خبرگزاری کردپرس _ دکتر فراستخواه، جامعه شناس نظریه پرداز ایرانی، در تحلیل مسائل نهادی مشروطه در ایران که در تبریز برگزار شد، یک نکته ارزشمند را برای دوران مشروطه باز میکنند که محور آن سه نکته اساسی است:
نخست کشور پر خطر، دوم نخبگان سیاسی پر خطا و سوم سیاست ورزی پر هزینه و کم حاصل.
بنده میخواهم از این تحلیل سه بعدی برای شرایط کنونی استان کرمانشاه استفاده کنم. واقعا شرایط استان در حداقل ۳۵ سال بعد از سال ۱۳۶۸ چگونه بوده است؟
برای این تحلیل میتوانم چند گروه اثرگذار مهم و اساسی را ببینم:
نخست: نقش دولت مرکزی در سیاستگذاری کلان، تعیین استاندار و مدیران شایسته، تامین بودجه برای بهبود زیر ساختها، هدایت فرصتهای ویژه سرمایه گذاری.
دوم: فرهیختگان علمی، تخصصی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در انتخاب نمایندگان مجلس، شوراهای شهر، تولید سرمایه اجتماعی و هویتی و تعیین سطح مطالبات عمومی، نظارت صحیح بر عملکرد دولت در اندازه، کیفیت و کارآمدی کالای عمومی، توجه به رقابت شایسته جاری اقتصادی و علمی بین استانهای کشور و منطقه.
سوم: تک ستاره های رونق علمی، تخصصی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که پس از طلوع و درخشش، مورد توجه جامعه محلی قرار گرفته ولی توسط گروههای افراطی و یا گروههای رانتجو به عنوان خطر هویتی محسوب شده، توسط سازمانهای رسمی طرد شده و پس از مدتی از درخشیدن، یا به تهران و کشورهای دیگر مهاجرت کرده و یا اگر در داخل استان باقی بمانند، یک صدف و پیله شخصی برای محافظت به دور خود تنیده و از دخالت در امور کناره گیری کرده و زندگی جزیره ای را برای خود برساخت مینمایند.
چهارم: گروههای چند گانه افراطی در تشکیل یک جبهه واحد برای آلودن امور متفاوت به سمت امنیتی کردن، پیوست مذهبی افراطی برای همه امور، تلاش برای معرفی نیروهای مذهبی صرفا وفادار به خود و نه حتما علمی و تخصصی برای در مصدر قرار گرفتن، محدود کردن بسیاری از رخدادهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به بهانه زاویه داشتن با قرائت آنها از مذهب.
پنجم: کارآفرینان واقعی که همه توان و قابلیت و سرمایه خود را در مسیر تولید و ثروت آفرینی در استان صرف کرده و مسیر رقابت و شایستگی جامعه را با رقابت و شایستگی خویش همراه کرده اند. عامل اصلی اشتغال و تولید در استان هستند و فرصتهای بدست آمده را برای سرمایه گذاری، تولید و اشتغال بیشتر در استان استفاده میکنند.
ششم: رانت جویان فرصت طلب که اقتصاد سیاسی استان را تصاحب و هدایت میکنند، در دوران انتخابات بسیار فعال تزریق پول و امکانات شدید برای حامیان خود میکنند، پشت گروههای افراطی پنهان میشوند، ژست فرهیختگی و شایستگی میگیرند و در نهایت با لابی های قدرتمند در دولت و تصمیمگیران مهم مرکزی، جریان تخصیص منابع را تا حدودی زیادی تغییر داده و در راستای منافع خود قرار میدهند.
هفتم: مردم عادی که سرمایه دولت مرکزی برای حکومت و مالیات دادن هستند، سرمایه نمایندگان برای رای دادن و مطالبه نداشتن، سرمایه گروههای افراطی برای جو ایجاد کردن و سرمایه رانت جویان برای پنهان شدن.
مشکل اصلی این است که این هفت گروه در شرایط کنونی، متنافر و متناقض عمل میکنند و شرط توسعه این است که این هفت گروه در یک تور توسعه، برنامه ریزی و تربیت و هدایت شوند و با سیاستهایی صحیح و درست با هم و با مسیر توسعه و رونق استان همگرا شوند.
این هفت گروه تشکیل دهنده جامعه استانی، تا نتوانند در یک مسیر هماهنگ و یکدست قرار گیرند، نمیتوانند در مسیر توسعه باشند.
شایستگان علمی و تخصصی را باید در مصدر امور گذارد، از دولت مرکزی به صورت یکدست و همصدا درخواست توجه کرد و نمایندگان و شوراها را بر اساس شایستگی واقعی انتخاب کرد.
تا زمانی که این همگرایی شکل نگیرد، این رانت جویان فاسد و جریان توزیع رانت در یک اقتصاد سیاسی سیاه هستند که همه چیز را تعیین و البته غارت خواهد کرد.
توصیه اول مبتنی بر حضور موثر شایستگان و شکستن پیله های آنهاست. توصیه دوم مبتنی بر جریان رسانه ها و روشنفکران اجتماعی برای توسعه دانش حقیقی و دوری از نظام اندیشه قبیلگی است و توصیه سوم مبتنی بر همراهی گروههای مرجع روحانیت، دانشگاهیان و دولت مرکزی در مسیر صحیح حرکت به سمت توسعه ی شایسته است. توسعه ای که هم اقتصاد را پوشش دهد و هم فرهنگ.
نظر شما