خبرگزاری کردپرس _
تاڵان کریان، ماچۆ خشە مەی
تاڵان= غارت
کریان= شده
ماچۆ= می گوید
خشە = خش خش- نوعی صدا مانند صدای برگ خشک درختان
مەی= می آید- بر می خیزد
(غارت شده است، می گوید؛ صدای خش خشی می آید)
شکل ظاهر ضرب المثل
صورت ظاهر و خاستگاه این ضرب المثل، بیانگر دغدغهٔ همیشگی هورامان نشینان برای حفاظتِ خانه( سکونت گاه) است. بنیاد زندگی سالم و سرفرازانه در آغوش صخره و سنگ، بایسته های ویژهٔ خود را دارد که زیرکی و واکنش سریع در مقابل تهدیدات از آن جمله است. پیام سرزنش گونهٔ ضرب المثل خطاب به مدیر یا سرپرست خانه ای است که به علت سهل انگاری یا هر دلیل دیگری، چنان از آن غافل شده که متوجهٔ غارت خانه نیست و تنها خش خشِ پایان شبیخون را می شنود. به عبارت دیگر، وقتی پی می برد که کار از کار گذشته و خانه به یغما رفته است. و اینجاست که به قول سعدی ؛ «دریغ سود ندارد،چو رفت کار از دست.»
وسعت معنا
عبور از صورت ظاهر ضرب المثل و خارج کردن آن از تنگنای چهار دیواری خانه وتعمیم مفهومش در پهنای جامعه، اهمیتش را در عرصه های مختلفِ سیاسی، اجتماعی، مدیریتی، فرهنگی و… نشان می دهد. غفلت و سهل انگاری اگر در حیطهٔ فردی و قاب کوچک یک خانواده نا پسند و مشکل آفرین است، در وسعت جامعه و پیچیدگی هایش، به مراتب حساس تر و خطرناک تر است. خسارات ناشی از نداشتن اشراف بر زیر و بم های مختلف و متفاوت ظاهری و نیز زیر پوستی جامعه از سوی رهبران، مدیران و تصمیم سازان و نداشتن تحلیل یا گریز از روبرو شدن با آنها و موکول کردنشان به دقایق غیر قابل پیش بینی(۹۰) ، شبیه آن است که با نادیده گرفتن علائم اصلی بحران ، تنها زمانی متوجه شویم که خش خشِ پایانی و جبران نا پذیر باشد.به گفتهٔ حافظ؛
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بی خبر از غلغلِ چندین جَرَسی
هوشیاری، پیام آشکار ضرب المثل
توصیه به زیرکی ،تبیین و درک موقعیت پیش از وقوع واقعه را در ورای کلمات این ضرب المثل می توان لمس کرد. نقشِ مخاطبان این ضرب المثل از سرپرست خانواده ای کوچک تا مدیران بالادست و رهبران تصمیم ساز جامعه را با اندکی مسامحه می توان به تعبیری، نوعی پاسبانی دانست و بدیهی است که اولین شرط پاسبان دوری از خواب سنگین است که اگر غالب گردد، باعث نشنیدن و ندیدن است .به قول ملک الشعرای بهار؛
پاسبانا تا به چند این مستی و خوابِ گران
پاسبان را نیست خواب، از خواب سَر بر دار، هان!
سعدی در باب نهم بوستان به سبک معمول خویش، داستان خواب شیرین بامدادی خود را در بیابان« فَید» نقل می کند؛
شبی خوابم اندر بیابان فید
فروبست پای دویدن به قَید
خواب چنان لذت بخش است که تنها با شلاق شتر بان از سَر می پَرَد که فرشتهٔ نجات می شود و می گوید: مگر تصمیم گرفته ای که تنها و دور از قافله بمیری؟ اگر چنین نیست چرا به صدای چند بارهٔ زنگِ بیدار باش توجه نمی کنی؟
شتربانی آمد به هول و ستیز
زمام شتر بر سَرَم زد که خیز!
مگر دل نهادی به مردن ز پَس
که بر مینخیزی به بانگ جرس؟
سپس سعدی که به واسطهٔ شلاق شتربان بیدار شده و از این جهت می توان او را بختیار دانست، فرمول خویش را برای مخاطبان این ضرب المثل جاری درهورامان(سرپرستان، رهبران و مدیران تصمیم ساز) در بیتی چنین بیان می کند؛
خُنُک هوشیاران فرخنده بَخت
که پیش از دُهل زَن بسازند رَخت
نظر شما