مثلاً جلوگیری از شوک ناگهانی به جامعه و یا دلایلی دیگر که از نظر آنان موجهند، اطلاعرسانی باید مدیریت شود. از این رو شیوه ارائه قطرهچکانی را برگزیدند و شاید هنوز هم بر این روش خویش با تحلیل خاص از شرایط زمانی و مکانی پافشاری نمایند. اما در مقابل دستهای دیگر بر این باورند که باید هر آنچه در مورد ابتلا به این بیماری رخ داده است و البته آمار و چگونگی سرایت، امکانات موجود جهت مقابله، همچنین کمبودها و ضعفهای مدیریتی و لجستیکی از ابتدا تا انتها، بهصورت شفاف اعلام عمومی شوند تا بدین وسیله راه بر هماهنگی و همراهی بیشتر گشوده گردد. بهعنوان نمونه بحث قرنطینه نمودن کانونهای ویروس از مواردی است که مورد اختلاف این دو نوع نگرش بود. اگرچه طرفداران قرنطینه نکردن آن را روشی قدیمی میدانستند اما مخالفان دلایل دیگر از جمله مصلحتگرایی را عامل اجرایی نشدن قرنطینه میدانستند.
دوگانه تکالیف دینی و پرهیزهای توصیهشده متخصصین
ویروس کرونا با منشأ طبیعی یا مصنوعی موضوعی در حیطه علوم تجربی و رشتههای تخصصی مانند زیستشناسی سلولی، ژنتیک، بیوشیمی و… است و بیماری کووید-۱۹ و اقتضائاتش در محدوده کار پزشکی و پزشکان است و بدیهی است که شیوه برخورد با عوارض آن باید بر اساس نظریات کارشناسان و متخصصان مربوطه صورت گیرد. در این میان، با توجه به سرعت بالای انتقال این ویروس و نیز میزان ماندگاری آن در محیط و روی سطوح و وسایل با توجه به سنگینی ویروس، همچنین طولانی بودن دوره نهفتگی (بیش از چهارده روز)، توصیه کارشناسان پرهیز از هر گونه تجمع انسانی به مناسبتهای گوناگون است، مانند گردهماییهای فرهنگی، ورزشی، آموزشی، تفریحی و نیز مراسم دینی و مذهبی شامل مجالس دعا، تعزیه، نماز جماعت و نماز جمعه. این موضوع بهویژه در مورد مناسک دینی موضعگیریهای متفاوتی را در پی داشته است؛ از پذیرش توسط بسیاری از متولیان و تعطیل کردن موقت مراسم تا توصیه به انجام برنامهها همراه با رعایت بعضی از موارد ایمنی، اما در این میان جمعی نیز قرائت ویژه خود را بیان کرده و اصرار بر انجام فرایض داشته و تعطیل کردن آنها را روا نمیدانند. بازتابهای این چالش در گروههای اجتماعی حاضر در فضای مجازی به جایی رسید که جمعی این پرسش را طرح کنند که «من برای دین؟ یا دین برای من؟»
نگاههای فرصتطلبانه
موضوع دیگری که در این بازار مکاره، شوربختانه خِرَدگداز و دلآزار است، بهقولی، فکر ماهیگیری در آب گِلآلود از سوی سودجویانی است که تلخترین شرایط پیشآمده برای مردم و نگرانی شهروندان در میانه مرگ و زندگی، نمیتواند اندکی از حرص و وَلع آنها بکاهد. قناعت که وجود ندارد اما برخلاف پیشبینی سعدی گویی از خاک گور هم کاری ساخته نیست. و این رویه شوم و ناروا در گرانی و احتکار مواد و لوازم پیشگیری یا تقلب و رعایت نکردن استانداردهای رسمی در ساخت این مواد، خود را نشان میدهد.
مشغول دیدن و خواندن اخبار و گاهی دانلود پارهای از تصاویر بودم که همچنان زیر پرچم در اهتزاز کرونا در میان شبکهها، کانالها و گروهها در حال رد و بدل شدن بود که برق شهر لحظهای قطع و اینترنت از دسترس خارج شد. من با تنی خسته از کنار لپ تاپ به کنار پنجره اتاق رفتم اما گویی فکر با خستگی جسم همراه نیست و تابلوی نهایی این نوشته را شکل میدهد.
