بابا کرمِ «حالت» و احوال امروز  /  حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه _ استاد حبیب اله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان، در مطلبی به احوالات و رفتارهای افراد فرصت طلب و نان به نرخ روز برهه های سیاسی و اجتماعی مختلف و به ویژه این ایام پس از انتخابات پرداخته است که در ادامه می خوانید:

خبرگزاری کردپرس _
چو حق تلخ است با شیرین زبانی
حکایت سَر کنم آن سان که دانی

حال و هوای این روزها را که کیانِ اجرایی کشور برگِ نو می پوشد و برگزیدهٔ انتخاباتی متفاوت از سَر صدق قول گشودن برگی دیگر را داده، می توان از زوایای گوناگون به تماشا نشست که کاری بایسته و شایستهٔ صاحب نظران مربوطه است. آنچه در این میان مهم تر و راه گشاست باز بودن دریچهٔ نقد است. تشکیل کارگروه های مختلف و ارائهٔ نام و کارنامه(رزومه) برای سکان داری از صدر تا ذیلِ ماشین پر چرخ دنده و پیچیدهٔ قوهٔ مجریه طرحی نو و شایستهٔ تقدیر است که در واقع جایگزین ناقص احزاب (واقعی) شده و به عبارت دیگر از سَرِ ناچاری چاره گر است به قول مولانا؛

چونکه شد خورشید و ما را کرد داغ
چاره نبود بر مقامش از چراغ

اما این جایگزینی آفات ویژهٔ خود را دارد که یکی از آن آفات آفرینندهٔ این نوشتهٔ شد.

ابوالقاسم حالت (۱۲۹۸-۱۳۷۱ه.ش)شاعر، مترجم و طنز پردازی نام آشناست که یکی از سردبیران مجلهٔ فکاهی «توفیق »بود و با نام های مستعار خروس لاری، هدهدمیرزا شوخ و ابوالعینک اشعار خود را منتشر می کرد و در آنها با نگاهی ژرف زخم هایی را که بر اندام جامعه و مردم مشاهده می کرد به زبان طنز بیان می کرد. در لابلای یادداشتهای چند سال پیش یکی از سروده هایش را دیدم و برای این روزها پسندیدم، تا نظر دوستان وخوانندگان محترم چه باشد؟ نکتهٔ قابل تأمل جاری و ساری بودن رسم مورد اشارهٔ ایشان (شغل شریف نان به نرخ روز خوردن!) از آن سال های دور تا کنون است.

بابا کَرَم

کهنه رندی بود نام نامی‌اش بابا کرم
گه فروتن بود و گه انبانهٔ فیس و وَرَم
دوخت هر دم کیسه و اندوخت دینار و درم
زیست عمری کامیاب و مالدار و محترم
چون زعهد کودکی تا آخرین ساعت که مُرد
نان به نرخ روز خورد!
در جوانی مدتی لبّاده و دستار داشت
بعد تا چندی کراوات و کت و شلوار داشت
او، که در اصلاح روی و موی خود اصرار داشت،
دیدمش روزی که از اصلاح صورت عار داشت
گاه مو بر رُخ نهاد و گاه موی از رخ ستُرد
نان به نرخ روز خورد!
آنکه در مجلس، به پهلوی مدرس می‌نشست،
ناگهان از او برید و با رضاخان داد دست
چون رضا خان جیم شد، خود را به حزب توده بست
چون ورق برگشت و حزب توده هم شد ورشکست
رفت و بر درگاه فرزند رضاخان سر سپرد
نان به نرخ روز خورد!
در برِ اهل وفا رنگ وفا کیشان گرفت
در بساط میگساران، ساغر از ایشان گرفت
چون به درویشان رسید آئین درویشان گرفت
گرگ با نیرنگ، جا در جامه میشان گرفت
بر گلوی گوسفندان زبون دندان فشرد
نان به نرخ روز خورد!
گر فتاد اندر ته دریای قلزم، شد نهنگ
ور به جنگل‌های افریقا درآمد، شد پلنگ
گشت مستفرنگ، اندر محفل اهل فرنگ
گاه شد رومی رومی، گاه شد زنگی زنگ
گاه تُرک و گاه تازی، گاه لُر شد گاه کُرد
نان به نرخ روز خورد!
گشت در هر راهِ نان و آب داری رهنَوَرد
یافت هر دم صورتی دیگر، چو طاس تخته نرد
گاه نر شد، گاه ماده، گاه زن شد، گاه مرد
چون به دینداران رسید از باده‌خواری توبه کرد
چون به میخواران رسید آن توبه را از یاد بُرد
نان به نرخ روز خورد!
در بر بودائیان، آئین بودا را ستود
در بر زرتشتیان، زند و اوستا را ستود
چون مسیحی دید، انجیل مسیحا را ستود
چون کلیمی یافت، ده فرمان موسا را ستود
چون مسلمان دید، خود را از مسلمانان شمرد
نان به نرخ روز خورد!
مؤمنان او را یکی از مؤمنین پنداشتند
صالحان او را نکوکار و امین پنداشتند
دزدها او را به دزدی بی قرین پنداشتند
از چه رو جمعی چنان جمعی چنین پنداشتند؟
چونکه هم در زُهد شهرت داشت، هم در دَستبُرد
نان به نرخ روز خورد!

کد خبر 2773400

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha