۲۳ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۳:۵۰
طاس لغزنده  /  حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه _ «آیا هیاهوی گاه و بی گاه، پیرامون پیرایه های فضای مجازی، شن های پرتابی به سمت دیوارۀ لغزان طاسِ لغزنده نیست، آن گاه که مورچۀ بیچاره می رود تا نجات یابد ؟ و ... » . استاد حبیب اله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان در تازه ترین مطلب خود با نگاهی نو به موضوع فضای مجازی و آسیب ها و مشکلات و ضرورت اندیشیدن و واکاوی پیرامون ابعاد مختلف رویدادهای شکل گرفته در این فضا و عرصه جدید، پرداخته است .

چو در طاس لغزنده افتاد مور / رهاننده را چاره باید نه زور (نظامی)

سعدی در یکی از غزلیاتش بیت مشهوری دارد و می گوید؛ هم نشین مجلسِ ما، پیش از این هم از همه دل می‌برد به خصوص اکنون که زیوری هم به او بسته‌اند، این دلربایی بیشتر هم می‌شود:
حریف مجلس ما ،خود همیشه دل می‌برد / علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند
بر این باورم که با کمترین تسامح می توان جاذبه های اینترنت، سهولت ارتباطات و فضای مجازی امروز را بر پیکرۀ این بیت کشید و دست به نوعی تطبیق زد، چگونه؟ ابتدا با طرح یک پرسش؛
چند درصد از مردم می توانند ادعا کنند که با فضای مجازی (که باید به جد در راستای پویایی و پایداریش کوشید.) به شکل مستقیم یا غیر مستقیم هم نشین نبوده و نیستند و یا از این هم نشینی ناراضیند؟
براستی که این دست آوردِ تلاش های علمی انسان (اینترنت و فضای مجازی )، عروس دل ربای مجالس و محافلِ عصر حاضر است و تصور جهانی خالی از جَوَلانَش، نه ممکن است و نه در صورت امکان حذف، مطلوب. از سوی دیگر، اندکی تأمل نشان می دهد که لوکوموتیو شتاب دهندۀ این فضا، زیب و زیور (پیرایه ها)ی متعدد و متفاوتی است که این عروس، هر روز بیشتر و متفاوت تر بر خود می بندد، تا بر سرعت دل ربایی بیفزاید. چرا که هر کس می تواند، از این فرصتِ در دسترس، فارغ بال، در خانه و خیابان یا باغ و راغ با سهولت، سود برده و هر آنچه را می-خواهد بگوید یا بنگارد و به قولی غمِ دل بازگوید.

روزهای شلوغ تر از پیش

در دو هفتۀ اخیر، شاهد نمودِ پیرایه ای دیگر در قالب نشرِ ناجوانمردانۀ گفتگویی نسنجیده و کم عمقِ تلفنی (به ادعای گفتگو کننده خصوصی)، در خروجی های شبکه های اجتماعی و کانال های گوناگون ارتباطی بودیم، که باب چالش جدیدی را با محوریت کُردتباران مسلمان و غیرمسلمان گشود. در بارۀ این رُخ داد، حجم برون داد چنان گسترده بود که باعث اعلام «سخن بَس» در بارۀ آن، از سوی جمعی شد. لذا نوشتۀ پیش رو نیز، به آن دستور نانوشته پایبند می ماند و به آن موضوع نمی پردازد، اگرچه از آن هم بسیار فاصله نمی گیرد. نظرات متعدد و متفاوتِ بیان و اعلان شده دربارۀ این موضوع را، در نگاهی، می توان نهانی هایی درونی دانست که این واقعه چونان بادی پردۀ کشیده شده بر آنها را کنار زد و اَسرار خوش و ناخوش را بر آفتاب افکند. به قول مولانا؛
آدمی مخفیست در زیر زبان / این زبان پَرده‌ست بر درگاه جان
چونکه بادی پرده را در هم کشید / سرّ صحنِ خانه شد، بر ما پدید
کاندر آن خانه گُهَر یا گندمَست / گنج زَر یا جمله مار و کَژدُمَست

عکس نوشتۀ طنز آمیز

در هنگام و هنگامۀ خطابت ها و کتابت ها دربارۀ این مکالمه تلفنی و نشر و باز نشرِ پیام ها و نظراتِ متفاوت، عکس نوشته ای را به همت دوستی دریافت کردم. زبانِ ظاهرش طنز است و شاید به این دلیل هم میزان به اشتراک نهادن و بازتابش بسیار گسترده بود. این عکس نوشته، مبنای این نوشته شد. در زیر تصویر فوتبالیستی که چندی قبل درپیچیدنِ بدون تأمّلش به حریم و حیطۀ جان کاهِ کولبَری، پیرایۀ آن روز فضای مجازیش کرده بود، چنین نوشته اند؛ «خیال نکنی فراموش شدی، یه مشکل خودی بین خالو ناصر و ملا صاله داریم، حل شه دوباره میایم سراغت.» خالق این نوشته و هدفش از نشرِ آن، بر ما پوشیده است و هیچ نیازی هم به آگاهی در این باره نداریم. (اگرچه نشانه های هوشمندی از آن هویداست) به هر حال، اگر «من قال» مهم نیست، «ما قال» اهمیت دارد. چنانکه اشاره شد شَمای ظاهر این نوشته طنز است اما به باور من پنهانَش پُر پیام است. چرا که به گفتۀ سعدی؛
به مَزاحَت نگفتم این گفتار / هَزل بگذار و جِد از او بَردار

جِدها کدامند؟!

نوشته ام در مورد موضوع روان بر زبان همه و سوکمندانه دور از بنِ جانِ درمانگران، یعنی کولبری، با عنوان «تاختنِ نان و باختنِ جان» در فضای مجازی دردسترس است، لذا در اینجا پرداختن به آن را روا نمی دانم. معنایی که من از پاره ای کلماتِ جدّیِ این متن طنز گونه فهم می کنم را، با خوانندگان محترم به اشتراک می گذارم . این کلمات عبارتند از؛ فراموش ، مشکل خودی و دوباره میایم (میآییم). من چنین می فهمم که این نوشته می گوید؛ ما کُردها، همیشه و به بهانه های مختلف، گلاویز پیرایه های فضای مجازی می شویم و در این مورد حیطۀ موضوع، چندان مهم نیست. اجتماعی، اعتقادی، اقتصادی، سیاسی و ... اشخاص هم تفاوتی ندارند، کولبر، ورزشکار، هنرمند، ماموستای دینی، هم زبان، غیر هم زبان و... آنچه اهمیت دارد این است که فراموش نکنیم و با فروکش کردن یکی، به سراغ قبلی و یا سوژه جدید برویم و شاید! کشانده شویم. مهم فقط تکرار این چرخه است. (دوباره میآییم) ممکن است گفته شود این کار طرح موضوعات و مشکلات است تا بر همگان آشکار شود. در این که می تواند چنین باشد، حرفی نیست، یعنی موضوعات و مشکلات ما هر از چند گاهی بر بال امواج نشسته و بر صفحات نمایش موبایل ها و مانیتور رایانه ها، مهمانِ خلوت و جَلوت همه می شود. اما حرفِ دیگر این است که تاکنون چنددرصد مشکلات، به عنوان مسئله، نه در قالب واقعه یا اخبار غالباً احساسی و بعضاً تبلیغاتی، حتی به درستی طرح شده است؟ اگر به موارد معدودی هم اشاره شود، پرسش بعدی این است که، کدامیک پس از عَلَم شدن در فضای مجازی در محافل و مجاری کارشناسی به سَر منزل مقصود رسیده است؟ فضای مجازی اگر جایگاه طرح مسائل باشد، که هست ، جایگاه حل نیست و گفتگوی چهره به چهره و تعاملات با حضور صاحبان اندیشه و تخصص راه گشا خواهد بود. لذا اگر به هر دلیلی شرایط این کار در فضای واقعی فراهم نباشد، سبب بروز گاه وبی گاه پیرایه های فضای مجازی خواهد شد.

و اینک حکایتِ طاس لغزنده

بیتی را که بر پیشانی نوشته نشانده ام؛

چو در طاس لغزنده افتاد مور / رهاننده را چاره باید نه زور
در خمسۀ نظامی ذکر شده ،آن را به سعدی هم نسبت داده اند و به صورت مَثَل نیز زبان زد است. اما طاس (تاس) لغزنده چیست؟ حفره هایی مخروطی شکل (قیف مانند) به قطر و ارتفاع ۲ تا ۴ سانتیمترکه توسط جانوری از خانوادۀ مورچه خواران به نام «شیر مورچه» که دارای بدنی بیضی شکل است در مناطق خشک و شنی ساخته می شود و شیر مورچه از آن به عنوان تله برای به دام انداختن مورچه ها استفاده می کند. معمولا شیب حفره بسیار صاف است، به طوری که با ورود طعمه دیواره ریزش کرده و شیرمورچه با ریزش دیواره حفره با خبر شده و با کمک آرواره های خود سعی می‌کند طعمه را به زیر خاک بکشاند. گاهی نیز آن را چندین بار به دیواره حفره می‌کوبد. در صورتی که حشره بخواهد فرار کند، شیرمورچه به سمت دیواره حفره شن پرتاب می‌کند که باعث ریزش هرچه بیشتر دیواره می‌شود. در واقع هرگونه حرکت و کوشش مبتنی بر توان و قدرت، کاری از پیش نبرده، وضعیت را از آنچه هست بد تر خواهد کرد.

پرسش های پایانی

به هیچ روی و رای نمی توان فضای مجازی را یکی از مهمترین موهبت های در دسترس ندانست. جایی که در آن کم اهمیت ترین خبر، ساده ترین نظر،جزئی ترین واقعه و کم اعتنا ترین حادثه تا حساس ترین ها در اتاقی شفاف و شیشه ای قرار می گیرد و در برابر نورافکن های قوی، عریان و نمایان می شود. این شفافیت پرسش هایی را در ذهن می نشاند.
*آیا بین این عریانی و پُرپیدایی دنیای مجازی با دیواره های نرم و حساسِ تاس های لغزان ساخته شده توسط شیر مورچه تشابهی وجود ندارد؟
*آیا هیاهوی گاه و بی گاه، پیرامون پیرایه های فضای مجازی، شن های پرتابی به سمت دیوارۀ لغزان طاسِ لغزنده نیست، آن گاه که مورچۀ بیچاره می رود تا نجات یابد ؟ و...

کد خبر 27318

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha