حکایت از چه کنم، سینه سینه درد اینجاست//هزار شعلۀ سوزان وآه سرد اینجاست
بیا که مسئله، بودن و نبودن نیست//حدیث مهر و وفا می رود ، نبرد اینجاست (سایه)
تا کنون حتی برای یک بار هم از نزدیک هم صحبت مرحومانِ طبیعت یار و اینک شعله سوار (مختارخندانی، یاسین کریمی و بلال امینی) نبوده ام اما به یُمن فضای مجازِ چابک سوار، تلاش و تکاپوی همیشگی آنها را به صورت فردی ویا در قامت نهادهای مردمی، نه تنها دیده و شنیده که لمس کرده ام، البته هربار هم به اقبال مردم فهیم دیارم به حیطه و میدان عمل آنها (در فکر زمین بودن) افتخار کرده ودر خلوت خویش این سفرکردگان و سایر دوستانشان را بسیار ستوده ام.
شرح این هجران و این خون جگر / این زمان بگذار تا وقت دگر
اما نما و نوای پیدا و پنهان تابلوی تمام نمایی که در« بوزین ومرخیل » توسط این هنرمندان واقعی، هنرمندانه با رقص درمیانۀ آتش و هم آغوشی با شعله های سرکش سامان یافت ، چونان نغمه ای دلکش تا نازش درخت و سبزه و آواز باد وباران در زمین و زمان باقی است، باقی خواهد ماند.
تاریخ در مهمانسرای رنگین و دیرین خود پذیرای مهمانان بسیاری بوده که علی رغم جلال و جبروت ظاهرشان در چشم معاصران خود ، بی نام ونشانند . به بیان فردوسی بزرگ :چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان / نگوید جهاندار تاریخشان
اما و بسیار اما، حدیث فرهنگ و فرهنگ مداری در تاریخ به گونه ای دیگر رقم خورده و ناموَر شده است. آنچه این جوانان سرشار از انگیزه و شور و راویان مجسم شعور انجام دادند از جنس فرهنگ است و این کبوتران ِاینک رها، جاری و پیوسته به بیکران، فرهنگی مردانِ میزبان در تاریخند، نه مهمان و لاجرم همیشه ماندگار.
اثر انگشتان پاک این پاک نهادان پاکباز بر اوراق کهنه کتاب تاریخ باقی خواهد ماند و ترجمان ذکاوت، شجاعت و شهامت نه تنها برای فرزندانشان (چنانکه درخواست همراه لبخند لحظات قبل از وداع همیشگی مرحوم مختار خندانی بود ) بلکه برای نسل حاضر و نیز باشندگان این بوم وبر در سالهای دور پس از ما خواهد بود.
بر این باورم که :
۱-تاریخ کتمان نخواهد کرد که جمعی جوان در عنفوان عمر وقتی که ویروسی مرگ بار جهان را در ربع نخست قرن بیست ویکم میلادی وسال پایانی قرن چهاردهم(ه.ش) فراگرفت، آنها در سرزمین صخره و سنگ، فرهنگ را معنا کردند. خود جوش، کپسول ها بر دوش در کوی و بَرزَن به پالایش برای سلامت ، آرامش و آسایش شهروندان اقدام کردند.
۲-تاریخ کتمان نخواهد کرد که این جوانان نه درپی نام بودند و نه به نوایی رسیدند، شاید هم رنجیدند و اما از جفا هم تُرُش رو نشدند، وسرانجام با شعله سواری از بهتان موج سواری رهیدند
۳-تاریخ کتمان نخواهد کرد که دغدغۀ این عزیزان مسئلۀ «بود» و «نبود» برای خود و دیگران نبود ، بلکه حدیث وفا به عهد و پیمان بود. پیمان پاسداشت پاکی طبیعت و پیرامون.
۴-تاریخ کتمان نخواهد کرد که این راد مردان چنبرۀ سیستم های رسمی محافظت از زیستگاه و بوروکراسی های دست و پا گیر را کافی ندانستند و در تجمیع توان مردمی بدون هیچ چشم داشت و پیرایه ای نظری ، در عمل کوشیدند .
۵-تاریخ کتمان نخواهد کرد که این خورشید سواران، یاران زمین ودوستداران طبیعتی پاک بودند وبرای رسیدن به آن با آگاهی تمام تا عمق خطر و بلکه بالاتر از خطر چون پرنده ای سبکبال از کوهستانی به کوهستان دیگر و از مرغزاری به مرغزار دیگر با ابزاری اندک و ابتدایی در رفت و آمد بودند.
۶-وسر انجام تاریخ کتمان نخواهد کرد، حُزن و اندوه و اشک های غلطان بر گونه های پوشیده با ماسک شهروندان قدر شناس را در شب وداع همیشگی و مرگ هواداران همیشۀ زیست و زندگی و شب نامۀ این شب را در حافظۀ همیشه در دسترس خود نگهداری خواهد کرد.
در پایان برای این پرندگان خوش الحان ،پرواز در وادی شادی و رضوان در پیشگاه پروردگار سبحان وبرای خانواده های بزرگوارشان صبر بر این دل کندن دشوار مسئلت می نمایم و خود وهمۀ عزیزان علاقمند دیگر را به دقت و تفکر در راه و روش این عزیزان و احترام به زندگی و زیستگاه فرا می خوانم .
سایۀ خورشید سواران طلب / رنج خود و راحت یاران طلب
دَرد ستانی کُن و درماندهی / تات رسانند به فرماندهی
گرم شواز مهر و زکِین سرد باش / چون مَه و خورشید جوانمرد باش (نظامی)
نظر شما