گفت پیغمبر خُنُک آن را که او / شد ز دنیا ماند از او فعلِ نکو
زندگی کتابی است گشوده در برابر انسان با تعداد صفحات مشخص، همه به ناچار لَمسش می کنند و صفحه به صفحه وَرَقَش می زنند، این تَوَرُق چه همراه تأمل و یا سطحی نگرانه انجام شود، چیزی را که نمی تواند تغییر دهد؛ اثر انگشتان ماست بر صفحات کتاب. پس به ناچار هریک از ما «انگشت نامه» ای داریم. یعنی روایت زیر و بَم چرخش انگشتان بر کتاب زندگی، انگشتانی که یقیناً تا جان در بدنِ داریم از ذهن وزبان فرمان می برند. و چنین است که هر کسی کالای خویش را عرضه می کند به تعبیر حافظ ؛
صالح و طالح متاع خویش نمودند / تا چه قبول افتد و که در نظر آید
انگشت نامۀ نمایان کاک جمال مرادی
بر این باورم که انگشت نامۀ دو گروه در جامعه همیشه انگشت نما خواهد بود؛ «معلم» و «هنرمند» و کاک جمال مرادی در زمرۀ آنان است، اگر چه جمالِ جسمانیش ناگهانی و به سرعت خاک نشین شد ان شاء الله جلال معنوی و انگشت نامه هایش چون معلمی ماهِر و دردمندی شاعر بی گزند از باد و باران در میان یاران باقی خواهد ماند. اگر او به ظاهر از دید دوستان غایب شد اما در سخنان و اشعارش چون عطر در گل پنهان است. به تعبیر زیب النسا؛
در سخن مخفی شدم مانند بو در برگ گُل / هر که دارد میل دیدن، در سخن بیند مرا
به عنوان همکار و همراهی خُرد ،کوچ او را که از اهالی خرَد بود به جامعۀ خرد وَرز فرهنگ و ادب شهرستان پاوه و خانوادۀ محترمش تسلیت می گویم، باشد تا سعیش در پدید آوردن انگشت نامه های نیکو دراین جهان رامشِ روان را در پیشگاه پروردگار سبحان برایش رقم زند. خداوند بزرگ را می خوانم تا صبر و سلامت را نصیب بازماندگان،بستگان و دوستان گرامیش کند.
نظر شما