نگاهی به ضرب المثل های هورامان / حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه – ماموستا حبیب اله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکور در منطقه هورامان است. وی طی سالیان اخیر یک سلسله مطالب ارزشمند حول محور ضرب المثل های هورامان و ارتباط آن ها با دنیای قدیم و همچنین درس هایی که برای بشر امروزی در پی دارد؛ را به نگارش درآورده است. ماموستا مستوفی در تازه ترین مطلب به تشریح و تحلیل ضرب المثلی هورامی پیرامون ضرورت در پیش گرفتن مدیریت عقلانی و دوراندیشی در کارها پرداخته است. که در ادامه این مطلب را می خوانید:

خبرگزاری کردپرس _

گاوه سن وا مه وه روش گۆد ێش پۆ ماخه نۆ

گاوه سن = خیش- گاوآهن

وا = باد - جریان هوا

مه وه روش = می برد- با خود می برد

گۆدێش- گۆدێ = پشم- پنبۀ حلاجی شده

پۆ- پۆوه = روی- بر روی

ئاخه نیه ێ = با فشار پُر وانباشته کردن

پۆ ماخه نۆ= با فشار پر می کند

باد گاوآهن را با خود می برد (چنان تند می وَزَد) شخص (فرد) پشم (پنبه) را با فشار (در محل ورودش) قرار می دهد.

باد در اثر گرم شدن نابرابر سطح زمین توسط تابش خورشید بوجود می آید یعنی جریان هوایی است که از مراکز پرفشار به طرف مراکز کم فشار به حرکت می کند. هر چه شیب فشار (تفاوت فشار) بین دو نقطه بیشتر باشد شدت جریان هوا نیز بیشتر خواهد بود.

سرزمین هورامان از دیر باز چون بامی بلند جایگاه هم نوایی طبیعت و انسان بوده و هورامان نشینان این همدمی را از کودکی در درون خود پرورش داده اند به گفتۀ حافظ:

عشق تو در درونم و مهر تو در دلم

با شیر اندر آمد و با جان بدر شود

در این میان«باد» نیز چون پدیده ای بر آمده از طبیعت برایشان ملموس بوده و ساکنان این منطقه با تمام نمودهایش در هر فصلی از نسیم نوازشگر صبحگاهان و پایکوبی و رقص درختان در آن تا زوزه های شلاق گونه اش بر سنگ ها وصخره های کوهساران از دیر باز مأنوس بوده اند. مگر ممکن است دست در گریبان کوه و کمر ودر آغوش دامنه های پر صفا زیست و با «باد» بیگانه بود؟

صورت ظاهری ضرب المثل

مردمان در این سرزمین چه در فصل سرما در روستا یا شهر وچه در گرما در باغ و یا کوهپایه ها ، محل اسکان خود را متناسب با میزان و جهت وزش جریان باد در آن منطقه ساخته و پرداخته اند. صورت ظاهر این ضرب المثل بیانگر آن است که خانه ها گاهی در معرض وزش بادهای پر سرعت قرار داشته و لازم بود که رَوزَنه ها و پنجره ها از نظر استحکام و مقاومت، با توجه به آن ساخته و تعبیه می شد. به عنوان مثال جلو جریان بادی که چنان قدرتی دارد که می تواند حتی اشیاء سنگینی مانند گاوآهن (نماد سنگین ترین شئ در خانۀ روستایی) را جابجا کند نمی توان با پنبه و پشم بست و اگر کسی یا جمعی این کار را انجام داد دچار نوعی بیهوده کاری شده است.

پیام پنهان و کاربردی

اما اشارات کاربردی این ضرب المثل که در هر دوره و زمانی قابل توجه و البته رعایت است چیزی نیست جز اشاره به آسیب شناسی مدیریت در جامعه از جوانب مختلف فرهنگی، اجتماعی،سیاسی و اقتصادی. در واقع یکی از پیام های این ضرب المثل کوتاه این است که اگربا پنبه یا پشم بتوان راه را بر باد پر سرعت بست می توان ادارۀ جامعه را هم به هرکسی بدون در نظر گرفتن وزن(شایستگی و تخصص) واگذار کرد.

یا با انجام کارهای رو بنایی و سطحی دردهای بنیادین جامعه را درمان نمود به گفتۀ هفتصد سالۀ سعدی:

گرت مملکت باید آراسته

مده کار مُعظَم به نوخاسته

به خُردان مفرمای کار درُشت

که سَندان نشاید شکستن به مُشت

نخواهی که ضایع شود روزگار

به ناکاردیده مفرمای کار

تجربه ثابت کرده است که هر کاری را باید به اهلش سپرد، تا از عهده آن برآید. بسیار اتفاق افتاده است که به سبب برخی مصلحت سنجی ها، این نکته در زمانی که رعایتش لازم بوده نادیده گرفته شده و همین امر، زیان های بسیار سنگین به بنیان های اجتماعی وارد کرده است تا جائیکه جبرانش در شرایط و زمان بعد نتیجه بخش نبوده است. به قول پروین اعتصامی؛ بدون تأمل نباید دست به کار شد زیرا استحکام و مرغوبیت هر پارچه ای بستگی به نوع تار و پود آن دارد و هر ابزاری در وقت و زمان خود کارایی دارد و تأثیر گذار است.

مکن بی فکرتی تدبیرِ کاری

که خواهد هر قماشی پود و تاری

بوقتِ شخم، گاوت در گرو بود

چو باز آوردیَش، وقت درَو بود

نداشتن نگاه کلان و برنامه محور به مسائل پیرامون و دربند روش های تاکتیکی و تبلیغاتی بودن نیز از مواردی است که این ضرب المثل هورامی نسبت به جاری شدنش در جامعه هشدار می دهد. شاید بتوان برای زمانی کوتاه با استفاده از هر آنچه در دسترس است رَوزَن باد را بست اما این کار بی سرانجام است و علاج را باید درسنجش سرعت و سرچشمۀ باد جستجو کرد.

بازهم به بیان سعدی در باب ششم گلستان، اگر به جای بررسی ریشه ای و شناخت علل اساسی مسائل فقط در فکرجزئیاتی که خود معلول هستند باشیم، به نقش و نگار ایوان مشغول شده ایم و از تَرَک های عمیق ستون های نگهدارندۀ ایوان غافل مانده ایم، شبیه آن پیر زنی که برای شفای شوهرِ در حال مرگش کفش هایش را پاک می کرد.

خواجه در بند نقش ایوان است

خانه از پایبَند ویران است

پیرمردی ز نَزع می نالید

پیرزن صَندَلش همی ‌مالید

با نگاهی از سَرِ دردمندی به محیط اطراف خویش و دقتی بیشتر در این ضرب المثل می توان کاربردها و مصادیق دیگر آن را هم بر آفتاب افکند که این مهم وابسته به نگاه شما خوانندۀ محترم است ، وپس از آن درودی بر خالقان ضرب المثل یعنی هورامان نشینان .

کد خبر 18541

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha