خبرگزاری کردپرس _
ساربانا بار بگشا ز اشتران
شهر تبریز است و کوی گُلْسِتان
از نخستین سال های دانشجویی (پیش از سال۵۷خ) تا پایانی روزهای مردادماه سال جاری(۱۴۰۲خ) چند بار مهمان تبریز بوده ام و بدیهی است هر بار با ذهنیتی ویژه و وابسته به زمان خود. اما ماندگاری ۷ روزهٔ امسال، رَوزَن های بیشتری را بر من گشود.
خانهٔ مشروطه
۱۱۵ سال پیش که استبداد و مستبدین، قانون و عدالت طلبی مردم را گردن ننهادند و سلطان قدرت پرست، پشت گرم به روسیه به مردم پشت کرد و بر خانهٔ ملت آتش گشود، بازرگان خوش فکر و نیک نامِ تبریزی، حاج مهدی کوزه کنانی (۱۲۱۷-۱۲۹۷خ) خانهٔ مسکونی خود را در اختیار بزرگان و آزادی ستانان تبریز نهاد تا با تشکیل جلسات انجمن ایالتی در آن، درپیِ نجات تهرانِ گرفتار استبداد برآیند. کوزه کنانی فکر نمی کرد زمانی خانه اش به نام خانهٔ مشروطه محل نمایشِ نام و نشان و نمادهایی گردد تا روایت گرِ رنج و رشادت های دوره ای دیگر از مصاف همیشگی آزادی و استبداد شوند.
در این خانه هر آنچه دیدنی است، فهمیدنی نیز هست. به عبارت دیگر آنچه ظاهر است، پیوستی پنهان هم دارد. اسلحه، عکس نوشته، پیکره های تمام نما یا نیم تنه، نشریه و هر وسیله ای دیگر، برای خود زبان حالی دارند و می توان و بلکه باید به پیام آنها گوش و هوش سپرد، چرا که زبان زمانه اند. بر این باورم که زبانِ حال این خانهٔ پار و نماد هایش، برای زخم های زمان حال نه نوشداروی بی اثر که هوش داروی مؤثرند. به قول سعدی؛
گر بگویم که مرا با تو سَر و کاری نیست
دَر و دیوار گواهی بدهد کاری هست
درنگ هایم در این خانه
*نخست؛ زنگِ مدرسه و ناقوس کلیسا!
در کنار نیم تنهٔ میرزا حسن رشدیه (۱۲۳۱-۱۳۲۳خ مؤسس مدارس جدید در تبریز و تهران که خود و مدرسه هایش، بارها گرفتار کینِ متحجرین مخالف هر گونه تغییر و مدافعان وضع موجود شد، تا آنجا که مدارسش را به آتش کشیدند و دستش را شکستند و از شهر بیرونش کردند. یکی از اتهامات او این بود که زنگ مدرسه، شبیه صدای ناقوس کلیسا است، پس هرکس به مدرسه برود کافر است.
رشدیه برای گریز از این اتهام سنگین شعری را انتخاب کرد تا هر روز برای به صف کردن دانش آموزان، دانش آموزی به جای زنگ آن را باصدای بلند قرائت کند؛
هر آنکه در پی علم و دانایی است
بداند که وقت صف آرایی است
میرزا حسن وصیّت کرد تا بعد از مرگ در پای پله های یک مدرسه دفنش کنند، تا هر روز دانش آموزان سرود خوانان بر پیکرش پای بگذارند.
دوم؛ زنجیر استبداد بر گردن آزادگان
تصویر شماره گذاری شده دستگیر شدگان تهران توسط محمد علیشاه پس از به توپ بستن مجلس نیز از سخن گویان دیگر این خانه است که زبان به بازگو کردن حکایتِ بی پایان نبرد استبداد و آزادی می گشاید که در آن سالها، ملک الشعرا(بهار) را هم صحبت مرغِ سحر کرد؛
مرغ سحر ناله سَر کن / داغ مرا تازه تر کن…
به نظر می رسد که تک بیتی که همان زمان بر تصویر نگاشته اند، بهترین زبان آن زمان است؛
خواهی که دادت بَر دَرَد، سلسلهٔ بیداد را
منّت مکش، گردن بنه، زنجیر استبداد را
سوم؛ حکایتِ خوش نوای زنان
بر دیوار یکی از اتاق های خانهٔ مشروطه دو نوشته در قابی شیشه ای نصب شده اند با عنوان جدول سازمان های غیردولتی و نیز نشریات زنان پس از انقلاب مشروطه، که با زبانِ بی زبانی قَدر یافتن بایسته و شایستهٔ زن را چون روی دیگر سکهٔ انسان، در آن زمان، در سایه سارِ آزادی نشان می دهد.
تعداد ۱۲ سازمان غیر دولتی به نام های؛ هیئت زنان، انجمن آزادی زنان،اتحادیهٔ غیبی نسوان،انجمن همّتِ خواتین و … در فاصلهٔ سالهای ۱۲۸۵ الی ۲۲۹۰ خ
۱۸ نشریه، ویژهٔ زنان (روزنامه، هفته نامه، دوهفته نامه و ماهنامه) مانند؛ نامهٔ بانوان، زبان زنان، شکوفه، نسوان شرق، نور افشان و … از سال ۱۲۸۹ تا سال ۱۳۲۱خ
برایم شعر پروین، که بازدید از خانه اش در تبریز، ره آوردِ دیگر این سفر بود، در فضا طنین انداز می شود؛
بِه که هر دختر بداند قدر علم آموختن
تا نگوید کس، پسر هشیار و دختر کَودَن است
و کلام آخر نه در قالب بلکه در قامتِ یک پرسش
در صد سال آینده، نماد و نمودهای امروز ما در کدام خانه جای می گیرند و آیندگان در بارهٔ زبانِ زمانهٔ ما چه خواهند گفت و نوشت؟
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد
زمانه را سند و دفتری و دیوانی است
(پروین اعتصامی)
نظر شما