تابلوی آخر: عاشقانه نگریستن و عاقلانه زیستن
از پشتِ پنجره، دوباره بالکن منزل را میدیدم. خورشید کم کم بالهای زرینش را جمع میکرد، نورش آنقدر بالا رفته که در کمرکش «شاهو» چون کمربندی زرین به دَورِ تخته سنگهای پُرصلابت پیچیده است. شهر خود را برای پیشواز غروب و فرو رفتن در فراخنای شب آماده میکند. تصاویر گوناگونی چونان صحنههای یک فیلم در ذهنم شکل میگیرند و مشتاقم آنها را شکار کنم و در دام کلمات انداخته و شرح دهم اما تلاشم بهدلیل کثرت و سرعت آنها قرین توفیق نیست، بعضی از آنها در قالب پرسشهایی خودنمایی کرده و برقآسا میجهند و تن به شکار نمیدهند. از سویی در فکر فروردین ماهی هستم که کسی سراغ شکوفههایش را نمیگیرد و دامنه کوهسارانی که منتظر راهروانی است که اینک پای در زنجیر خودخواسته، خانهنشین شده اند و نگران تهیه دستکشهای پلاستیکی و ماسک هستند و دیگر کسی نیست تا بگوید آنها مانع لمس این هوای جانفزا و شمیدن عطر گلها نیز میشوند، چراکه کسی به گُل و بوی خوش نمیاندیشد.
از سوی دیگر، به برخی گزارههای برآمده از ذهنهای عقلگریز (دارای ماسک) و ناآشنا با علم تجربی میاندیشم که بیانکنندگان آنها دانسته یا از روی ناآگاهی نه تنها واقعیتهای علمی را وقعی نمینهند، بلکه تمام قد در برابر دستاوردهای علمی و عقلانی انسان میایستند و بدون توجه به ماهیت و رفتار این ویروس ویرانگر که تنها در دام میکروسکوپهای الکترونی درمیآید، برای مقابله با آن دست به دامن خرافات تو بر تو و متراکم شده در طول دوران میشوند و نسخههایی آنچنانی تجویز میکنند. همپای این دسته، دستهای دیگر با در هم آمیختن جایگاه و نقش مفاهیم مهمی مانند عبادات جمعی، دعا، توسل و توکل که برای سالهای طولانی رزق روح مردم بودهاند، مرزهای مفاهیم را مخدوش و اذهان ساده را دچار تردید میکنند و لاجرم بر طبل تکیه بر حفظ ظواهر و تبدیل شدن عبادت، تنها به یک عادت میکوبند و مردم را از اندیشیدن به فلسفه عبادت و چرایی و چگونگی آن دور میکنند.
و سخن پایانی…
آمد و رفت ماه و سال بر مدار مقرر خلقت در جریان است. ویروس کرونا در چرخه حیات وصله ناجور نیست بلکه زاده اسباب و علل است. نه برای انتقام از فلان قوم کافرکیش پدید آمده و نه در پی مجازات حرام خواران است و…
ویروس، دین، مذهب و مسلک نمیشناسد و بر انسان و هر حیوانی میتازد. ایستادگی در مقابلش وابسته به پیشرفتهای علمی و آزمایشگاهی و همچنین مدیریتهای پُرتوان بحران دارد. لاجرم آنچه مهم است نحوه نگرش ما به موضوع است. اگر دنیای بیرون و بهار امسال دست در گریبان اندوه و ملال است و عزم بر ربودن خنده از لب دارد و گرفتار تب، دنیای درون را با عاشقانه اندیشیدن دریابیم. آنگاه عشق درون و عقل بیرون را درخدمت آرامش و آسایش انسان به کار گیریم که راهگشاست.
چشم برهم مینهم، هستی دو سو دارد،
نیمی از آن در من است و نیمِ آن بر من
نیمه در من، بهارانی پراز باغ است و آفاقی پر از باران.
نیمه بر من، زبان چاک چاک خاک و چشمان کویر کورِ تبداران.
چشم برهم مینهم، هستی چراغانی است
روشن اندر روشن و آفاق در اشراق
میگشایم چشم، میبینم چه زهرآگین و ظلمانی ست.
آنکه این دشواره پاسخ گوید آیا کیست؟
در کدامین سوی باید زیست؟
در ظلام ظالم بر من
یا در آن آفاق پر اشراق
روشن در من ؟ (شفیعی کدکنی)
نظر شما